بریدههایی از کتاب شوروی ضد شوروی
۳٫۶
(۲۹)
من در بسیاری از دانشگاههای غربی سخنرانی کردهام و بارها برایم پیش آمده که دانشجویانِ علاقهمند به اتحاد شوروی، بدون اینکه هیچ بدجنسی خاصی داشته باشند، صادقانه ازم پرسیدهاند: «خود شما برای تحصیلاتتان در شوروی چقدر هزینه کردهاید؟» و من با خوشحالی جواب دادهام «هیچ، زیرا من در شوروی عملاً هیچ آموزش و تحصیلاتی ندیدم.»
آریا سلطانی نجف آبادی
روزنامههای شوروی، و نیز رادیو و تلویزیون، هر روز هفته مشغول فحاشی به آمریکا و ارائهٔ سیاهترین تصویرها از آن هستند. فقط کافی است چند روزی خودتان را در معرض این بمباران تبلیغی قرار بدهید تا باورتان شود که در ایالات متحدهٔ آمریکا بیکاری، تبعیض نژادی، جنایت، تورم، و فقر بیداد میکند. اما عملاً هیچکس این حرفهای تبلیغاتی را باور نمیکند.
آریا سلطانی نجف آبادی
پروپاگاندای شوروی در گذر سالها کاملاً اعتبار و کارایی خود را در بین مصرفکنندگانش از دست داده است. یک عمر دروغگویی بیوقفه و پایمال کردن مستمرِ اخلاقیات تأثیر عجیب و مبهوتکنندهای به جا گذاشته است: مردم شوروی عمیقاً علاقهمند به هر آن چیزیاند که پروپاگاندا آن را باطل و نجس اعلام کرده است؛ و مردم شوروی به همان اندازه، عمیقاً از هر چیزی که مورد ستایش پروپاگانداست، نفرت دارند. این ویژگی شامل همهٔ عرصههای فرهنگ و جامعه میشود. برای مثال، اگر مطبوعات شوروی فلان نویسنده را بستایند، قطعاً کتابهایش چاپ خواهد شد، اما تقریباً هیچکس تمایلی به خواندن این کتابها نخواهد داشت.
آریا سلطانی نجف آبادی
اما فقط کافی است تلاش کنید تیشرتی بفروشید که بالاترین کیفیت ممکن را دارد ولی روی آن با حروف روسی نوشته شده «من عاشق مسکو هستم» یا «لنین» یا مثلاً «من به گورباچف رأی میدهم». در این صورت نه تنها مشتری پیدا نخواهید کرد، بلکه احتمالاً مأموران امنیتی دستگیرتان میکنند و شما را به تیمارستان میفرستند، زیرا چنین کلمات و جملاتی را نوعی ابراز مخالفت از طریق مسخره کردن تلقی خواهند کرد.
آریا سلطانی نجف آبادی
فعلاً قصد ندارم دربارهٔ این موضوع مهم صحبت کنم که چرا مردم یک کشور باید مدام به فکر فرار به سوئد یا هر جای دیگری در غرب باشند. چرا آنها نمیتوانند مثل بچهٔ آدم یک بلیط هواپیما بخرند و بدون اینکه جان خودشان یا جان دیگران را به خطر بیندازند، به آنجایی که دوست دارند، پرواز کنند؟ چرا آنها نمیتوانند با کولهای بر پشت و با پای پیاده از آن مرزهای مقدس بگذرند؟ اینجا در غرب، عبور کردن از «مرزهای مقدس» کار بسیار راحت و آسانی است. تنها چیزی که نیاز دارید، نشان دادن پاسپورتتان است.
آریا سلطانی نجف آبادی
نفهمیدم. هنوز هم نمیفهمم. بدون کمک روانپزشک، درک و فهم این نوع حرفها ناممکن است. سرگرد با وجود اینکه نمیتوانست دلیل اضطراب و هراس خود را شرح دهد، باز محکم به عقیدهاش چسبیده بود __ نتیجه میگیریم هر چیزی را که نتوان با کلمات شرح داد «عقیده» مینامند!
آریا سلطانی نجف آبادی
نفهمیدم. هنوز هم نمیفهمم. بدون کمک روانپزشک، درک و فهم این نوع حرفها ناممکن است. سرگرد با وجود اینکه نمیتوانست دلیل اضطراب و هراس خود را شرح دهد، باز محکم به عقیدهاش چسبیده بود __ نتیجه میگیریم هر چیزی را که نتوان با کلمات شرح داد «عقیده» مینامند!
آریا سلطانی نجف آبادی
اما آنجا یک چیزی را ندارد که مهم است: آزادی. و این آزادی نه یک نیاز ذهنی، بلکه یک نیاز حیاتی برای هر فردی است که بر خویشتن خویش به عنوان یک فرد مستقل وقوف دارد. من در اینجا به آزادیهایی که در اتحاد شوروی وجود ندارد، اشاره نمیکنم، بلکه منظورم آزادیهایی است که در قانون اساسی شوروی بر آنها تصریح شده، اما رعایت نمیشود: آزادی بیان، آزادی اجتماعات، آزادی تظاهرات. در شوروی کلاً هیچگونه آزادیای وجود ندارد و منظورم از آزادی معنای عام آن است.
Sajjad
ادبیات صرفاً برای مدح و ستایش است. مدح و ستایش چه کسانی؟ در درجهٔ نخست و به طور قطع و یقین، حاکمان. و خود حاکمان هم به صورت پوشیدهتری، در قیاس با دیگر موارد، به نویسندگان میگویند: از ما ستایش کنید تا در عوض صاحب همهچیز شوید. آنها، خیلی ساده، نمیتوانند بفهمند چرا یک نویسنده تمایلی به ستایششان ندارد. از نظر آنها، چنین آدمی یا احمق است یا دیوانه.
Sajjad
استالین زمانی به نویسندگان شوروی گفت: «حقیقت را بنویسید.» آیا منظورش واقعاً حقیقت بود؟
منتقد نمونهٔ شوروی میپرسد «حقیقت چیست؟» و سپس توضیح میدهد ما به همهٔ حقیقت نیاز نداریم، بلکه فقط به بخشهای مفید آن نیاز داریم. به این ترتیب، دو حقیقت وجود دارد؛
Sajjad
اما ترس، سانسورچیِ نخست در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی است. هر نویسندهٔ شوروی، موقعی که قلم روی کاغذ میگذارد تا کار تازهای را شروع کند، همیشه بر این واقعیت وقوف دارد که اگر حرفی خلاف نظام و ایدئولوژی حاکم بزند، تاوانش میتواند سنگین باشد: از به فنا رفتن شهرت و ثروتش تا ممنوعیت همهٔ کتابهایش و اخراج از اتحادیهٔ نویسندگان، و در بدترین حالت، دستگیری و زندان. از همین روست که نویسندهٔ شوروی نخستین و اصلیترین سانسورچی کتاب خودش است.
Sajjad
سطر:
... و آنهایی را که ما امروز میستاییم
فردا از تیرهای چراغ برق میآویزیم.
Sajjad
شهروند شوروی باید تا حدی وطنپرست و طبیعتدوست هم باشد. بهترین راه برای نشان دادن وطنپرستی تماشای مسابقات تیم ملی هاکی روی یخ و تیم ملی فوتبال، از طریق تلویزیون یا حضور در ورزشگاه، و ابراز خوشحالی از پیروزی این تیمهاست.
Sajjad
نویسنده گوش کرد، از او پرسید: «اما چرا این حرفها را دارید به ما میزنید؟»
«میخواستم شما بدانید.»
«ما میدانیم. همهْ همهٔ این چیزها را میدانند.»
«اما اگر همه از این مشکلات خبر دارند، پس باید در جهت برطرف کردنشان یک کاری کرد.»
«اشتباه شما دقیقاً در همینجاست. آن چیزهایی که به نظر شما مشکلات است، به نظر ما مشکلات نیست.»
Sajjad
مردم اتحاد شوروی هر سال موظفند در «انتخاباتهای ملی یا محلی شرکت کنند. این به آن معناست که شما به حوزهٔ رأیگیری میروید، یک برگهٔ رأی میگیرید که روی آن فقط یک اسم درج شده، و سپس آن را به داخل صندوق میاندازید. با این حال، هر حوزهٔ رأیگیری دارای یک کیوسک پردهدار است. هدف از نصب این کیوسک این است که کسی به غیر از خودتان، نداند به چه کسی رأی دادهاید.
Sajjad
تأکید بر اینکه حقوق بشر در اتحاد شوروی نقض میشود، چندان درست نیست. شما نمیتوانید چیزی را که اصلاً وجود ندارد، نقض کنید.
همهٔ حقوق و آزادیهایی که در قانون اساسی شوروی از آنها نام برده شده، واهی و ساختگی است.
Sajjad
در شوروی برخی پزشکان حاذق و معروف داریم که فقط زمانی دست به تیغ میشوند که قبلش چند صد روبل از بیمار رشوه گرفته باشند. با این حال پزشکانی هم هستند که به رغم فساد و ارتشای موجود در محیط اطرافشان، ترجیح میدهند که با همان حقوق اندکی که میگیرند، زندگیهایشان را سر کنند. شهروندان شوروی بیمه نیستند، زیرا در تئوری، خدمات پزشکی برای همگان مجانی است. من جراح معروف و حاذقی را میشناسم که در بیمارستان دولتی کار میکند، اما برای هر عملی حداقل چند صد روبل رشوه میگیرد. مردم در برابر راهزنانی مثل این پزشک، جز تمکین و پرداخت رشوه کار دیگری نمیتوانند بکنند. آنهایی هم که پولی در بساط ندارند، باید به خدمات نازل پزشکان دولتی تن بدهند.
و بله، به این ترتیب، خدمات پزشکی در اتحاد شوروی مجانی است!
Sajjad
خدمات پزشکی مجانی است، اما دارو نه. برخی داروها گران است؛ خیلی گران.
آدم فقیر همان بهتر که زحمت عمل جراحی را به خودش ندهد، زیرا آدمی که دوران نقاهتِ پس از عمل را در بیمارستان میگذراند، باید مدام پول خرج کند: یک روبل برای پرستاری که آمده تختت را بالا و پایین کند، یک روبل برای نیروی خدماتی که برایت لگن آورده، یک روبل برای پرستاری که آمده خونت را بگیرد، یک روبل برای کسی که غذایت را آورده و...
Sajjad
درست است که در کشور تحصیلات مجانی است، اما غذا، لباس، کیف و کفش، کتابها و جزوات درسی فقط در ازای پرداخت پول قابل تهیه است. آموزش و تعلیمی که در مدارس کشور ارائه میشود، سطح نازلی دارد، به طوری که هیچ دانشآموزی نمیتواند به صِرف تحصیل در این مدارس، به دانشگاههای تراز اول کشور راه یابد. والدین مجبورند برای بچههایشان معلم خصوصی بگیرند. ظرفیت دانشگاهها محدود است و فقط دانشآموزانی که بهترین نمرهها را گرفته باشند، میتوانند به آنها راه یابند. معلمهای خصوصی در شوروی گرانند. آنها تا ساعتی ده روبل دستمزد میگیرند و این در حالی است که دستمزد روزانهٔ بسیاری از والدین حولوحوش پنج روبل یا حتی کمتر است.
Sajjad
مقامات شوروی مدام ادعا میکنند که اوضاع در شوروی بسیار خوب و عالی است، اما در کمال تعجب، به جای اینکه غربیها به کشور آباد ما پناهنده شوند، این ماییم که از کشور آبادمان به ممالک خرابهٔ آنها پناهنده میشویم. واقعاً چه کار عجیبی ما انجام میدهیم! ناسلامتی ما در کشورمان بیکاری نداریم، آپارتمانهایمان ارزان است، خدمات پزشکیمان مفت و مجانی است و مردم رفتار رفیقانه و دوستانهای با یکدیگر دارند.
Sajjad
حجم
۴۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۹۷ صفحه
حجم
۴۰۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۹۷ صفحه
قیمت:
۱۹۸,۵۰۰
۱۵۸,۸۰۰۲۰%
تومان