به نظرم هر عاشقانهای متفاوتتر از دیگری است و همین تفاوتها باعث شده قصه عشق هیچوقت تکراری نشود.
n re
زندگی واقعی با اون چیزی که تو کتابها میخونی خیلی فرق داره
n re
همیشه عاشق شنیدن عاشقانههای مردم بودم. به نظرم هر عاشقانهای متفاوتتر از دیگری است و همین تفاوتها باعث شده قصه عشق هیچوقت تکراری نشود
shiva._.f
جایی در کتابی روانشناسی خوانده بودم که اگر میخواهید کسی را بشناسید رفتار او را با زیردستانش و خانوادهاش مورد مطالعه قرار دهید.
n re
عاشقی که فکر کردن نمیخواد. یا هستی یا نیستی. واضحتر از این حس، دیگه تو دنیا نیست.
n re
بعضی از حسها مثل عطر است. وقتی در فضا رها و پاشیده میشود، دیگر قابل برگشت به داخل شیشه نیست و شاید همیشه رد و اثری از خود به جا بگذارد.
n re
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت به زین، گهی زین به پشت
n re
یکی از ایراداتم که خیلیها از آن سوءاستفاده کردهاند، نرمش و آرامشم است. همیشه خیلی زود از نقطه جوش، رام و آرام میشوم و گناهان دیگران را به سرعت میبخشم.
n re
شمال که به جنوب نمیرسه.
ـ اگه عشق باشه، شمال هم به جنوب میرسه.
ـ اگه عشقی باشه!
NilGooN
«دریغا، سرزمین نگونبخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا میتوانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آنجا که جز از همه جا بیخبران را خنده بر لب نمیتوان دید؛ آنجا که آه و ناله و فریادهای آسمان شکاف را گوش شنوایی نیست. آنجا که اندوه جانکاه چیزیست همه جا یاب! و چون ناقوس عزا به نوا در آید، کمتر میپرسند از برای کیست و عمر نیکمردان کوتاهتر از عمر گلیست که بر کلاه میزنند و میمیرند پیش از آن که بیماری گریبانگیرشان شود.»
«مکبث، پردهٔ چهار، مجلس سه»
Elaheh Dalirian