بریدههایی از کتاب طنزآوران جهان نمایش ۸
۴٫۰
(۶)
پسر: راستی، ببینم، پاپا! از سربازها هم میپرسند که میخواند جنگ بشه یا نه؟
پدر: نه! از سربازها نمیپرسند، تا اعلام جنگ بشه، مجبورند برند جنگ و بجنگند، البته داوطلبها مجبور نیستند.
پسر: داوطلبها هم مجبور هستند برند جنگ؟
پدر: نه داوطلب مجبور نیست بره جنگ، اما خُب اگه داوطلب شد و رفت جنگ، مجبوره بجنگه.
پسر: داوطلبها هم، تو جنگ تیر باید بندازند؟
پدر: خُب، بله، اگه رفت جنگ باید تیر بندازه، یعنی مجبوره که تیر بندازه، خُب، جنگیدن یعنی همین تیر انداختن دیگه.
پسر: پس بالاخره اونم مجبوره!
پدر: بله، داوطلبانه مجبوره!
الهام حمیدی
عجب!... ببینم، یادت رفته؟... تو، موقعی که چتر بازهای آلمانی تو جزیره “کرت” پایین اومدند، تو به من گفتی: ببینم، مگه تو “کرت” بارون میآد که سربازهای ما با خودشون “چرت” بردند اونجا؟!... ها، ها!... “چرت”... آدم چرت و پرت گو!
الهام حمیدی
من حق انتخاب نمیخوام کلاه میخوام تازه اصلاً مسئله پسندیدن من مطرح نیست، کلاه باید بهم بیاد همین!
الهام حمیدی
کارلشتات: ببینم معمولا انگشتاشو تو دهنش میکنه؟
فالنتین: بله درسته انگشتش رو تو...
کارلشتات: پس داره دندون در میآره.
فالنتین: از کجا در میآره؟
کارلشتات: چی رو؟
فالنتین: دندون رو از کجا داره در میاره؟
کارلشتات: از جایی در نمیاره طبیعت بهش میده
فالنتین: طبیعت؟!...ممکنه. پس اصلاً دلیل نمیشه جیغ بکشه وقتی که آدم چیزی رو از کسی میگیره جیغ نمیکشه خوشحالی میکنه، بله ولی جیغ نمیکشه نه نه! این بچه مرض داره و زنم گفت: “برو دارو خانه و چیز بگیر...و بیار!”
الهام حمیدی
تو اگر نامه نوشتن را نمیدانی این چیز دیگری است من هم برای تو هیچ نامهای نخواهم نوشت.
اما اگرنامه نوشتن را میدانی و باز هم برای من نامه نمینویسی، باز من برای تو نامه خواهم نوشت. من نامهام را با نوشتن این نکته به پایان میبرم که سخت امیدوارم که تو بالاخره برایم نامه بنویسی در غیر این صورت این آخرین نامهایست که برای تو مینویسم و اگر اینبار نیز تو نمیتوانی برایم نامه بنویسی حداقل برایم بنویس و به من صریحاً بگو که اصلاً نمیخواهی برایم نامهای بنویسی و این چنین، من خواهم دانست که چرا تو هرگز برای من نامهای ننوشتی.
الهام حمیدی
تو اگر نامه نوشتن را نمیدانی این چیز دیگری است من هم برای تو هیچ نامهای نخواهم نوشت.
اما اگرنامه نوشتن را میدانی و باز هم برای من نامه نمینویسی، باز من برای تو نامه خواهم نوشت. من نامهام را با نوشتن این نکته به پایان میبرم که سخت امیدوارم که تو بالاخره برایم نامه بنویسی در غیر این صورت این آخرین نامهایست که برای تو مینویسم و اگر اینبار نیز تو نمیتوانی برایم نامه بنویسی حداقل برایم بنویس و به من صریحاً بگو که اصلاً نمیخواهی برایم نامهای بنویسی و این چنین، من خواهم دانست که چرا تو هرگز برای من نامهای ننوشتی.
الهام حمیدی
چرا تئاترها خالی هستند؟ خیلی ساده است چون مردم تئاتر نمیروند. مقصر کیه؟ فقط و فقط دولت. چرا دولت تئاتر رفتن رو اجباری نمیکنه... برای ملت؟! اگر هر فرد موظف باشه بره تئاتر، همه چیز بلافاصله عوض میشه! چرا مدرسه رفتن رو برای بچهها اجباری کردند؟
هیچ بچهای، مدرسه نمیرفت اگر مدرسه رفتن اجباری نبود. ممکنه تو تئاتر این مشکل به نظر برسه، اما مطمئن باشید با کمی صبر وحوصله، همت و البته کار این طرح بیهیچ مشکلی پیاده میشه و مشکل حل میشه!
مگه تئاتر خودش مدرسه نبوده و نیست؟ علامت سؤال و تمام!!
الهام حمیدی
حجم
۱۴۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۱۴۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
قیمت:
۸۷,۰۰۰
۲۶,۱۰۰۷۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد