بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کشفم کن ۲ | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب کشفم کن ۲ اثر طاهره مافی

بریده‌هایی از کتاب کشفم کن ۲

نویسنده:طاهره مافی
ویراستار:لیلا اوصالی
امتیاز:
۴.۲از ۳۵ رأی
۴٫۲
(۳۵)
حتی اگر همهٔ دنیا از من متنفر باشند، حتی اگر هرگز از نفرت دست برندارند، هرگز از آدمی بی‌گناه انتقام نخواهم گرفت.
الری
دیگه بسه گریه کردن. دیگه بسه نشستن توی تاریکی و شمردن تک‌تک احساساتت که چقدر غمگین و تنهایی. بیدار شو. تو تنها آدم دنیا نیستی که صبح‌ها دلش نمی‌خواد از رختخواب بیاد بیرون. تو تنها آدمی نیستی که با باباش مشکل داره و دی‌ان‌اِی به‌شدت داغون.
83 FATEMEH❤️
قرار است بروم توی اتاقش، بدون هیچ سلاحی، چون تفنگ‌ها در اعماق اسلحه‌خانه مدفون‌اند و چون من مرگبارم، چه نیازی به تفنگ دارم؟ هر کس عقل توی سرش باشد به من دست نمی‌زند،
Amir Panjehshahi
«درسته. خب مساله همینه. ما فقط وقتی می‌تونیم رهبر گروه مخالف رو از میون برداریم که آماده باشیم قدرت رو به دست بگیریم... فقط وقتی یه رهبر جدید آماده باشه تا جای قبلی رو بگیره. مردم کسی رو لازم دارند که ازشون پشتیبانی کنه، درسته؟ و ما هنوز آماده نیستیم.» شانه‌هایش را بالا می‌اندازد. «این قرار بود مبارزه با وارنر باشه ــ از میون برداشتن اون مساله‌ای نبود. اما از میون برداشتن اندرسن آشوب تمام‌عیار به پا می‌کنه، توی کل کشور. و آشوب یعنی احتمالش هست یه نفر دیگه... شاید یه نفر بدتر... بتونه قبل از ما کنترل اوضاع رو به دست بگیره.»
دیانا
احساس می‌کنم واقعیت ندارد، به‌نوعی انگار داستانی است که فردی دیگر دارد تعریف می‌کند، انگار مرگ اتفاق دور و غریبی است که فقط دیده‌ای برای آدم‌هایی که هرگز نمی‌شناختی رخ داده و بی‌تردید برای من، برای تو، برای هیچ‌کدام از ما رخ نمی‌دهد.
الری
خودم می‌دونم کی‌ام. همین برام کافیه.
الری
کنجکاو می‌شوم، مدام درباره‌اش فکر می‌کنم. چه می‌شود خودم را بکشم. چون واقعاً نمی‌دانم، هنوز نمی‌توانم تفاوتش را تشخیص دهم، زیاد مطمئن نیستم واقعاً زنده‌ام یا نه. پس این‌جا می‌نشینم. هر روز این‌جا می‌نشینم.
الری
«نه. بذار این رو برات روشن کنم، کنجی. من آدم‌ها رو می‌کشم. اون‌ها رو می‌کشم. توانایی استثنایی من اینه.
الری
اما زمان فراتر از درکِ محدودِ ماست. بی‌پایان است، مستقل از ما وجود دارد؛ نمی‌توانیم تمامش کنیم یا از دستمان در برود یا راهی پیدا کنیم تا دو دستی بچسبیمش. زمان ادامه دارد حتی وقتی ما ادامه نداشته باشیم.
الری
انگار درونم پر از پژواک است. انگار یکی از آن خرگوش‌های شکلاتی‌ام که دم عید پاک می‌فروختند، همان‌هایی که چیزی نبودند جز پوسته‌ای شیرین که یک دنیا پوچی را در بر گرفته بودند. من مثل همانم. یک دنیا پوچی را در بر گرفته‌ام.
niya82

حجم

۳۵۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۸ صفحه

حجم

۳۵۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۸ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
۵۰,۴۰۰
۴۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد