بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جادوهای همیشگی؛ جلد اول | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جادوهای همیشگی؛ جلد اول

بریده‌هایی از کتاب جادوهای همیشگی؛ جلد اول

نویسنده:کریس کالفر
امتیاز:
۴.۶از ۱۳۳ رأی
۴٫۶
(۱۳۳)
هر رهبر جهانی‌ای باید حداقل یه رفیق مشکل‌دار داشته باشه. می‌تونم هر وقت دسته‌گل به آب دادی، حواس مردم رو پرت کنم.»
=o
ماونت‌کلیر پرسید: «ما باید شما رو به چه اسمی صدا کنیم؟ غیر از گروه شش نفرهٔ زورگوترین بچه‌های روی زمین؟‌»
=o
تقدیم به همهٔ آدم‌های شجاعی که شهامت داشتند خودشان باشند، آن هم در زمانه‌ای که هیچ‌کس آنان را قبول نداشت. به‌خاطر شماست که من می‌توانم خودم باشم. ک.ک
Aylin
زندگی چیزهایی هست که به‌جای شنیدن وصفشان، باید آن‌ها را به چشم دید.
Emily
«همهٔ ما توی زندگی‌مون یه جای زخم داریم، امرلدا. ولی این نباید باعث بشه تسلیم بشیم.»
:)
بریستال پرسید: «پس اگه این‌قدر از جادو بدش می‌آد، چرا اون رو خلق کرده؟ این‌ها یه‌کم با هم تضاد دارن. به نظرتون این‌طور نیست؟» آقای ادگار ساکت شد و چند لحظه طول کشید تا توانست جواب او را بدهد. با اطمینان گفت: «خب معلومه، برای اینکه درستکاری تو رو آزمایش کنه. خداوند می‌خواد کسانی رو که در پی رستگاری هستن از کسانی که خودشون رو به گناه می‌فروشن جدا کنه. وقتی با ارادهٔ خودت از خودگذشتگی می‌کنی تا از این شرایط بیرون بیای، متعهد بودنت رو به خداوند نشون می‌دی، همین‌طور به سرزمین جنوبی که خداوند عاشقانه دوستش داره.»
Emily
آن‌قدر درمانده شده بود که نفسش به‌سختی بالا می‌آمد. کبوترهای اطراف مجسمهٔ چمپیون را کیش کرد و لب حوض نشست تا نفسش جا بیاید. نفس‌زنان گفت: «دیگه نمی‌تونم... همه‌ش به خودم می‌گم همه‌چیز درست می‌شه، ولی اوضاع فقط بدتر و بدتر می‌شه... اگه قراره زندگی فقط پر از ناامیدی باشه، کاش اصلاً به دنیا نمی‌اومدم... کاش می‌شد به ابر تبدیل بشم و پرواز کنم به اون دورها...»
Emily
خانم اورگرین روی پاشنه چرخید و از اتاق بیرون رفت. وقتی بریستال دید مادرش کتاب‌ها را با خودش برد، اشک در چشمانش حلقه زد. برای او کتاب‌هایش فقط یک مشت کاغذ با جلد چرمی نبودند، دوستانی بودند که تنها راه فرار از اختناق سرزمین جنوبی را به او نشان می‌دادند.
Emily
راهب‌ها از قصد ناقوس‌ها را وحشیانه و غیرعادی به صدا درمی‌آوردند تا مطمئن شوند همهٔ مردم بیدار و مشغول کار و عبادت شده‌اند.
Emily
اجبار مردم به قبول چیزی که ازش ترس و نفرت دارن می‌تونه شورش درست کنه
=o
ادام ودربری با ناباوری سر تکان داد و گفت: «قربان، شما یه نژاد از مردم بی‌گناه رو به سیب‌زمینی تشبیه می‌کنین؟»
=o
«یکی ممکنه از روی طمع دزدی کنه و یکی ممکنه برای سیر کردن شکمش دست به دزدی بزنه. هر دوی این‌ها دزد هستن، مهم نیست که یکی‌شون قلب پاکی داشته.»
=o
حتی تاریک‌ترین شب‌ها هم کمی نور دارن، روشن‌ترین روزها هم ذره‌ای تاریکی دارن. دنیا پر از دوگانگیه. ما می‌تونیم بین همهٔ این چیزها انتخاب کنیم.»
parisa
گفت: «فاصلهٔ ما با کسانی که خیلی مخالفشون هستیم فقط چندتا اشتباه کوچکه. پس به بدتر از خودتون فکر نکنین، فقط اجازه بدین این مسئله نظرتون رو در مورد خودتون عوض کنه. سعی کنین بیشتر برای کسی که هستین ارزش قائل بشین تا برای چیزی که هستین. با پذیرش و دلسوزی بیشتری که از خودتون نشون می‌دین، ثابت کنین از خیلی‌ها بهترین. سعی کنین به چیزهایی افتخار کنین که به دست می‌آرین یا خلق می‌کنین، نه به چیزهایی که باهاشون متولد شده‌این.»
parisa
حتی تاریک‌ترین شب‌ها هم کمی نور دارن، روشن‌ترین روزها هم ذره‌ای تاریکی دارن. دنیا پر از دوگانگیه. ما می‌تونیم بین همهٔ این چیزها انتخاب کنیم.»
parisa
شاید بی‌خبری بهترین خبر بود.
parisa
بریستال با خودش فکر کرد، نگران نباش، یه روز همه‌شون پشیمون می‌شن…. یه روزی آرزو می‌کنن کاش با من مهربون‌تر بودن... یه روز همه برای تفاوت‌های من ارزش قائل می‌شن... اون وقت آدم‌های ناراحت اون‌ها هستن، نه من...
parisa
شاید بی‌خبری بهترین خبر بود.
parisa
بریستال با خودش فکر کرد، نگران نباش، یه روز همه‌شون پشیمون می‌شن…. یه روزی آرزو می‌کنن کاش با من مهربون‌تر بودن... یه روز همه برای تفاوت‌های من ارزش قائل می‌شن... اون وقت آدم‌های ناراحت اون‌ها هستن، نه من...
parisa
«گاهی آدم‌های خوب به دلایل درست کارهای بدی انجام می‌دن.»
ariso

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
۷۱,۵۰۰
۵۰%
تومان