بریدههایی از کتاب ارتداد
۴٫۱
(۳۰۴)
باید همواره از باورهایمان غبارزدایی کنیم تا زانوهایمان سست نشود. گاهی خطاهای ریز، باورسوز میشود، آرامآرام و بهتدریج، لرزشهای کوچک در طول زمان به ارتعاشی عظیم مبدل میشود، که صخرههای مغرور مستحکم را میلرزاند و میشکافد.
H.H.
خداوند فراموشی را خلق کرد تا رنجها خاطره نشوند بلکه در ظلمت عدم فروروند و جای خود را به آرامش بدهند. اما نباید خاطرات را مخدوش کرد. با مخدوش شدن گذشته، آیندهای وجود نخواهد داشت. آینده درختی است که در باغ گذشته میروید و ثمر میدهد.
Bany_adam
از سگ نباید ترسید، آرزو خانم! سگ به کسی که از او بترسد حمله میکند. ولی اگر بایستی و به سمتش خیز برداری درمیرود. دیدی چطور ترسید؟
shariaty
خداوندگارِ نهضت پیشتر نهیب زده بود که روزگار خود خداست، همهچیز خود خداست، ابتلا خود خداست، شهد شیرین عشق خود خداست، زخم خود خداست...
raziyeh
آدمها گاهی در مسیری طولانی، مقصد را فراموش میکنند.
قبله آرامش
برخی عشق را چنگکی میدانند که نیازهای تنشان را به آن بیاویزند. لحظهای را که نیاز غلیان میکند حادثهٔ عشق مینامند و آن را با تمنا میجویند و آنگاه که نیاز فروکش کرد، عشق را از یاد میبرند. عشق محصول انس است و بعد از نیاز تن و در غیاب آن آغاز میشود. غیر از این تعریف را برای حضرت عشق، توهینآمیز میدانم.
احسان
- یونس، عشق مهمتر است یا معشوق؟
- عشق مهمتر است، دریا! فراق معشوقْ طاقتسوز و جانکاه است ولی فقدان عشقْ مرگ است. عاشق بدون معشوق میسوزد و عاشقتر میشود، اما بدون عشقْ حیاتی نیست که دربارهٔ چیستی آن حکمی بکنیم.
کاربر ۳۲۷۶۵۷۳
مراقب باشید به بیرون پرتاب نشوید! پرتابشدگی دقیقاً آن زمانی رخ میدهد که به چرخش این چرخ عادت میکنید و تفاوت لحظهها و رخدادهایش برایتان رنگ میبازد. آنگاه به لشکر عادتکنندگان میپیوندید و آن درخشش ناگهانی در متن لحظهها از چشمهایتان پنهان میماند. خداوند بزرگترین امکان تغییر را در همین لحظههای بهظاهر معمولی پنهان کرده است. دست دراز کنید و آنها را بگیرید و خود را به آنها بیاویزید و چه بسیار درخشندگیهای بیبازگشتی که در تاریکی لحظههای گذرنده پنهان ماندند؛
کاربر ۳۲۷۶۵۷۳
من با خود میاندیشم که هر انسانی جهانی دارد؛ جهانی که دریا دارد و خشکی، کوهستانهای یخزده دارد و دشتهای تفتیده، جلگههای آبستن دارد و شورهزارهای نابارور. اما گویا فرصت کوتاه حیات، او را از دیدن و سیاحت کردن در این جهان پهناور محروم میکند. گمانم این است که مردمان، بسیاریشان، بسیاری از همین فرصت گران را در کنجی از این جهان پنهان میکنند و از ترس، که دقیقاً نمیدانم منشأش چیست، سربرنمیآورند تا فرصتشان منقضی میشود. دقیقاً وقتی که درمییابند فرصتشان تمام شده، بزرگترین رنج را ادراک میکنند.
- هووووم! بگذار برای این رنج اسمی بگذاریم... مثلاً... رنج حسرت، یا... رنج حرمان! خوب است؟
کاربر ۳۲۷۶۵۷۳
عشق محصول انس است و بعد از نیاز تن و در غیاب آن آغاز میشود.
کاربر ۱۶۵۸۱۲۰
تردید هیچگاه برای همیشه گورش را گم نمیکند. تردید میرود و میآید. شاید هیچ یقینی نباشد که خالص و نیالوده به تردید بماند. ایمان و تردید همسایهاند. تنه به تنهٔ هم میزنند و برای خود جا باز میکنند. آن ایمان و یقین که بیایند و خنکای امن و آرامش را بدون تردید با خود بیاورند، نمیدانم کی از راه میرسند.
کاربر ۳۲۷۶۵۷۳
برخی عشق را چنگکی میدانند که نیازهای تنشان را به آن بیاویزند. لحظهای را که نیاز غلیان میکند حادثهٔ عشق مینامند و آن را با تمنا میجویند و آنگاه که نیاز فروکش کرد، عشق را از یاد میبرند. عشق محصول انس است و بعد از نیاز تن و در غیاب آن آغاز میشود. غیر از این تعریف را برای حضرت عشق، توهینآمیز میدانم.
- جایگاه تن کجاست؟ آن را نادیده میگیری و به حساب نمیآوری؟
- تن و لامسه واقعیتی انکارناپذیر است. ولی عشق نه با آن آغاز میشود و نه با آن پایان مییابد. در سطحی پایینتر از کلمه و معنا که خانهٔ اصلی ابراز عشق است، گاهی تن و لامسه هم با حرارتش، حضور عشق را تأیید میکند. ولی آنها که از سطح تن و لامسه عشق را آغاز میکنند، بعید میدانم به سطح کلمه و معنا اوج بگیرند. همانطور که اگر بگویند عشق در یک نگاه متولد میشود و شعله میکشد، دغلبازی کردهاند. تازهکارها غالباً سرکشیِ هوس را با تولد عشق اشتباه میگیرند.
کاربر ۹۵۰۱۸۱
یأسْ آفت بزرگی است. نباید بگذاریم جلو بیاید. نباید شور مبارزه جایش را به خستگی و وادادگی و کوفتگی بدهد.
learn all
«ایمان، در هوای صاف و زمین آرام، محک نمیخورد. تکان و طوفانْ آغاز پرسش است. شوکْ عمق ریشههای اندیشه را نشان میدهد. شوک، شک میآفریند. گلآلود میکند و چُرت آرام روزمره را با کابوسی وحشتزا میگسلد. شوک، شک میآفریند و شکیبایی میسوزاند.»
learn all
«و چون زمان آن فرارسد که شهری را نابود سازیم، خوشگذرانها و رهبران آن شهر را وامیداریم تا در آن شهر سرمستی و شهوترانی در پیش گیرند؛ آنگاه وعدهٔ عذاب دربارهٔ آنان تحقق مییابد و آنجا را بهکلی ویران میکنیم.»
مصحف، سورهٔ هفده، آیهٔ شانزده
molkeiran
گاه باید به خود بیاید و مبدأ و مقصد را مرور کند و اصول را به خود تذکر دهد
🌱ehsan
هرچه صدای قهقهه و بدمستی بلندتر باشد، صدای قاروقور شکمهای گرسنه کمتر شنیده میشود
🌱ehsan
آرزو را در آغوش میگیرم و با او که حالا بهتزده به من نگاه میکند حرف میزنم:
- تو تنها آرزوی بربادنرفتهٔ منی، تنها رود خشکنشده، تنها درخت تبرنخورده، تنها شهر ویراننشده، تنها سیب کِرمنخورده، تنها باغ آفتنزده...
عشق کتاب
زمان، هولانگیز و بیملاحظه، به جلو میخزد و این ناتوانیِ بزرگی است که نمیتوانیم به عقب بازگردیم تا جلوی حادثهای را بگیریم یا آن را به شکل دیگری رقم بزنیم.
عشق کتاب
«خالص شدن انقلاب جزئی از فرایند انقلاب است. هر کسی تحمل انقلابی ماندن را ندارد. جدا شدن تدریجیِ پشیمانها و درماندهها جزئی از ابتلاء انقلاب است. ما اجازه نداریم قصاص قبل از جنایت کنیم، باید زمانش فرابرسد.»
عشق کتاب
حجم
۲۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰۵۰%
تومان