بریدههایی از کتاب دل شکستگی
نویسنده:آلن دوباتن
مترجم:محمدهادی حاجیبیگلو
ویراستار:مریم غازی
انتشارات:انتشارات کتابسرای نیک
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۸از ۵۹ رأی
۳٫۸
(۵۹)
یکی از بزرگترین آرمانهای هنر این بوده است که در ظلمات و تاریکی تنهایمان نگذارد، آن هنگام که شکسته و گمشدهایم در کنارمان باشد، و چیزهایی را به خاطرمان بیاورد که در این لحظه بهسختی میتوانیم آنها را ببینیم: اینکه در پس دردمان معنایی نهفته است، اینکه کماکان فردی کامیاب و دوستداشتنی هستیم، اینکه سرانجام از این شرایط به در خواهیم آمد، و اینکه هر چقدر هم جزئیات ظریف رنجمان مختص به شخص خودمان باشد، اما درواقع دچار اندوهی هستیم که متعلق به بسیاری همچون ماست.
saye.mfd
وقتی کسی را از دست میدهیم، به طور منطقی نتیجه نمیشود که با همهی عناصری وداع گفتهایم که او را برایمان ارزشمند میکرده است؛ زیرا این عناصر کماکان وجود خواهند داشت، گرچه میان انسانهای متعدد توزیع شدهاند.
یکی از عجیبترین و ژرفترین درسهای دلشکستگی این است که درنهایت، درمییابیم کانون تمرکز عشق ما درواقع یک فرد خاص نبوده است، بلکه مجموعهای از خوبیها بوده است که ـ خدا را شکر ـ ملک طلق یک فرد خاص نیستند، بلکه میتوان آنها را در بسیاری افراد دیگر هم یافت که میتوانند شریک زندگی ما باشند؛ کسانی که به انتظارمان نشستهاند، تا زمانی که به قدر کافی قوی شده باشیم و آمادهی ملاقات آنها باشیم.
Mamadovsky
گرچه گاهی دلمان میخواهد، اما نمیتوانیم از شر جهانی خلاص شویم که رابطهی قبلیمان در آن جریان داشته است. نمیتوانیم آن متکاها را بسوزانیم یا آن رستوران را تخریب کنیم. برای اینکه فراموش کنیم، باید لایهی جدیدی از تجربه را روی چیزهایی بکشیم که عشق ازدسترفتهمان را تداعی میکنند. باید با گروه جدیدی از دوستانمان به آن پیتزافروشی برویم، یا کتابی برداریم که بسیار برایمان تأثیرگذار باشد و کنار آن کانال مطالعهاش کنیم یا آشناهای جدیدی پیدا کنیم و روی آن مبلمان دورهمی بگیریم. باید چیزهای محیط زندگیمان را از دست خاطراتِ کسی که دلمان را شکسته است دوباره پس بگیریم.
lordartan
این نکته بهخصوص پس از یک جدایی سخت صدق میکند؛ وقتی که مکانهایی خاص، اوقات خاصی از روز و برخی کارها کماکان ما را به گذشته وصل میکنند و مدام به شکلی دردآور یاد گذشته را در ما زنده میکنند:
- آن هنگام که آن پیتزافروشی را آخر آن خیابان میبینیم، با درد تمام یاد آن عصرهای دوستداشتنی یکشنبهها میافتیم که هنوز باهم بودیم.
- وقتی از مسیر کانال با دوچرخه میرویم به یاد گپهای بیپایانی میافتیم که در آن روزهای آرامبخش باهم داشتیم.
- متکاهای روی مبل خاطرات دردناکی را به یادمان میآورند؛ به خاطر میآوریم معشوقمان وقت مطالعهی شبانه چطور روی آنها لم میداد.
همهی اطرافمان را تلههایی عاطفی پر کرده است. دلمان بارها و بارها به درد میآید
lordartan
نیچه در حال طرح پرسشی ریشهای و درعینحال بسیار سازنده بود: اصلاً فکرکردن به گذشته چه وجهی دارد؟ او جوابی دقیق به این سؤال داد: باید فقط تا حدّی گذشته را به یاد آوریم که عملاً به زندگی کنونیمان کمک کند. خاطرات تا جایی ارزشمندند که کمکمان میکنند نقشههایی برای زندگی بریزیم و از خطا اجتناب کنیم؛ اما وقتی خاطرات موانعی میشوند بر سر راه زندگیِ بهتر، باید انرژیمان را صرف فراموشی کنیم.
بهترین راه فراموشی صرفاً گذر زمان نیست، بلکه به معنای دقیقتر اتفاقات و رویدادها است. برای اینکه خود را از چیزهایی در گذشته رها کنیم که گریبانمان را گرفتهاند، باید اطمینان حاصل کنیم که میتوانیم لایهی ضخیمی از رویدادهای نو را بین خودمان و آن گذشته بکشیم؛ خلاصه اینکه نیاز داریم اتفاقات جدیدی در زندگیمان رخ دهند.
lordartan
در دورهی بزرگسالی برخی گزینههای احتمالی را برای تشکیل رابطه کنار میگذاریم، نه به این دلیل که گزینهی اشتباه هستند، بلکه چون بیش از اندازه متوازناند (بیش از حد بالغاند، بیش از حد درکمان میکنند، بیش از اندازه مورد اعتمادند)، و توازن درستِ شخصیتشان برایمان ناآشنا و به نحوی سرکوبکننده است. شاید این نوع افراد را «خستهکننده» یا «فاقد جذابیت جنسی» حساب کنیم و در عوض سراغ کسانی برویم که در رابطه با آنها حسهای ناخودآگاهمان به شیوههایی آشنا باعث ناکامیمان میشوند. دچار اشتباه میشویم، زیرا در اعماق وجودمان میدانیم که درنهایت، دوستداشتهشدن را با احساس رضایت کامل قابلجمع نمیدانیم.
sheloo
نیچه نیرومندی و رواقیگریِ طبیعیِ حیوانات را ناشی از جهل آنها به گذشته میداند. فیلسوف چنین میاندیشید که اگر یک گاو از همهی اتفاقاتی باخبر بود که بر اجدادش رفته است، دیگر زندگی برایش ناممکن میشد. به همین قیاس این ایده را طرح کرد که چهبسا به این دلیل کودکان اینقدر دوستداشتنیاند که بار خاطرات و حسرتهایی را به دوش نمیکشند که روحیهی هر انسانی را پس از بیستوپنج سالگی به زوال میکشاند؛ برای خردسالان هنوز چندان اتفاقی نیفتاده است، و از همین رو به نظرشان امکانهای زندگی بس بسیار بیشترند.
کاربر ۲۸۱۲۷۵۸
زندگی از جهات مختلف سرشار از خسران است؛ این تجربهی فراگیرِ همهی نسل بشر است ـ و اگر این واقعیت را به خاطر داشته باشیم میتوانیم اندوهی را که در تنهایی تجربه میکنیم با مصیبتهای بشریت بهطورکلی پیوند بزنیم. دلهای انسانها مدام به شیوههای فراوانی از جانب واقعیت شکسته میشود. چنانکه گویی جهان بر دلشکستگی بنا شده است؛ از همین رو، وقتی در عشق دست رد به سینهمان میزنند، صرفاً این نیست که دچار اندوهی در تنهایی خودمان شده باشیم، بلکه در مصیبتهای بنیادینی با همه انسانها شریک شدهایم که ناشی از وضع بشرند
کاربر ۲۸۱۲۷۵۸
هیچ انسانی نیست که وقتی از فاصلهی نزدیکتر بررسی شود موجودی نومیدکننده از آب در نیاید. هرکسی که با او وارد زندگی مشترک شویم در مقطعی معلوم میشود چقدر دیوانهکننده است، و گاهی اوقات آرزو خواهیم کرد کاش اصلاً به دنیا نیامده بود. آن معشوق جدید هر قدر هم جذابیتهای جدید به شریک سابق زندگیمان ارائه کند، درنهایت در رابطه با او نیز با مجموعهی کاملی از ویژگیهای آزارندهی جدید مواجه خواهد شد، که درنهایت به همان اندازه باعث سرخوردگیای خواهد شد که در رابطه با ما تجربه کرده بود؛
کاربر ۲۸۱۲۷۵۸
بهترین راه فراموشی صرفاً گذر زمان نیست، بلکه به معنای دقیقتر اتفاقات و رویدادها است. برای اینکه خود را از چیزهایی در گذشته رها کنیم که گریبانمان را گرفتهاند، باید اطمینان حاصل کنیم که میتوانیم لایهی ضخیمی از رویدادهای نو را بین خودمان و آن گذشته بکشیم؛ خلاصه اینکه نیاز داریم اتفاقات جدیدی در زندگیمان رخ دهند.
mohad
حجم
۱۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۱۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۱۹,۵۰۰
۹,۷۵۰۵۰%
تومان