بریدههایی از کتاب ساجی
۴٫۲
(۷۰)
از سر کنجکاوی دوست داشتم زودتر دستهای دایی را ببینم. میخواستم ببینم واقعاً ناخنهایش را کشیدهاند. بالاخره کمی دوروبَر دایی خلوت شد. جلو رفتم. جای ناخنهای افتادهاش سرخ و متورم بود. دلم ضعف رفت. تا چند روز نمیتوانستم چیزی بخورم.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
از همان روزی که از مراسم سوم شهدای سینما رکس برگشتم احساس دیگری پیدا کردم. حس میکردم بزرگتر شدهام. چشمم به دنیای دیگری باز شده بود. از همان روز با دنیای کودکی خداحافظی کردم. منی که تا دیروز حتی روسری سر نمیکردم از مادر خواستم برایم چادرمشکی بدوزد. به امام علاقهمند شدم. از خالهصدیقه میخواستم برایم اعلامیههای امام را بیاورد.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
همان روزها نوار کاستی به بازار آمده بود که خوانندهای مرثیهای برای بازماندگان قربانیان سینما رکس آبادان میخواند. ابتدای ترانه صدای داد و فریاد و جیغ مرد و زن و بچه با صدای جلزولز آتش میآمد و یک نفر فریاد میزد: "آتیش ... آتیش ... وای خدا آتیش!" بعد خواننده میخواند:
فاجعهٔ رکس آبادانو نمیشه از یاد برد
کدوم کافری دلش نسوخت و غصه نخورد
مادری ز دوری دخترش میگفت:
دخترم، دخترم، دخترم
نوگل و نوعروس داماد کجاست
خاک عالم به سرم
پسرم، پسرم
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
فاجعهٔ رکس آبادانو نمیشه از یاد برد
کدوم کافری دلش نسوخت و غصه نخورد
مادری ز دوری دخترش میگفت:
دخترم، دخترم، دخترم
نوگل و نوعروس داماد کجاست
خاک عالم به سرم
پسرم، پسرم
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
فاجعهٔ رکس آبادانو نمیشه از یاد برد
کدوم کافری دلش نسوخت و غصه نخورد
مادری ز دوری دخترش میگفت:
دخترم، دخترم، دخترم
نوگل و نوعروس داماد کجاست
خاک عالم به سرم
پسرم، پسرم
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
با آتشسوزی سینما رکس آبادان نفرت مردم از حکومت و سلطنت بیشتر شد؛ طوری که بدون ترس تظاهرات راه میانداختند و بر ضد شاه و حکومت شعار میدادند. مردم از اینکه مسئولان در برابر این فاجعه سکوت کرده بودند و در پی دستگیری بانیان و عاملان این جنایت نبودند خشمگین و در پی شورش بودند. کمکم آتش خشم مردم بالا گرفت و به آتش مبارزهٔ عمومی بر ضد شاه بدل شد.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
با آتشسوزی سینما رکس آبادان نفرت مردم از حکومت و سلطنت بیشتر شد؛ طوری که بدون ترس تظاهرات راه میانداختند و بر ضد شاه و حکومت شعار میدادند. مردم از اینکه مسئولان در برابر این فاجعه سکوت کرده بودند و در پی دستگیری بانیان و عاملان این جنایت نبودند خشمگین و در پی شورش بودند. کمکم آتش خشم مردم بالا گرفت و به آتش مبارزهٔ عمومی بر ضد شاه بدل شد.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
رفتم و پشت میکروفون ایستادم. درحالیکه صورتم از اشک خیس بود و بغض قاتی صدایم شده بود، گفتم: "مردم، ما همه عزادار ششصد شهید بیگناه سینما رکس آبادانیم. این مردم بیگناه، که زندهزنده توی آتیش سوختن، نه شعار داده بودن نه تظاهرات کرده بودن. گناهشون این بود که با خانوادههاشون از گرمای تابستون پناه برده بودن به سینما تا خنک بشن، فیلم ببینن، و یه کم خوشی کنن. اونا بیگناه بودن و الان توی بهشت کنار امامای معصوم، کنار امام حسین پاداش خودشونو از خدا میگیرن. هرچند ما اینجا ناراحتیم و براشون عزاداری میکنیم، قطعاً اونا چون مظلومانه توی آتیش سوختهان توی بهشت جا دارن و خدای مهربون پاداش بزرگی به اونا میده. قول میدیم که انتقام اونا رو از ظالما بگیریم." و در پایان حرفهایم گفتم: "برای شادی روح همهٔ شهدا صلوات بفرستید!"
