خیلی سخت است با دنیا مهربان باشی وقتی تنها احساسی که در عمرت داشتهای نفرت باشد.
bookildaa
خیلی سخت است با دنیا مهربان باشی وقتی تنها احساسی که در عمرت داشتهای نفرت باشد.
bookildaa
لبهایش تکانی میخورد. «سعی کردی من رو بکشی.»
«برات سرگرمکنندهست.»
میگوید: «اوه بله.» نیشش باز میشود. «برام جذابه.» مکث میکند. «دوست داری بدونی چرا؟»
به او زل میزنم.
توضیح میدهد: «چون تنها حرفی که همیشه بهم زدی این بود که نمیخواستی به کسی صدمه بزنی. نمیخواستی مردم رو بکشی.»
«نمیخوام.»
«غیر از من؟»
کاربر ۲۲۴۰۳۵۶
اما میترسم، البته گاهی. در همین تجربه بسیار محدودم دریافتهام که به آدمهای جویای قدرت نباید اعتماد کرد. آدمهایی با اهداف بلند و سخنان فریبنده و خیالانگیز و لبخندهای بیدغدغه هیچ کاری نکردهاند که قلبم آرام بگیرد.
کاربر ۲۲۴۰۳۵۶
درمانگرها نمیتوانند به من دست بزنند.
Ren
هرچه چشم توی اتاق است با تعجب نگاهم میکنند، قضاوت میکنند قضاوت میکنند قضاوت میکنند
Ren
ترسیدهام ترسیدهام ترسیدهام من قویام.
Ren
تا به ساکنان دنیایمان نشان دهیم هنوز امید هست
Ren
بعضی آدمها آنقدر احمقاند که واقعاً فکر میکنند مرز خیر و شر را خطهای نئونی پهن از هم جدا میکند.
الری