. وی چون به جهان آمد محکوم به مرگ بود.
محمد
«پس، پسر جان، کتاب بخوانید. خردمندانی که پیش از ماچیز نوشتهاند مسافرانی هستند که در کوره راه تیره بختی پیش از ما راه پیمودهاند، دست بسوی ما دراز میکنند و هنگامیکه همه کس ما را طرد کرده است، ما را بخود میخوانند که با یشان بپیوندیم. کتاب خوب دوست خوبیست.
محمد
جرأتی که ما را بدامن مرگ بیندازد، تنها جرأت یک لحظه است. اغلب محرک آن تحسینهای بیهوده مردم است. جرأتی کمیاب ترو لازم تر از آن هم هست، که ما را وادار میکند هر روز بی گواهی و بی ستایش کسی دشواریهای زندگی را تحمل کنیم: و آن صبرست. آن متکی بر عقیده دیگری و کشش شہوات ما نیست، بلکه متکی بر اراده خداست، صبر جرأت مردم پرهیزگارست.
محمد
زندگی اجتماعی نظام طبیعت را باید بهبود ببخشد و هر چه جامعه بطبیعت نزدیک تر شودزندگی سازگارتر و گواراتر خواهد بود و نیک بختی جز در دامان طبیعت فراهم نمیشود.
محمد