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
مردم با خشم شعار میدادند: "مسجد کرمان را، کتاب قرآن را، رکس آبادان را شاه به آتش کشید!" آنها بیپروا به شاه و مسئولان مملکت فحش میدادند و ناسزا میگفتند.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
"همهٔ سینماهای ایران برای اعتراض و ابراز همدردی با خانوادههای قربانیان تعطیل شدهاند"، "در سراسر کشور عزای عمومی اعلام شد"، "مردم خرمشهر و آبادان جلوی فرمانداری به تحصّن نشستهاند و از دولت میخواهند عاملان این جنایت را هر چه زودتر مشخص کنند و به سزای اعمالشان برسانند".
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
"همهٔ سینماهای ایران برای اعتراض و ابراز همدردی با خانوادههای قربانیان تعطیل شدهاند"، "در سراسر کشور عزای عمومی اعلام شد"، "مردم خرمشهر و آبادان جلوی فرمانداری به تحصّن نشستهاند و از دولت میخواهند عاملان این جنایت را هر چه زودتر مشخص کنند و به سزای اعمالشان برسانند".
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
سوختهشدگان اغلب جزغاله وسیاه شده بودند و قابل شناسایی نبودند. آنها را از روی انگشتر، ساعت، یا زیورآلاتشان شناسایی میکردند.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
جمعیتی روزنامه پخش میکردند و عدهای صفحهٔ اول روزنامهها را کنده و روی لباسشان چسبانده بودند. تیتر روزنامهها این بود: "ششصد نفر را زندهزنده در آتش سوزاندند". عکس سینما رکس سوخته هم زیر این تیتر خبری چاپ شده بود.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
خیلیها روی لباسهایشان کفن پوشیده بودند و پابرهنه روی خاکهای داغ سینه میزدند و به نشانهٔ اعتراض شعار میدادند: "ما هم کفن میخواهیم!"
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
روی تلهای خاک قاب عکسهای زیادی بود؛ دخترهای جوان زیبای بیحجاب و آرایشکرده، بچههای خردسال ناز و خوشگل، پیرمرد و پیرزن، عروس و داماد.
با دیدن این صحنهها دل مردم آتش میگرفت و زنها دستهجمعی موهایشان را میکندند و صورتشان را خراش میدادند. مردی فریاد میزد: "دنیای بیپیر، همهٔ کسوکارم ایی زیرن. زیر ایی خاک چهار تا بچههام، آقام، زنم ... ای خدا ایی چه مصیبتی بود! بچههام زندهزنده سوختن. بنفشه جان کجایی؟ علی، بابام، فیلم خوب بود؟ خوش گذشت نرگس جان؟ خنک شدی بابا؟"
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
بلدوزرها در حال گودبرداری و آماده کردن گودالهای بزرگ بودند. از بقیه شنیدم دستها و پاها و اعضای بدنهایی را که توی سینما جا مانده و معلوم نیست مال چه کسانی است، یکجا، در آن گودالها میریزند. با شنیدن این خبرها حالمان بد میشد. مردی پارچهٔ سفیدی را به خودش پیچیده و در خاک افتاده بود. خودش را میزد و خاکها را روی سرش میریخت و میگفت: "مردم، مو یو همینجا خاک کنین. خون مو که اَ خون زن و بچهها و خواهرها و برادرها و مادرم رنگینتر نیس. نمیخوام بعدِ اونا تو ایی جهنم بمونم. آخه زندگی برام چه ارزشی داره!" آنقدر خاک روی خودش ریخت که پارچهٔ سفید طوسی شد. مردم هر کاری میکردند آرام شود نمیشد. بقیه برای دلداری و همدردی با او شعار میدادند: "ما هم کفن میخواهیم ... ما هم کفن میخواهیم ..."
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
رادیو روشن بود و ما همان عصر متوجه شده بودیم که سینما رکس آبادان آتش گرفته و احتمالاً همهٔ ششصد نفر تماشاچی، که مشغول دیدن فیلم گوزنها، ساختهٔ مسعود کیمیایی، بودند، سوختهاند.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
شلوار مرا عمودیرانی خریده بود. به پیشنهاد یکی از همکلاسیهایم، با سنگپا آنقدر ساییده بودمش که رنگش روشن شده بود. با این حال نه پاره شده نه تار و پودش نازک شده بود. فروشندهها میگفتند ایزی را میشود ده دوازده سال پوشید بدون اینکه کهنه یا پاره بشود.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
شامه شامه نمیشامه خار تو پامه نمیشامه
وُلک درش بیار نمیشامه
ما به شیوهٔ خوزستانیها کف میزدیم.
علیرضا شعر دیگری هم میخواند:
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
تنها چیزی که از دنیای قبل برایم مانده بود عشق پسرعموی قدبلندم بود که تا میدیدمش مثل قبلها نفسم میگرفت و قلبم شروع میکرد به کوبیدن و دلم میخواست هیچوقت از خانهٔ ما نرود.
کاربر ۴۳۶۶۱۵۵
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۰۴ صفحه
قیمت:
۱۶۱,۰۰۰
۸۰,۵۰۰۵۰%
تومان