بریدههایی از کتاب نیمه تاریک مامان
۴٫۱
(۱۶۹)
فقط مرا میخواستی. در جهان من هیچ کس اهمیت چندانی نداشت. دوستان کمی داشتم که بیشتر نقش همکلاسی را داشتند. برای گرفتن بورسیه تمام تمرکزم روی نمراتم بود، پس برای یک زندگی اجتماعی معمولی در دانشگاه وقت یا هیجان نداشتم. به گمانم آن چند سال با هیچ کس زیاد صمیمی نشده بودم تا اینکه تو را دیدم. تو حس متفاوتی به من دادی. ما از مدار روابط اجتماعی خارج شدیم و با خوشحالی نیازهای یکدیگر را رفع کردیم.
جو مارچ
خیلی ناراحتم. ولی میدونی چیه؟ خدا به شیوهٔ خودش اوضاع رو درست میکنه.
Marziyeh
نگاهت کردم و هیچ حسی سراغم نیامد، نه عشق، نه انزجار. هیچ. پایان هر رابطهای همین طوری است؟
حدیث
قلب هر مادر میلیونها بار در زندگیاش میشکند.
گلناز
پیش از شکلگیری در رحم، نیمی از وجودمان در تخمک مادر وجود دارد. تمام تخمکهای زن زمانی تشکیل میشوند که جنینی چهارماهه در رحم مادرش است. یعنی زندگی سلولی ما به عنوان یک تخمک در رحم مادربزرگمان آغاز میشود. هر یک از ما پنج ماه در رحم مادربزرگمان میمانیم که او هم به نوبهٔ خود، در رحم مادربزرگ خودش شکل گرفته است.
لیلا نادری
«میگن روزها طولانیان، ولی سالها زود میگذرن.»
hamtaf
قلب هر مادر میلیونها بار در زندگیاش میشکند.
f.a.e.z._
رابطهٔ ما هم بیش از پیش عوض شده بود. انگار دنبال بهرهوری بودیم. همه چیز از روی عادت بود. هر وقت بغلت میکردم، ذهنت جای دیگری بود. من هم در خیال غرق میشدم.
saharist
«میگن روزها طولانیان، ولی سالها زود میگذرن
f.a.e.z._
یادم میآید به بیرون نگاه کردم. دلم میخواست آنقدر در میان علفها بدوم تا تو از پشت، کلاه ژاکتم را بگیری. البته اگر دنبالم میآمدی.
مهتا
نگاهت کردم و هیچ حسی سراغم نیامد، نه عشق، نه انزجار. هیچ. پایان هر رابطهای همین طوری است؟
f.a.e.z._
انگار زندگی ما فیلم بود و او قبل از پایانش، تلویزیون را خاموش کرده بود.
f.a.e.z._
آسایشی عمیق در وجودت پیدا کردم. وقتی با هم آشنا شدیم با این حس بیگانه بودم. پس بهراحتی همه چیزم شدی.
saharist
«تو مهربون و شیرینی.
جو مارچ
«یک سبد رز سرخ، یک دسته بنفشهٔ آبی، تقدیم به بهترین مامان روی زمین. دوستت دارم.»
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
گاهی حین حساب کردن جرأت میکردم حرف دلم را بزنم. پس اینطوری برای بقیه دام پهن میکردم:
«بعضی روزها خیلی سخت میشه، مگه نه؟ منظورم مادر بودنه.»
saharist
«بعضی زنها میگن مامان شدن بزرگترین دستاوردشون بوده.
Marziyeh
مادری باارزشترین کاریه که تو عمرمون انجام میدیم.
Marziyeh
اغلب میگویند نخستین صدایی که در رحم میشنویم، ضربان قلب مادر است. درواقع نخستین آوایی که در دستگاه شنوایی نوظهور ما طنینانداز میشود، صدای حرکت خون مادر در رگهایش است. حتی پیش از اینکه گوشهایمان شکل بگیرند، وجودمان همراه با آن ریتم ابتدایی مرتعش میشود. پیش از شکلگیری در رحم، نیمی از وجودمان در تخمک مادر وجود دارد. تمام تخمکهای زن زمانی تشکیل میشوند که جنینی چهارماهه در رحم مادرش است. یعنی زندگی سلولی ما به عنوان یک تخمک در رحم مادربزرگمان آغاز میشود. هر یک از ما پنج ماه در رحم مادربزرگمان میمانیم که او هم به نوبهٔ خود، در رحم مادربزرگ خودش شکل گرفته است. پیش از اینکه مادرمان متولد شود، وجودمان با ریتم جریان خونش مرتعش میشود...
Mohammad Ali Zareian
توی اقیانوس زندگی به ضربان قلب همدیگه گوش بدید. همیشه همدیگه رو پیدا میکنید. بعدش هم به ساحل میرسید.
Soohaiii79
حجم
۲۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۵۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان