بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خیره به خورشید | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خیره به خورشید

بریده‌هایی از کتاب خیره به خورشید

انتشارات:نشر مصدق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۱۸ رأی
۳٫۱
(۱۸)
بیمارانی که با مرگ به واسطه سرطان دست و پنجه نرم می‌کردند، متوجه شدم که بسیاری از آنها به جای آنکه تسلیم ناامیدی شوند، به‌طور چشمگیری تغییر کردند. آنها اولویت‌های زندگیشان را از مسائل پیش پا افتاده عوض کرده و با قدرت تصمیم گرفتند که دست به انتخاب زده و کارهایی را که مورد علاقه‌شان نبود از برنامه روزمره خود حذف کنند. ارتباط مؤثری با افراد مورد علاقه‌شان برقرار کردند و با ذکاوت بیشتر از مسائل بنیادی زندگی مثل تغییر فصول، زیبایی طبیعت، آخرین کریسمس و یا سال نو لذت بردند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
بسیاری از راهبان قرون وسطی در اتاقک‌های شخصی خود جمجمه انسان نگهداری می‌کردند تا همواره به یاد مرگ باشند و از آن درس زندگی بگیرند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
میشل دومونتی هم به همه نویسندگان پیشنهاد می‌دهد که کارگاه نویسندگی خود را جایی رو به گورستان انتخاب کنند تا با فکر بازتری بنویسند. بدین ترتیب آموزگاران بزرگ ما همواره به ما یادآوری کرده‌اند که اگر چه مادیت مرگ ما را نابود می‌کند، ولی آگاهی از مرگ ناجی ماست.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
پیام الهی بنی‌آدم و ماجرای مذهبی قرون وسطی این است که اعمال خوب تا لحظه مرگ با ما هستند و پس از مرگِ ما در نسل‌های آینده موج خواهند زد.
18621
نگاهی تازه به مرگ. شاید مرگ آنطوری که او گمان می‌کند نابودی کامل نباشد. شاید ضرورتی نداشته باشد که شخص یا خاطرات شخصی‌اش برجای بمانند. از آن مهم‌تر امواجی است که ساخته، موجی از یک عمل یا ایده که توانسته باعث نجات یا شادی کسی در زندگی شود. آن موج می‌تواند باعث افتخارش شود و با فساد، ترس و خشونت‌های رسانه‌های جمعی و خارجی جهان مبارزه کند.
18621
مواج‌کردن، به برجای گذاشتن چیزی در زندگی از تجربه، خصلت، آگاهی، رهنمود، خوبی و رفاه برای دیگران اشاره دارد، چه به صورت آگاه و چه ناآگاه.
18621
مواج‌کردن به این صورت است که هر یک از ما اغلب بدون قصد و دانش پیشین، چرخه‌هایی از تأثیرگذاری را خلق می‌کنیم که می‌تواند تأثیری برابر با سالها یا حتی نسل‌ها داشته باشد. تأثیری که ما بر روی کسی می‌گذاریم، از او به شخص و اشخاص دیگر منتقل می‌شود و این همانند امواجی است که روی تالاب ایجاد شده و با فاصله‌گرفتن دیگر دیده نمی‌شوند. ولی همچنان پیش می‌روند تا به یک‌بیلیونیم می‌رسند.
18621
«گهواره بالای شکافی تکان می‌خورد و عقل سلیم به ما می‌گوید که هستی ما چیزی جز یک شکاف کوچک میان دو تاریکی ابدی نیست. گرچه این دو تاریکی مثل هم هستند، اما انسان از روی عادت شکاف پیش از تولد را با آرامش بیشتری نسبت به شکافی می‌بیند که با سرعت چهل و پنج هزار تپش در ساعت به سویش روانه است.»
18621
هر چقدر احساس کنی زندگی نکرده‌ای، هراس تو از مرگ بیشتر خواهد بود. پس هر چه بهره کمتری از زندگی برده باشی، ترس تو افزون خواهد شد. نیچه جسورانه این نظریه را در دو جمله مطرح کرده: «زندگی‌ات را به کمال برسان و سر وقت بمیر. «در کتاب زوربای یونانی» نیز گفته شده که برای مرگ چیزی جز قلعه‌ای از هم پاشیده بر جای نگذار. ژان‌پل سارتر نیز در زندگینامه خود اینگونه نوشته: «به پایان کار خود نزدیک می‌شدم و مطمئن بودم که آخرین تجلی قلبم در صفحات پایانی کتابم به جا خواهد ماند و آنچه نصیب مرگ می‌شود تنها مردی مرده خواهد بود.»
18621
در جلسه بعد، برایش قطعه‌ای از رمان آناکارنینای تولستوی خواندم که اَلکسی الکساندروویچ، همسر آنا متوجه شد که او قصد ترک‌کردنش را دارد. داستان به این صورت بود: «احساس او شبیه مردی بود که باید با آرامی از روی پلی می‌گذشت که متوجه شکستگی آن شده بود در حالی که در پایین پرتگاهی عظیم وجود داشت. آن پرتگاه، خود زندگی بود و پل، زندگی تصنعی الکسی.»
18621
هر گوشه از زندگی آنها مملوء از خاطراتی بود که اکنون تنها مالک آن آلیس بود و حال باید به دست غریبه‌هایی داده می‌شد که نه از گذشته آن لوازم چیزی می‌دانستند و نه مثل آلیس برای آنها ارزش قائل می‌شدند و سرانجام با فرارسیدن مرگ او این خاطرات نهفته در هارپسی کورد، ویولن‌سل، فلوتها و نی‌لبک‌ها نابود شده و به همراه آنها گذشته او نیز نابود می‌شد.
18621
همدلی کردن قدرتمندترین ابزار ارتباطی با دیگران است. مثل چسبی انسانها را به هم وصل می‌کند و می‌گذارد با عمق جانمان دل‌های یکدیگر را حس کنیم.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
اپیکور به‌شدت آن دسته از رهبران مذهبی معاصر را محکوم می‌کند که برای افزایش قدرتشان، اضطراب مرگ را در پیروان خود شدت می‌دهند؛ زیرا آنها همواره از مجازات‌هایی می‌گویند که بعد از مرگ متوجه کسانی است که از قوانین و مقررات سرپیچی کرده‌اند.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
دغدغه مرگ برای بسیاری از افراد آگاهانه نیست و باید از زیر لباس مبدل تشخیص داده شود. برای مثال تعصب مذهبی شدید، مال اندوختن افراطی و میل کورکورانه به شهرت و قدرت، همه، لباس‌های مبدل ابدیت هستند.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
به خاطر داشته باشید که اگر چه رویارویی با مرگ موجب افزایش اضطراب می‌شود، ولی این نیرو را دارد که زندگی افراد را غنی‌تر سازد. تجارب بیدارکننده اگر چه قدرتمند، ولی زودگذرند.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
در هر مرحله‌ای از اندوه، تجربه‌ای بیدارکننده نهفته است
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
تمایل جنسی یکی از قدرت‌های حیاتی زندگی است که اغلب افکار مرگ را تسکین می‌دهد. در این زمینه به مثال‌های زیادی برخورد کرده‌ام: یکی از بیمارانی که به علت انسداد شرایین به اورژانس برده می‌شد آنقدر اسیر شهوت شد که سعی داشت متصدی آمبولانس را لمس کند؛ یا بیوه‌ای که در راه رفتن به مراسم تدفین همسرش مغلوب میل جنسی‌اش شد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
بگذار از نیچه برایت بگویم. او معتقد است که برای آگاه‌شدن باید بیاموزی به سگ‌های وحشی که در زیرزمین خانه‌ات پارس می‌کنند گوش دهی.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«بگذار سؤالی از تو بپرسم: خودت چگونه با مرگ روبه‌رو می‌شوی؟ هراس از مرگ به سراغ تو نمی‌آید؟» ــ «من هم تجربه بیداری‌های نیمه‌شب هراس از مرگ را داشته‌ام، اما خیلی کمتر شده‌اند. من بالغ‌تر شدم و فهمیدم خیره‌شدن به مرگ بی‌فایده هم نیست، زیرا احساس سرزندگی و ناگواری را با هم تجربه می‌کنم. مرگ باعث می‌شود که هر لحظه‌ام را زندگی کنم و از آگاهی و زنده‌بودنم خوشحال باشم و قدرش را بدانم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
صحنه‌ای که می‌توانم آن را به خوبی با استعاره‌ای از ریچارد داوکینز، زیست‌شناس تکاملی توصیف کنم. او از ما می‌خواهد نور لیزر باریکی را تصور کنیم که بی‌وقفه در طول خط وسیع زمان در حرکت است. هر چیزی که این شعاع از آن عبور می‌کند در تاریکی گذشته گم می‌شود و هر چه پیش‌روی این نقطه روشن قرار دارد در سیاهی پنهان است و باید پدیدار شود. فقط آنچه در پرتوی این نور روشن است زنده بوده و زندگی می‌کند. این تصویر غم و اندوه را دور می‌کند و در من این تفکر را برمی‌انگیزد که من چه خوش‌شانسم که در اینجا زنده‌ام و از موهبت زندگی برخوردارم. پس چه غم‌انگیز و احمقانه است که زمان کوتاهم را در این روشنایی زندگی با این فکر نابود کنم که زندگی در جایی دیگر است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷

حجم

۱۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۹۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان