بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فلسفه فون تریه | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب فلسفه فون تریه اثر اودرونه ژوکاسکیته

بریده‌هایی از کتاب فلسفه فون تریه

انتشارات:انتشارات شوند
امتیاز:
۳.۳از ۳ رأی
۳٫۳
(۳)
اما با وجود سیاره‌ی مالیخولیا که همچون ماه دیگری در آسمان می‌درخشد، زندگی نمی‌تواند مسیر گذشته‌اش را بپیماید. زندگی روزمره به حال تعلیق درمی‌آید. دنیا رو به نابودی است و کلر هم می‌داند که هیچ‌کاری از دست‌اش برنمی‌آید. پایان جهان امری ناگزیر است، کاملاً به دور از محاسبات و البته غیرقابل درک. این شرایط همچون دیگر شرایطی نیست که کلر با آن‌ها سر و کار دارد. این اتفاق پایان تمام شرایط و مناسبات است. کلر را ناامیدی فرا می‌گیرد، زیرا آن استواری وجودی که او آن را مسلم فرض می‌کند در حال نابودی است.
Javad Azar
مورد جاستین نیز چنین است: او در «درونیت فردی» مالیخولیایی خود فرو رفته است، به طوری که نمی‌تواند با انسان‌ها و حتی چیزهای دیگر ارتباط برقرار کند.
Javad Azar
مسئله این است که جاستین آن‌قدر در ژرفنای افسردگی‌اش فرو رفته است که اصلاً قادر نیست محبت‌های کلر (یا هر کس دیگری) را جبران کند. او نمی‌تواند در برابر اتفاقاتی که برایش می‌افتد واکنش مناسبی نشان دهد. وضعیتی که درون اوست با آن‌چه بیرون از آن است ارزش یکسانی ندارد. شاید بتوان گفت جاستین «منزوی» است، البته به شیوه‌ای که گراهام هارمن می‌گوید: «ابژه‌های منفرد منزوی هستند و در درونیت فردی‌شان فرو رفته‌اند، به طوری که اصلاً نمی‌توانند با بیرون ارتباط برقرار کنند» (هارمن، ۳۶، ۲۰۱۱)
Javad Azar
مالیخولیا در تناقض میان ملالت مطلق جاستین و ناامیدی وابسته به شرایط کلر ساختاربندی شده است. این دو، وضع کاملاً متفاوتی دارند. بر خلاف جاستین، کلر رفتار کاملاً موجه و معقولی دارد. او از افسردگی رنج نمی‌برد و مناسبات اجتماعی او را آزار نمی‌دهند. هرچند کلر مانند تمامی زنان خانه‌دار در بیشتر ملودرام‌های سنتی، برای خودش زندگی نمی‌کند. از آن‌جا که بسیار ثروتمند است و به کار نیازی ندارد تمام وقت خود را برای مهربانی کردن به همسرش و پسر کوچک‌شان لئو (کمرون اسپور) صرف می‌کند. و از وقتی که جاستین به‌شدت افسرده شده است، کلر از او نیز نگهداری می‌کند.
Javad Azar
ملال، با نپذیرفتن تأیید زندگی، خودش را از خواست قدرت و بنابراین از بدبینی کلی نیچه درباب انگیزش‌ها جدا می‌کند. افسردگی وضعیتی است که نمی‌توان از آن تنها به‌ مثابه‌ی یکی دیگر از بیان‌های خواست قدرت نقاب برگرفت. فرض کاملاً انتقادی نیچه از اخلاق و نیهیلیسم این است که انسان و هر جانداری «ترجیح می‌دهد که نیستی را بخواهد تا نَ-خواهد» (نیچه، ۶۸، ۲۰۰۶). اما افسردگی، دست‌کم در تصویری که فون‌تریه از آن ارائه می‌کند، باید به‌ مثابه‌ی یک نَ-خواستن ایجابی درک شود، نه به‌ مثابه‌ی خواستن نیستی و یا نوعی پیچیدگی تخریب‌گرانه‌ی (و خودویرانگرِ) خواست.
Javad Azar
خواست زندگی جاستین به تعلیق درآمده است. افسردگی او نوعی بی‌حسی ایجابی یا آرامش قلبی است. یا حتی چنان‌که دومینیک فاکس می‌گوید: «ملالت جنگجویانه» (فاکس، ۶۷، ۵، ۲۰۰۹). این وضعیتی است که دیگر جهان را متعلق به خود نمی‌داند و نیز خود را بخشی از جهان به حساب نمی‌آورد. چنان‌که فاکس می‌گوید: «تفاوت میان ماده‌ی مرده و زنده از میان می‌رود. جهان مرده است، و زندگی به ‌مثابه‌ی یک پافشاری غیرعقلانی و بیرون‌زدگی تحمل‌ناپذیر در آن ظاهر می‌شود»
Javad Azar
با بیان این مطلب ادامه می‌دهم که مالیخولیا فیلمی عمیقاً ضدنیچه‌ای است (برعکسِ ضدمسیح که کاملاً اشارات نیچه‌ای دارد). افسردگی در اندیشه‌ی نیچه هیچ جایی ندارد. نیچه موکداً این مفهوم را محکوم می‌کند. او بر «بیهودگی، سفسطه‌گری، پوچی و فریب» هر «عصیانی» علیه زندگی تأکید دارد. او می‌نویسد: «سرزنشی که موجود زنده از زندگی می‌کند، در نهایت تنها سمپتوم خاصی از زندگی است». حتی قضاوتی که زندگی را سرزنش می‌کند به ‌خودی‌ خود «تنها یک داوری ارزشی است که توسط زندگی مطرح می‌شود»، آن هم توسط شکل ضعیف و رو به انحطاط زندگی (نیچه، ۱۷۵-۱۷۴، ۲۰۰۵). نیچه می‌خواهد از تمام نظرگاه‌ها - حتی آن‌هایی که خود را انکار می‌کنند - نقاب برگیرد و نشان دهد که خواست قدرت هنوز در آن‌ها نهفته است. این بدبینی کلی به‌ناگزیر همواره تأکید مکرر و گوش‌خراش نیچه را به ضرورت «خوش‌باشی» همراهی می‌کند.
Javad Azar
با توجه به وضعیت جاستین و البته اجرای قابل توجه، دقیق و تأثیرگذار او، می‌بینیم که مالیخولیا یک واقعیت بالینی نیست و نه ‌تنها به دنبال آسیب‌شناسی افسردگی نیست، بلکه کاملاً ضد-آسیب‌شناختی است. افسردگی همواره به‌ عنوان نقصی در خُلق و عقل قلمداد می‌شود، نمونه‌ای از خودکامگی ناشایست - که البته به نظر می‌رسد این بیشتر در مورد رفتار جان صادق است تا جاستین. و یا به‌نحوی واکنشی، نوعی کاستی در نسبت با آن‌چه سلامت روانی فرض می‌شود، به حساب می‌آید - این هم به نظر می‌رسد بیشتر در مورد کلر صدق کند. اما مالیخولیا هر دو وضعیت ذکر شده را نا‌کافی نشان می‌دهد. مالیخولیا با نمایش مستقیم احساسات و عواطف جاستین، افسردگی را با یکپارچگی و همخوانی هستی‌شناختی‌اش وضعیتی ضروری نشان می‌دهد. و البته این تنها دستاورد فیلم نیست.
Javad Azar
بسیاری از مردم که تجربه‌های عمیق افسردگی داشته‌اند (گروهی که من هم البته جزوشان هستم) عمیقاً احساس می‌کنند فون‌تریه در این فیلم دقیقاً به خال زده است. او به‌راستی آن‌چه افسردگی با خود دارد را بسیار خوب نشان می‌دهد. مالیخولیا بهتر از همه‌ی فیلم‌هایی که تاکنون دیده‌ام افسردگی را ترسیم می‌کند. همان‌طور که تریور لینک در مقاله‌ی زیبایش درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «کات‌های ناگهانی و تغییر در فوکوس به حالت سرگردانی و آشفتگی که حس سرگشتگی را القا می‌کند، یاری می‌رساند... فون‌تریه تجربه‌ی حس افسردگی را بسیار عمیق ارائه می‌دهد و چیز بسیار دقیق در فیلم وی این است که تصاویر کاملاً از سکوت افسردگی سرشار است» (لینک، ۲۰۱۱).
Javad Azar
از منظر روان‌شناختی، رفتارهای جاستین به اختیار خود او نیستند، بلکه از اندوهی ژرف و بی‌نهایت ناشی می‌شوند. اما ورای این‌ها، افسردگی جاستین هستی‌شناختی است و تنها وابسته به یک شرایط خاص نیست. رفتار او واپس ‌زدن هر نوع «شرایط خاصی» است. افسردگی جاستین نشان‌دهنده‌ی گسستی از خودِ الگوی اجتماعی است: نظمی که نمی‌تواند عمل کند، بدون این‌که همگان بدون علنی کردنِ چیزهایی که از آن می‌دانند در آن مشارکت کنند. جاستین با طرد این ساختار وارد شرایطی می‌شود که مطلق و نامشروط است. افسردگی جاستین بی‌علت، خودبنیاد و زاییده از خود است، و نیازی به توجیه و انگیزه‌های بیرونی ندارد. این حالت هست چنان‌که هست: یک احساس ناب نامشروط و غیرواکنشی.
Javad Azar

حجم

۹۶۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۹۶۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
تومان