بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب موسسه | طاقچه
تصویر جلد کتاب موسسه

بریده‌هایی از کتاب موسسه

نویسنده:استیون کینگ
انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴۴ رأی
۴٫۰
(۴۴)
باید واقع‌بین باشی. اینجا اتفاق‌های مختلفی برات می‌افته که بعضی‌هاش خیلی خوب نیست، ولی تو می‌تونی باهاشون کنار بیای و ژتون بگیری یا اینکه کنار نیای و ژتون‌ها رو از دست بدی. در هر صورت اون اتفاق‌ها می‌افتن. انتخاب تو چیه؟ تصمیم گرفتن زیاد سخت نیست.
me
«به نظرت حافظه یه نعمته یا عذاب؟»
کاربر ۵۰۷۳۲۲۹
خودش فکر کرد: «آدم به همه‌چی عادت می‌کنه.» این خیلی ترسناک بود.
Dr.Hadiovsky
زیاد به خدا اعتقاد نداشت، چون شواهدش برای وجود نداشتنش بیشتر از وجود داشتنش بود
Farhadmarch
به یاد جمله‌ای از مایک تایسون افتاد: وقتی مُشت‌زنی آغاز می‌شود، استراتژی جواب نمی‌دهد.
Afsaneh Habibi
لوک با خودش فکر کرد: «آدم به همه‌چی عادت می‌کنه.» این خیلی ترسناک بود.
کاربر ۳۸۳۷۰۷۸
تیم عینکش را درآورد، آن را با لبهٔ تی‌شرتش پاک کرد و دوباره به چشم زد. «می‌تونم راحت حرف بزنم؟» دنتون درامر سیگارش را لبهٔ ناودان تکاند. جرقه‌های کوچکی به اطراف پاشید. «راحت باش. از نیمه‌شب تا چهار صبح، همه حق دارن راحت حرف بزنن. البته این نظر منه!»
Hrays
جهنم منتظرمه. من هم اونجا منتظر تو هستم!
Oubliée
بعضی‌وقت‌ها بغل کردن هم یک‌جور تله‌پاتی است.
پرستو یاوری
به‌هرحال به راهِ بادیه رفتن، به از نشستنِ باطل.
پرستو یاوری
اتفاق‌های کوچک، وقایع بزرگ را رقم می‌زنند.
muhyiddin
نمی‌توانست بفهمد کدام حس غالب است، اما اگر قرار بود انتخاب کند، نفرت را انتخاب می‌کرد. نفرت همیشه قوی‌تر بود؛ لااقل در کوتاه‌مدت.
greenavin
انگار یک نفر به او نهیب زد که حتماً باید زندانی می‌شدی تا قدر آزادی رو بدونی.
Oubliée
که زندگی هم درواقع یک‌جور آزمون طولانی است؛ فقط به‌جای چهار یا پنج گزینه، آدم یک‌عالمه گزینه دارد؛ مزخرفاتی مثل بعضی‌وقت‌ها و شاید و شاید هم نه!
Farhadmarch
صداقت همیشه بهترین روش است؛
Farhadmarch
به یاد جمله‌ای از مایک تایسون افتاد: وقتی مُشت‌زنی آغاز می‌شود، استراتژی جواب نمی‌دهد
Chica
اول مُشت‌هات رو باز کن؛ مُشت‌های دستت و مُشت‌های ذهنت. اون‌وقت می‌تونی خوش و خرم زندگی کنی.»
Chica
سعی کن به یک خرس قطبی فکر نکنی. می‌بینی که اون لعنتی هر لحظه می‌آد توی ذهنت!
Chica
«می‌دونی جیمیسون... این زندگیِ ما واقعی نیست. فقط مثل نمایش سایه‌بازیه. من واقعاً خوش‌حال می‌شم اگه چراغ‌ها خاموش بشه. توی تاریکی همهٔ سایه‌ها ناپدید می‌شن.»
Chica
خانم سیگسبی روی تشک خالی نشست و به زنی که از دوش آویزان بود، نگاه کرد. بعد نگاهش به پیغامی افتاد که با رُژ لب جلوی دستشویی نوشته بود: جهنم منتظرمه. من هم اونجا منتظر تو هستم!
Afsaneh Habibi

حجم

۶۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۸۴ صفحه

حجم

۶۵۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۸۴ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد