بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ضربت متقابل: کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) | طاقچه
تصویر جلد کتاب ضربت متقابل: کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)

بریده‌هایی از کتاب ضربت متقابل: کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۷ رأی
۵٫۰
(۷)
مرحوم سید احمد خمینی در قسمتی از مصاحبه چاپ نشده‌ای که پس از وفات وی منتشر شد در این باره می‌گوید: «... در مقابل مسأله خرمشهر، امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود، اما سرانجام مسؤولین جنگ گفتند: «که ما باید به کنار شط‌العرب برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم.» امام اصلاٌ با این کار موافق نبودند و می‌گفتند: «اگر بناست شما جنگ را ادامه بدهید، بدانید که اگر این جنگ با وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست. ما باید این جنگ را تا نقطه‌ای خاص ادامه بدهیم و الآن هم که قضیه‌ی فتح خرمشهر پیش آمده، بهترین موقع برای پایان جنگ است. »
محمد
وقتی لشکری افسران و درجه داران آن کشته بشوند، دیگر افسر و درجه دار نخبه را که نمی‌توانند یک شبه مثل هزار نفر مشمول، لباس تن شان کنند و به این واحدها بفرستند. سرباز به این لشکر می‌شود داد، ولی تهیه‌ی افسر و درجه دار مجرب برای آن که به این سادگی نیست.
سید مهدی
خیلی با ظرفیت با این کم و کسری‌ها کنار آمدند و فقط فکر و ذکرشان معطوف به این بود که حمله چه وقت شروع می‌شود تا بروند به حساب دشمن برسند.
سید مهدی
منتهی این «ریپر»‌ها مستقیم به[ مثلث ]چهارمی‌ خوردند. همّت حمله کرده،[ وبر اساس قرائنی که داشته ]رفته به[ طرف ]خود مثلث سومی و درست هم گفته، اما این ریپر ما آنجا خورده و دیدیم چهارمی است. حالا این کار اینطور شده.
سید مهدی
الحق هم جای تعجب داشت زدن این خاکریز عظیم. چطور می‌شود باور کرد در شرایطی که به مسافتی کمی جلوتر از مهندسی، بچه‌ها با دشمن شدیداً درگیر هستند، پشت سر آنها، لودرها و بلدوزرها بیاید و خاکریز بزند و جلو بیایند؟ بچه‌های ما، با مشاهده‌ی همین صحنه‌ها بود که شارژ روحی می‌شدند. وقتی می‌دیدند بلدوزرها و لودرها پشت سرشان دارند بی‌وقفه جلو می‌آیند و برای آنها خاکریز تأمینی را می‌زنند، از حیث روحیه خیلی تقویت می‌شدند.
سید مهدی
امام صراحتاً اعلام می‌کند؛ «هرکس که بیشتر برای خدا کار کرد، بیشتر باید فحش بشنود! و شما پاسدارها، چون بیشتر برای خدا کار کردید، بیشتر فحش شنیدید و می‌شنوید.»
سید مهدی
حین مراجعت، سیاهه‌ی حدود چهل، پنجاه نفر را دیدیم که دارند از طرف جاده به سمت کانال می‌روند. ما و آنها به فاصله ۱۰ متر از هم از کنار همدیگر عبور کردیم. وقتی به کنار جاده برگشتیم، برادر خالصی با لحنی عجیب گفت: آقای مطلب‌زاده؟! گفتم: بفرمایید. پرسید: آیا شما آن عراقی‌ها را ندیدید؟ بهت‌زده گفتم: عراقی‌ها؟ نه! عدّه‌ای از کنارمان رد شدند و رفتند طرف کانال، گفتیم لابد از بچّه‌های خودمان اند. برادر خالصی ناخشنود سر تکان داد و گفت: «نه برادر! آنها عراقی بودند، چه راحت از کنار شما در رفتند!»
سید مهدی
در یک مورد، یکی از این تانک‌ها، تخته گاز داشت فرار می‌کرد و هر چه برادرها به طرف آن آر. پی. جی. می‌زدند، به آن کارگر نمی‌شد. دفعتاً دیدیم یکی از بچه‌ها از مقابل این تانک فراری سردرآورد و درست عین مسافری که در خیابان‌های تهران بخواهد تاکسی بگیرد، با حرکت دست به تانک علامت توقف نشان داد. با کمال حیرت دیدیم تانک عراقی متوقف شد. آن برادر از جثه غول پیکر تانک بالا رفت، گوش راننده را گرفت و او را از تانک پائین کشید.
سید مهدی
در داخل نفربر مرکز پیام، اسماعیل قهرمانی؛ قائم مقام فرماندهی تیپ ۲۷ در تذکری دوستانه, با اشاره به مکالمه با منتظری, خطاب به فرمانده تیپ۲۷ می‌گوید: قهرمانی: حاجی؛ لطف بفرمائید که سوء تفاهم یک وقت نشود! موقعی که بچه‌ها دارند صحبت می‌کنند، وسط حرف شان نپر. قطع نکن حرف‌شان را. همّت: چشم!...
سید مهدی
لحاظ تسلیحات هم خب، خودتان می‌دانید، واحدهای رزمی بسیج کلاً به سلاح سبک مجهزند؛ یعنی تفنگ هجومی آ. کا. ۴۷ کلاشنیکف و موشک‌انداز انفرادی آر. پی. جی. هفت و تیربار ژ-۳ یا گرینوف. ما هم به همین تجهیزات مسلح بودیم و شکر خدا کم و کسری نداشتیم.
سید مهدی
آن روز مسؤولان دفاع مقدس را متهم به کوتاهی در پیشروی و ادامه‌ی نبرد می‌کردند و با بهره‌گیری از شایعات بی‌اساس از قبیل آمادگی عربها برای پرداخت خسارات جنگ، مسؤولان کشور را متهم می‌نمودند که «بوی دلار به دماغ‌شان خورده» .
سید مهدی
واحدهای عمده‌ی ارتش عراق منهدم شده‌اند یا آسیب جدی دیده‌اند،
سید مهدی

حجم

۸٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰۹ صفحه

حجم

۸٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰۹ صفحه

قیمت:
۲۰۱,۰۰۰
۱۰۰,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد