بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قوی سیاه | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب قوی سیاه اثر نسیم نیکولاس طالب

بریده‌هایی از کتاب قوی سیاه

امتیاز:
۳.۳از ۸۶ رأی
۳٫۳
(۸۶)
آزمون‌وخطا یعنی کوشش زیاد. واقعیت این است که ما از نظر روانی و فکری، با آزمون‌وخطا، و با پذیرش این حقیقت مشکل داریم که زنجیره‌ای از شکست‌های کوچک در زندگی لازم است. همکار من مارک اسپیتس‌ناگل دریافت که ما انسان‌ها دربارهٔ شکست، گیرِ ذهنی داریم. شعار او این بود: «آدم نیاز دارد عاشق شکست باشد.»
shahram naseri
تولستوی می‌گفت خانواده‌های خشنود همگی مانند هم‌اند ولی هر خانوادهٔ ناخشنود به شیوهٔ خودش ناخشنود است.
shahram naseri
ما عیوب دیگران را می‌بینیم ولی از آن خودمان را نه. تکرار می‌کنم، گویا ما ماشین‌های خودفریب شگفت‌آوری هستیم.
shahram naseri
پیش‌بینی نیاز به دانستن فناوری‌هایی دارد که در آینده کشف خواهند شد. ولی صرف دانستن همین مطلب کمابیش به‌طورخودکار ما را بر آن خواهد داشت تا پرورش آن فناوری‌ها را بی‌درنگ آغاز کنیم. بنابراین ما نمی‌دانیم که چه چیزهایی را خواهیم دانست.
shahram naseri
نفس آگاهی از اینکه راه‌حلی وجود دارد خودش بخش مهمی از راه‌حل است.
shahram naseri
درواقع قانونی در آمار داریم به نام قانون انتظارات مکرر که من آن را در شکل پررنگش بیان می‌کنم: اگر من منتظر باشم که انتظار چیزی را در فلان تاریخ در آینده داشته باشم، آنگاه انتظار آن چیز را هم‌اکنون دارم.
shahram naseri
پاستور، که او نیز مانند دیگر کاشفان بزرگ چیزی دربارهٔ یافته‌های اتفاقی می‌دانست، گفته بود «بخت یار آماده‌هاست.»
shahram naseri
سِر فرانسیس بیکن می‌گفت مهم‌ترین پیشرفت‌ها کمتر از همه قابل‌پیش‌بینی و «در بیرون از مسیر تصورات» بوده‌اند.
shahram naseri
گاهی گفته می‌شود «خردمند کسی است که بتواند چیزهایی را که می‌آیند ببیند.» شاید خردمند کسی باشد که می‌داند نمی‌تواند چیزهای دور را ببیند.
shahram naseri
ما مرجع‌هایی (مثلاً رقم فروش آینده) را در سرمان به کار می‌گیریم و در پیرامون آن باورهایی می‌سازیم چون مقایسهٔ یک فکر با یک مرجع کوشش ذهنی کمتری لازم دارد تا ارزیابی آن فکر به‌طورمطلق (به‌کاراندازی سامانهٔ شمارهٔ یک (که زیر عنوان میان‌برها در فصل ششم دیدیم)!). ما بدون مرجع نمی‌توانیم کار کنیم. بنابراین، ورود مرجع به ذهن پیشگو شگفتی می‌آفریند. این وضع فرقی با چانه‌زنی ندارد: شما با رقمی بزرگ آغاز می‌کنید «من برای این خانه یک‌میلیون می‌خواهم»؛ و پیشنهاددهنده می‌گوید: «فقط ۸۵۰ تا». روند گفت‌وگو را آن عدد نخستین (مرجع) تعیین می‌کند.
shahram naseri
خارپشت و روباه. تتلاک به پیروی از تمایزی که آیزایا برلین رساله‌پرداز به میان آورد، میان دو گروه پیشگو تفاوت قائل است: خارپشت و روباه. چنان‌که در داستان‌های ازوپ می‌خوانیم، خارپشت یک چیز را می‌داند، روباه خیلی چیزها را –از آن نوع چیزهایی که در زندگی روزانه به آن نیاز داریم. بسیاری از شکست‌های پیشگویی از سوی خارپشت‌هایی سر می‌زند که از نظر ذهنی به یک پیشامد قوی سیاه بزرگ دخیل بسته‌اند؛ پیشامد بزرگی که احتمال ندارد روی دهد. خارپشت کسی است که روی یک رویداد یگانهٔ نامحتمل با پیامدهای شدید باریک می‌شود و در دام مغلطهٔ قصه‌پردازی می‌افتد، مغلطه‌ای که چنان ما را به‌وسیلهٔ یک رویداد یگانه کور می‌کند که رویدادهای دیگر را نمی‌بینیم.
shahram naseri
پند دیگری از آزمون تتلاک: چنان‌که پیش‌ازاین گفتم، او دریافته که بسیاری از ستاره‌های دانشگاه‌ها یا «نویسندگان مجلات علمی بلندپایه» در تشخیص تغییرات جهان پیرامون، بهتر از خبرنگار یا خوانندهٔ معمولی نیویورک‌تایمز نیستند. این کارشناسانِ گاه ابرمتخصص، در آزمون‌های مربوط به رشتهٔ تخصصی خودشان مردود شده‌اند.
shahram naseri
ما انسان‌ها قربانی عدم تقارن در درک رویدادهای بختی هستیم. ما پیروزی‌هایمان را به مهارت خودمان و شکست‌هایمان را به رویدادهای بیرونی خارج از کنترل، یعنی بختی بودن اوضاع، نسبت می‌دهیم. ما خود را برای چیزهای خوب مسئول می‌دانیم، ولی برای چیزهای بد نه. این موجب می‌شود در هر کاری که در زندگی می‌کنیم خود را بهتر از دیگران بدانیم.
shahram naseri
یادمان باشد که ما با اندیشه‌هایمان مانند داشته‌هایمان رفتار می‌کنیم و گسستن از آنها برایمان دشوار است.
shahram naseri
یادمان باشد که ما با اندیشه‌هایمان مانند داشته‌هایمان رفتار می‌کنیم و گسستن از آنها برایمان دشوار است.
shahram naseri
اندیشه‌های ما چسبنده‌اند: همین‌که فرضیه‌ای ساختیم، بعید است نظرمان را دگرگون کنیم –ازاین‌رو کسی که در فرضیه‌پردازی شتاب نمی‌کند وضع بهتری دارد. وقتی شما باورهایتان را بر پایهٔ نشانه‌های کم‌رنگ استوار می‌کنید، در تفسیر اطلاعات بعدی که با آن باورها سازگاری ندارند دچار دشواری می‌شوید حتی اگر این اطلاعات دقیق‌تر باشند. در اینجا دو سازوکار در میان است: یکی گرایهٔ تأیید، که در فصل پنجم دیدیم، و دیگری پافشاری بر باور، یعنی گرایش به دست برنداشتن از باورهای موجود.
shahram naseri
به خواننده یادآوری می‌کنم که من در پی آزمودن اینکه مردم چه میزان می‌دانند نیستم بلکه می‌خواهم تفاوت میان آنچه را که به‌راستی می‌دانند، و آنچه که می‌پندارند می‌دانند ارزیابی کنم.
shahram naseri
در قصه‌پردازی واپس‌بینانه، در ساختن داستان‌هایی که ما را قانع کنند به اینکه ما گذشته را می‌فهمیم چقدر استادیم. از دید بسیاری از مردم، توانایی چشمگیر دانش در این است که اطمینان می‌آورد؛ درصورتی‌که دانش، قدرت یادگیری محدود به ما می‌دهد. مشکل دیگر، تمرکز روی معمولی‌ها (غیر مهم‌ها) است، یعنی افلاتونی دیدن جهان به‌گونه‌ای که پیش‌بینی‌ها در درون قالب صورت می‌گیرند نه در بیرون آن.
shahram naseri
پیشنهاد من این است که اگر به دنبال گام ساده‌ای به‌سوی جایگاهی بالاتر در زندگی، جایگاهی هرچه دورتر از حیوان، هستید شاید ناچار شوید قصه‌ها را از سرتان بیرون برانید؛ منظورم این است که تلویزیون را خاموش کنید، کمترین وقت را به روزنامه خواندن بگذرانید، و وبلاگ‌ها را نادیده بگیرید. قدرت تعقل خود را آموزش دهید تا بتوانید تصمیمات خودتان را کنترل کنید؛ در میان سامانه‌های مهم، سامانهٔ شمارهٔ یک (سامانهٔ تجربی) را پیش ببرید
shahram naseri
در زندگی واقعی، شما از میزان احتمال‌ها آگاه نیستید؛ خودتان باید آنها را کشف کنید؛ و سرچشمهٔ عدم قطعیت هم تعریف نشده است.
shahram naseri

حجم

۹۵۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

حجم

۹۵۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

قیمت:
۸۹,۰۰۰
تومان