بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رقصیدن نهنگ ها در مینی بوس | طاقچه
تصویر جلد کتاب رقصیدن نهنگ ها در مینی بوس

بریده‌هایی از کتاب رقصیدن نهنگ ها در مینی بوس

امتیاز:
۴.۳از ۶ رأی
۴٫۳
(۶)
آدم‌های فضول و بیکار همیشه کار خودشان را می‌کنند، حتی اگر تو عالی‌ترین و بی‌نقص‌ترین حالت خودت را به آن‌ها نشان بدهی.
mary
کاش عدل این دنیا را مثل مهره‌های دبرنا توی یک کیسه سیاه می‌ریختند و هر کسی مشتش را توی کیسه باز می‌کرد تا درهم و بی‌تفکیک غم و شادی بردارد. این‌طوری دلم نمی‌سوخت.
mary
همیشه فکر می‌کردم هر کسی سهمیه‌ای مشخص از رنج و درد و اندوه دارد و با گرفتن جیره‌اش، اسمش از لیست انواع دیگر مصایب خط می‌خورد. مطمئن بودم که مرگ برای هر خانواده‌ای یک بار اتفاق می‌افتد و این حادثه آن‌قدر سنگین و کمرشکن است که خدا دیگر انصاف نمی‌بیند مصیبت دیگری را به خانواده تحمیل کند. انگار که هر خانواده‌ای چوب‌خطش پر شده باشد و مثلاً به‌ش بگویند «تو داغ جوان دیده‌ای، بنابراین از غصه اجاره‌نشینی خلاصی»، یا مثلاً «تصادف و ضربه مغزی از سرنوشت تو پاک شده، چون تو با درد نازایی به دنیا آمده‌ای
mary
«کجا می‌ری؟ هر جا بری آسمون همین رنگه. جسمت رو می‌بری. دلت و مغزت رو که نمی‌تونی ببری. اگه همچین آپشنی توی بشر بود که دل و مغزش رو خالی کنه و از سر نو پُرش کنه، خودم اولین داوطلب سفر به کره ماه بودم.
mary
متنفرم از این جنگل سفید وحشی که چند سالی است پیشانی و شقیقه‌هایم را دوره کرده.
mary
اصلاً کاش بشود خودم را هم دور بیندازم. آن‌قدر دور که هرگز نشود به‌ش دسترسی داشت.
م‌ی‌ن‌و
اصلاً کاش بشود خودم را هم دور بیندازم. آن‌قدر دور که هرگز نشود به‌ش دسترسی داشت.
م‌ی‌ن‌و
اگر حرف نزنیم، اگر اللّه‌بختکی سلام نکنیم، اگر جملات بیهوده تکراری را در هوا منتشر نکنیم، فشار درونمان ما را خواهد کشت.
mary
تمام این «چه» ها بهانه‌ای است برای خالی شدن از حرف‌های انباشته در سرمان. انگار اگر درست در همان لحظه کسی نباشد که دو تا جمله نیم‌بند بی‌ربط به‌ش بگوییم، می‌ترکیم از این حجم انباشتگی فکر و خیال در مغزمان. نامربوط به حال و احوالمان حرف می‌زنیم و خالی می‌شویم. و کاش آدم آن طرف هم این قضیه را درک کند که زنده بودنش در همان لحظه چه نعمت بزرگی است و ما را از برزخی کشنده نجات داده.
mary
گاهی اوقات فقط یک آدم زنده می‌خواهیم که باهاش حرف بزنیم. فرقی نمی‌کند کی، کجا، چه ساعتی. به محض این‌که یکی نشانه‌ای از زنده بودن از خودش نشان داد، سراغش می‌رویم و می‌گوییم: «سلام. چه سحرخیز!» «سلام. چه شب‌زنده‌دار!»
mary
گاهی اوقات فقط یک آدم زنده می‌خواهیم که باهاش حرف بزنیم. فرقی نمی‌کند کی، کجا، چه ساعتی. به محض این‌که یکی نشانه‌ای از زنده بودن از خودش نشان داد، سراغش می‌رویم و می‌گوییم: «سلام. چه سحرخیز!»
mary
. انرژی‌ام داشت تحلیل می‌رفت. چه داشت می‌پرسید. شال گاهی می‌افتد خب. گاهی کج وکوله می‌شود خب. گاهی شل می‌شود خب! همین‌ها را گفتم. چیزی یادداشت کرد. فکر کردم اصلاً به درک، هرچه می‌خواهد بنویسد. به جای این‌که سؤال کنند چقدر توانایی علمی داری، چقدر توانایی مدیریتی داری، چقدر قابلیت عملی داری که بچه‌های مردم را به تو بسپریم، پیله کرده به اندازه شال و آرایش و...
mary
معصومیتی بدوی و دهاتی‌وار توی عکس‌های قدیمی‌ات موج می‌زند که خودت را به خنده می‌اندازد
mary
کاش عدل این دنیا را مثل مهره‌های دبرنا توی یک کیسه سیاه می‌ریختند و هر کسی مشتش را توی کیسه باز می‌کرد تا درهم و بی‌تفکیک غم و شادی بردارد. این‌طوری دلم نمی‌سوخت.
mary
مامان می‌گفت وقتی کسی دارد درباره درد و مرضش حرف می‌زند، گوش نکن. حواست را بده به هزارویک چیز و اصلاً حرف‌هایش را گوش نگیر. درد و مرض مثل ویروس است. از تنی به تن دیگر می‌ریزد. مردم زرنگ‌اند. درد و مرضشان را برای دیگران تعریف می‌کنند و ضرب و زهرش را از جان خودشان می‌گیرند و می‌ریزندش به جان دیگران. گوش‌هایت را بگیر و گوش نده.
mary
نایلون بزرگ کامواهای رنگارنگم را ته کمد قایم کرده بودم تا چشمم به‌شان نیفتد. که وسوسه دو تا زیر، دوتارو، به جانم چنگ نزند. تا باز دیوانه‌وار شب تا صبح یک کلاه یا شال‌گردن را تمام نکنم. کلاف یک رج‌بافته را پشت گلدان شمعدانی‌های مصنوعی پنهان کردم.
mary
چشم ماهی‌های توی سبد ابلهانه باز مانده بود رو به آسمان.
mary
عمورضا یک بار من و مینا را سر کار گذاشته بود. گفته بود توی آمریکا درخت‌های ماکارونی را توی بیابان می‌کارند، چون آب زیادی لازم ندارند. در عوض وقتی می‌خواهیم بپزیم، باید حسابی توی قابلمه آب بریزیم تا کم‌آبی صحراهای آمریکا را برایشان جبران کنیم. تا زمانی که از طرف مدرسه برای بازدید از کارخانه ماکارونی رفتیم، مطمئن بودم که ماکارونی روی درخت درمی‌آید.
mary
انتهای دنده‌های رنگ ورورفته زیپ با کپه‌ای از کوک‌های درشت با نخ کاموایی محکم شده بود تا راه فرار شاسی زیپ را ببندد. کدام رؤیا و خیال می‌توانست از توی این ساک بیرون بپرد و برای کسی مجال خیالپردازی فراهم کند؟
mary

حجم

۱۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد