بریدههایی از کتاب آرتمیس؛ رویایی به وسعت دریا
۴٫۳
(۲۵۸)
من هیچ لذتی از زندگی نمیبرم. من فقط میجنگم. هنوز یاد نگرفتم واقعا زندگی کنم.
Ftm.shf
سخت؟ تو از سختی چی میدونی؟ اگر به عنوان یک دختر به دنیا اومده بودی، تازه معنی سختی رو میفهمیدی.
Ftm.shf
مرگ همیشه ترسناکه، اما ترسناکتر از زندگی نیست. به ویژه برای من که به عنوان یک دختر سختیهای زیادی کشیدم.
Ftm.shf
بخشیدن آدمهای خوب که کاری نداره. بخشیدن آدمهای بد نشانهٔ مهربانیه.
Ftm.shf
خندیدن تنها نشانهٔ شادی نیست. گاهی نشانهٔ فرار از غمی بزرگه.
Ftm.shf
اگر روزی رویاهایم را کنار بگذارم و همسر بودن را هدف زندگیام بدانم، قطعا یک واماندهام.
بیتا
زمانی فکر میکردم خودم باید تنها از پس همهٔ این سختیها بربیام، اما حالا میدونم گذشتن از سختیهای بزرگ بدون کمک بقیه ممکن نمیشه.
B.A.H.A.R
فکر میکردم سختیهای این زندگی بالاخره روزی تموم میشه، اما حالا میدونم بیشتر میشه که کمتر نمیشه.
B.A.H.A.R
ما محکوم به عمل هستیم. جدا از اینکه نتیجهای خواهد داشت یا نه، ما باید تیرمون رو بندازیم. اگر ارادهٔ خداوندی باشه، تیر به مقصد میرسه. اگر هم نباشه... نمیرس
B.A.H.A.R
یک دزد دریایی که به کشتی و دوستانش پشت کرده، یک شاهزادهٔ هخامنشی که مقامش رو نادیده گرفته، و یک دختر ایونی که سنتهای هزارساله رو زیر سوال برده. این گروه محبوب توئه؟
- همینطوره. کنار هم میتونیم بینظیر باشیم.
دختری به نام عشق!
مشورت با تو بسیار لذتبخشه. شاید بهترین راهها رو پیدا نکنی، اما به بهترین شکل صحبت میکنی. هر کشتی به حضور یک زن نیاز داره دختر.
یمنا
دریاسالاری که همیشه ترسها و تردیدها رو پشت سر جا میذاره و با کشتی به دل دریا میزنه، نمیتونه مقابل چنین سختیهایی سر خم کنه. باز ترسها و تردیدها رو پشت سر میذاره و به دل سختیها میزنه. سختترینها رو انتخاب میکنه. دریاسالاری اینه.
B.A.H.A.R
دست خودم باشه. اگر باور کنم که نیست...
- در این دنیا هیچ چیز کامل نیست. حتی اگر کامل باشه پایدار نیست. غم و شادی با هم و سختی و آسانی با هم. این ذات دنیا و ذات خواستهٔ انسانه. تو شادی رو در دریاسالار شدن میبینی و سختیهای زیادی میکشی. بعد که به این مقام میرسی، تنها چند روز خوشحال هستی. باز خواستهای دیگه و سختیهای دیگه. اگر دقت کنی این سختیها هم به انتخاب خودته.
گوربه هه
وقتی در مسیر نیکی قدم برمیداری، هر آنچه از نیکی در جهان هست به سمتت روانه میشه. چطور روانه میشه؟ به خواست اهورامزدا.
zahra
زنی که میتوانست به سادگی مرا، همجنس خودش را درک کند، اما نکرد. نه تنها درک نکرد بلکه مرا فروخت! چه احساس بدی دارم.
~Maary~
به سختی در آینه نگاه میکنم. به راستی مردان چنین صورتی را بیشتر میپسندند؟ پلکهایم با رنگ سرمهای تیره شدهاند. لبانم قرمز هستند. گونههایم سرخ شدهاند. موهای مشکی بلندی نیز بر سر دارم. واقعا شبیه مترسک شدهام.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
- مهرگان، روز عشق.- چشمانم را جمع میکنم.- برای یک دزد دریایی زیادی ملایم نیست؟
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
- پس در یک جمله بگید هیچ عدالتی وجود نداره.
- عدالتی که ما انتظار داریم وجود نداره. فکر میکنی من چه خطایی مرتکب شده بودم که در هفدهسالگی چشمانم رو از دست دادم؟ چه خطایی چنین تاوان بزرگی داره؟
- چطور این شرایط رو پذیرفتید؟
- پذیرفتم که من خدا نیستم. حتما اهورامزدا دلیلی داشته و عدالتی داره که تعریف متفاوتی از ما داره. سرنوشت هم به دلایلی وجود داره.
- سرنوشت... - به یاد آرش میافتم.- به یاد دارید همیشه میگفتید سرنوشت من در تیرگان نوشته شده؟
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
- من به تو گفتم اگر در مسیر نیکی قدم برداری، اهورامزدا تمام نیکی رو به سمتت میفرسته. درست گفتم، اما کامل نگفتم. فراموش کردم بگم گاهی اینطور نمیشه. گاهی بنا بر آزمایشه. اصلا گاهی بناست که نیکی دیرتر به ما برسه. یا به شکلی دیگه بر سر راه ما ظاهر بشه. در مورد بدی هم همینه. کسی که در مسیر بدی قدم برمیداره، تنها بدی نصیبش نمیشه. گاهی به نیکیهایی میرسه.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
نه. آرام نمیشوم. دوست دارم به چیزی چنگ بزنم، به دستی، به آغوشی، به پناهی، اما کجاست این پناه؟ ناخودآگاه پاهایم را جمع میکنم. دستانم را دور پاهایم حلقه میکنم. سرم را روی زانوانم میگذارم و همچون آرتمیس سهسالهای که به یاد دارم گریه میکنم.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
حجم
۲۶۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۹ صفحه
حجم
۲۶۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۹ صفحه
قیمت:
۸۱,۰۰۰
۴۰,۵۰۰۵۰%
تومان