بریدههایی از کتاب این منم که رهایت می کنم!
۴٫۴
(۲۳)
همان کسی باش که منتظری تا بیاید و زندگیات را تغییر دهد. طوری زندگی کن که انگار عشق زندگیات هستی. چون این تنها چیزی است که میتوانی در مورد آن اطمینان داشته باشی ـ اینکه در هر پیروزی و در هر شکست، در هر ترس یا موفقیتی که تا آخر عمرت تجربه میکنی، تنها کسی هستی که همیشه در کنار خودت حاضری. تو همانی که قرار است از خودت پاداش بگیری. تو همانی که در شکستها باید دست خودت را بگیری. تو همانی که قرار است هر بار زمین میخوری دست خودت را بگیری و از زمین بلند شوی، و اگر اینها کیفیتهایی حاصل عشق نیستند پس چه هستند.
mrzi
اگر یک کار در زندگی هست که باید از آن دست بکشیم، انتظار کشیدن برای کسی است که قرار است از راه برسد و زندگیمان را تغییر دهد
mrzi
اگر میدانستی که گزینهای به نام عشق در زندگیات وجود نخواهد داشت چه چیزی را جایگزین آن میکردی؟ باقیِ عمرت را چگونه میساختی؟ آیا تمرکزت را بیشتر از پیش روی کار قرار میدادی و تمایل قویتری برای موفقیت در خودت احساس میکردی؟ یا از زمانی که در اختیار داری برای سرمایهگذاری روی خودت استفاده میکردی ـ به تعطیلات میرفتی و از محدودهٔ راحتیات خارج میشدی؟ اگر میدانستی که هرگز دوباره عشق را در زندگیات احساس نخواهی کرد، شور و هیجان زندگی را از چه راهی احساس میکردی؟ چطور خون را در رگهایت به جریان میانداختی؟ و سایر روابطتت چطور؟ آیا ناگهان سنگینتر میشدند؟ آیا زمان بیشتری را در کنار خانوادهات سپری میکردی چون میدانستی که آنها هستند که برایت میمانند؟ در مورد روابط دوستانهات چه میکردی؟
mrzi
پس اگر قطعاً میدانستی که هرگز در زندگی عاشق نخواهی شد چه تغییراتی در زندگیات ایجاد میکردی؟ در مورد روال روزمرهٔ زندگیات چه چیزی را تغییر میدادی؟ در مورد نقشههای آیندهات چطور؟
mrzi
عشق همیشه ارزش رنج کشیدن را دارد.
szahra
گذشت و بخشایش یعنی دوباره روی پاهایت بایستی و تصمیم بگیری باقیِ زندگیات را به خاطر اتفاقی که برایت افتاده با درماندگی سپری نکنی؛ یعنی با همهٔ آن زخمها و نشانهایشان، شجاعانه قدم گذاشتن در آینده. گذشت یعنی دیگر اجازه ندهی اتفاقاتی که برایت افتاده تو را تعریف کنند.
szahra
یاد بگیر مسائل را شخصی نکنی، چون به احتمال بسیار ارتباطی با تو ندارند. به تدریج متوجه میشوی کارهای مردم کمتر از آنچه که فکر میکردی به تو مرتبطاند. و میفهمی که میتوانی با آن کنار بیایی. و حتی این گونه آزاد بودن را یاد بگیری.
szahra
میدانم عاشقتر بودن به نوعی یعنی رنج کشیدن؛ ولی در عین حال یکی از هیجانانگیزترین و رضایتبخشترین احساسات است و توصیه میکنم خود را از آن محروم نکنید.
szahra
حقیقت این است که وقتی دست از انتظار کشیدن میکشی سرانجام روزی کسی جای او را پر میکند؛ و او خودِ تو هستی.
فرزانه رضایی
رام نشو. اجازه نده آتش وجودت به درخششی کمسو در زغالی سوخته تبدیل شود فقط به این دلیل که کسی شعلهٔ تو را نمیبیند.
maryam_ghanbari💎
کسانی را که دوستشان دارم در نیمهٔ راه رها نمیکنم و تفاوت بین من و تو همین است. تلفنهای گاهی و گداری را دوست ندارم. نمیخواهم بازیچه باشم.
reyhane
«دلم برایت تنگ شده، ولی نه آنقدر که در کنارت بمانم.»
reyhane
«میترسم بروم، ولی آنقدر هم قوی نیستم که بمانم.»
reyhane
روزهایی که احساس میکنیم همه چیز همانطور است که باید باشد و با این حال وقتی به خانه برمیگردیم سرمان را در بالش فرو میکنیم و اشک میریزیم، چون کسی در کنارمان نیست که زندگیمان را با او تقسیم کنیم.
reyhane
تنها کاری که باید بکنیم این است که قدر او را تا زمانی که در کنارش هستیم بدانیم، و اگر او را همانطور که هست نخواستیم رهایش کنیم که برود.
reyhane
تنها کاری که باید بکنیم این است که قدر او را تا زمانی که در کنارش هستیم بدانیم، و اگر او را همانطور که هست نخواستیم رهایش کنیم که برود.
reyhane
کلمهٔ «شاید» کندترین نوع شکنجهای است که میتوانی انتخاب کنی، شکنجهای که امیدی را زنده میکند که علیرغم انکار سرسختانهٔ تو برای مدفون ساختن آن مدتهاست مرده است
شمع'
باید با تمام وجود کاری را که دوست داریم انجام دهیم، و به دنبال آن کسانی را جذب کنیم که کاری را که میکنیم دوست دارند. کسی که اولویتهای ما برایش ارزش دارد.
شمع'
تو باید کنار کسی باشی که هر وقت چشمانت برق میزند او هم خوشحال باشد، برای هر چیزی که قلبش میتپد قلب تو هم بتپد، و همان نیروهایی که به تو انگیزه میبخشند به او هم انگیزه ببخشند و او را تشویق کنند. این موهبتی است که بسیاری از ما آن را تجربه نمیکنیم.
چون با همه چیز کنار میآییم.
شمع'
آنچه در رابطه تو را وادار میکند خودت را به کمتر از خودت تقلیل دهی ناسازگاریِ ارزشهاست.
شمع'
حجم
۸۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۸۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان