بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خانه ما | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خانه ما

بریده‌هایی از کتاب خانه ما

امتیاز:
۳.۲از ۲۵ رأی
۳٫۲
(۲۵)
بدشانسی همیشه در حال رخ دادن است و معنی‌اش این نیست که باید گمان کنید که شر بزرگ‌تری در کار است.
zohreh
«چرا برای مردها قبولِ کمک این‌قدر آسان است و برای زن‌ها این‌قدر سخت؟ باید آن را برعکس کنیم.»
zohreh
داشت برایم واضح می‌شد که برای بهتر کنار آمدن با وزن لِه‌کنندهٔ گناه و عدم‌اطمینان، باید از تنهاماندن پرهیز می‌کردم و وقت‌های بیکاری‌ام را با نوشیدنی‌ای در دست می‌گذراندم.
zohreh
«تو تازه اوایل چهل‌سالگی‌ات است، فی.» «احساس می‌کنم اوایل صدسالگی‌ام است.»
zohreh
جوری از او نفرت داشتم که آدم می‌تواند تنها از کسی که عمیقاً او را دوست می‌دارد آن‌طور متنفر شود
zohreh
«به هیچ‌کس نگو او چه‌کار کرده. رفتار مردم با تو بیشتر از رفتارشان با او تغییر خواهد کرد.»
zohreh
اینکه بدانید آدم‌های دیگر هم همین درد را کشیده‌اند تسلی‌بخش است.
zohreh
مثل کف دستم می‌شناختمش و می‌دانستم وقت بگومگو راهکارش این بود که به جای دفاع از خود، سعی می‌کند توجه مرا به موضوع دیگری معطوف کند و با این روش، از اهمیت جرم اصلی کم کند.
zohreh
این نام‌بردن‌ها و شرمسار کردن‌ها تنها یک نفر را آزار نمی‌دهد. آدم‌ها خانواده و نزدیکانی دارند که در میان این آتش گیر می‌افتند.
zohreh
ایدهٔ خانهٔ ایدئال مانند یک مرد هوس‌باز در یک داستان رمانتیک قدیمی از من فرار می‌کرد.
zohreh
بعضی اوقات متوجه نیستیم که چه اطلاعاتی مهم است، مگر آنکه آن را در زمینهٔ مرتبطش بشنویم.
zohreh
مرز بین قربانی بودن و احمق بودن خیلی باریک است.
zohreh
چند دهه کار در زمینهٔ فروش به من یاد داده بود که برای خفه کردنِ سؤالاتی که نمی‌خواهی جواب بدهی راهی مؤثرتر از موافقت کردن وجود ندارد.
Elaheh Dalirian
اگر نتوانی به سادگی از کنار خوشی‌ها بگذری، پس از کنار بدی‌ها هم نمی‌توانی به سادگی بگذری. اگر بتوانی با پیروزی و فاجعه مواجه شوی / و با آن دو دغل‌باز یکسان رفتار کنی... مرد خواهی شد، پسرم!
Elaheh Dalirian
فقط این‌طور می‌توانستم از خودم دفاع کنم که بگویم در چهل‌وهشت سال زندگی اینها تنها جرائمی بوده‌اند که مرتکب شده‌ام و باور دارم که انگشت‌شمارند کسانی که در زندگی‌شان حداقل یکی از این جرم‌ها را مرتکب نشده باشند. حتی مأموران پلیس. جدی می‌گویم، شما تا حالا فراتر از حد مجاز سرعت نرفته‌اید؟ تا حالا مواد مخدر را امتحان نکرده‌اید یا بیرون یک میخانه کمی از کوره در نرفته‌اید؟ نگفتم که موقع انجام دادن این کارها گرفتار شده‌اید یا نه؛ فقط پرسیدم آیا این کارها را انجام داده‌اید؟ خب، من به‌خاطر همهٔ اینها گرفتار شدم
Elaheh Dalirian
اما چه می‌توانم بگویم؟ یا خودتان فوران ناگهانی خشم را تجربه کرده‌اید و یا نه. احساس گذرایی از برانگیختگی که به دنبالش نیرویی فراانسانی در آدم ظاهر می‌شود که با هیچ‌یک از هیجانات دیگر فراخوانده نمی‌شود. اسمش را غبار قرمز گذاشته‌اند، اما قرمز نیست، سفید است. منطقت را گُنگ می‌کند، چشمت را به دیدن عواقب کور می‌کند، تو را در جوِ خودش در بر می‌گیرد - و سپس به زمین پرتابت می‌کند. در همین زمان است که متوجه می‌شوی تمام کسانی که ممکن بوده از تو حمایت کنند از ترس پراکنده شده‌اند.
Elaheh Dalirian
«غم» یک‌جور مرض هوابُرد مثل آبله یا سِل است.
Elaheh Dalirian
«من بخشنده نیستم، فقط دارم همهٔ تلاشم را می‌کنم تا ضربه‌هایی را که اتفاقات به من وارد می‌کنند مهار کنم. اگر ناچارم تغییری در زندگی‌ام بدهم، لعنت به من اگر این‌وآن برایم تعیین کنند که این تغییرات چه باشد.»
بهنوش
اما به گمان من اکثر آنهایی که سریع رانندگی می‌کنند، به پیامدها فکر نمی‌کنند. آنها پیامدها را برای دیگران باقی می‌گذارند.
بهنوش
«تو به من خیانت کردی، اما به آنها خیانت نکردی.» البته، در اینترنت دیده بودم که همه این تعبیر را قبول ندارند و خیلی از زن‌ها تأکید دارند که یک مرد با خیانت به مادرِ بچه‌هایش، به آنها نیز خیانت می‌کند، اما من موافق نبودم. شوهرو پدر: نقش‌هایی که با هم مرتبط اما همچنان از هم متمایز بودند. هر کاری که به‌عنوان همسر کرده‌ام، به‌عنوان پدر همچون آدمی نیستم. و نبود
بهنوش

حجم

۴۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۴۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
۴۷,۲۵۰
۳۰%
تومان