بریدههایی از کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک
۴٫۳
(۱۶۵۵)
شجاع باش.
هیچوقت نمیدانی اولین دیدار به چه منجر میشود.
newgin.h
پاندای بزرگ گفت: «یه راه طولانی در پیش داریم.»
اژدهای کوچک نیشخندی زد و گفت: «بابابزرگ اژدها همیشه میگفت که یه سفر هزار کیلومتری با یه استکان چای شروع میشه.»
آقاگل
اژدهای کوچک پرسید: «تو به تناسخ اعتقاد داری؟»
پاندای بزرگ خمیازهای کشید و گفت: «من اعتقاد دارم که در هر لحظه از هر روز میتونیم رها کنیم و دوباره شروع کنیم.»
honey
اژدهای کوچک گفت: «نمیتونم احساسم رو توضیح بدم.»
پاندای بزرگ لبخند زد و گفت: «عیبی نداره. کلمهها برای همه چی کافی نیستن.»
honey
اژدهای کوچک آهی کشید و گفت: «یادم رفته تصمیم سال جدیدم رو بگیرم.»
پاندای بزرگ گفت: «نگران نباش کوچولو. اگه میخوای چیزی رو تغییر بدی میتونی از همین الان شروع کنی.»
honey
اژدهای کوچک پرسید: «جهان چیه؟»
پاندای بزرگ به آسمان شب نگاه کرد و گفت:
«ماییم کوچولو. ما اقیانوسهای بیانتها و رعدوبرقهای تابستونی هستیم؛ چی از این قشنگتر؟»
honey
گاهی ریختن یک استکان چای تنها کاری است که میتوانی برای کسی انجام بدهی.
شاید همین کافی باشد.
روزهایی هست که بلندشدن، خودش پیروزی است.
honey
اژدهای کوچک گفت: «میخوام یه غرفه بزنم و از این کدوتنبلهای ترسناک بفروشم. ولی میترسم شکست بخورم.»
پاندای بزرگ باز هم برای دوستش چای ریخت و گفت: «ممکنه شکست بخوری کوچولو، ولی اگه از ترس امتحانش نکنی، قطعاً شکست خوردی.»
honey
اژدهای کوچک پرسید: «چی رو داری جشن میگیری؟»
پاندای بزرگ گفت: «زیر بارون بودن با تو رو.»
honey
پاندای بزرگ گفت: «اگه امتحان نکنی، هیچوقت نمیفهمی میتونی پرواز کنی یا نه.»
اژدهای کوچک آهی کشید: «خستهام.»
پاندای بزرگ گفت: «پس وقت توقفه. ستارهها رو تماشا کن و یه استکان چای بنوش.»
honey
وقتی برای دیگری فانوسی روشن میکنی، خودبهخود راه خودت را هم روشن میکنی.
honey
گوشدادن مهمترین کاری است که میتوانی برای کسی بکنی.
honey
اژدهای کوچک گفت: «این راه سختیهای زیادی داشت.»
پاندای بزرگ موافق بود: «داشت، ولی ما از هرکدومشون یه چیزی یاد گرفتیم. تصورش رو بکن وقتی به قله برسیم چه چشمانداز خوبی داریم.»
honey
«صدای پیچیدن باد توی درختها رو میشنوی اژدهای کوچیک؟ طبیعت اینجوری به ما میگه یه لحظه بایستیم، نفس بکشیم و فقط باشیم.»
honey
اژدهای کوچک پرسید: «این درخت چه جوری هنوز سرپاست؟»
پاندای بزرگ گفت: «توی شرایط بهتر ریشههاش عمیق شدهان. حالا میتونه هر طوفانی رو پشت سر بذاره.»
اژدهای کوچک گفت: «چه حیف که خیلی وقت پیش این درخت رو نکاشتیم. تصور کن الان چقدر بزرگ شده بود.»
پاندای بزرگ گفت: «الان که داریم میکاریمش. همین مهمه.»
honey
اژدهای کوچک گفت: «امروز ساکتی.»
پاندای بزرگ لبخندی زد و گفت: «فکر نکنم صدام از صدای بارون قشنگتر باشه.»
«فکر نکنم بشه...»
honey
اژدهای کوچک گفت: «برگها دارن میمیرن.»
پاندای بزرگ گفت: «ناراحت نباش. طبیعت با پاییز بهمون نشون میده رهاکردن چقدر میتونه زیبا باشه.»
honey
رها کن وگرنه کشانده میشوی.
honey
اژدهای کوچک گفت: «با همه مهربونبودن سخته.»
پاندای بزرگ گفت: «درسته و از همه سختتر مهربونبودن با خودمونه، ولی باید تلاش کنیم.»
honey
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضیها از من یا کارهام خوششون نیاد چی؟»
پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اونها رو از دست بدی تا خودت رو.»
honey
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان