بریدههایی از کتاب پیش از آنکه قهوه ات سرد شود
۳٫۹
(۱۹۶)
فوساگی متنفر بود که به او بگویند کاری را انجام دهد که خودش از قبل قصد انجامش را داشته است.
zohreh
«هی، بچهها من پرستارم. ببینین، حتی اگه هویت من رو کاملاً از ذهنش پاک کنه، همیشه بهعنوان یه پرستار تو زندگیاش هستم.»
zohreh
«شش ماهی میشه که من رو با فامیلی قبل از ازدواجم صدا میزنه... این بیماری مخفیانه پیشرفت میکنه. ذهنش، آروم اما مداوم، همهچیز رو محو میکنه. تمام خاطراتش از من داره محو میشه... اینجوریه.»
zohreh
زندگی غذا نیست که برات حیوحاضر تو بشقاب بیارن.
zohreh
دست برد سمت قهوهاش که دیگر سرد شده بود. شیرینترین بخش قهوهنوشی از بین رفته بود و همین حال زن را خرابتر کرد.
zohreh
اگر به گذشته برگردی، میخواهی چه کسی را ببینی؟
zohreh
این سؤال مطرح میشود: هدف نشستن روی آن صندلی چیست؟
اما کازو همچنان بر این باور است که آدمها با هر مشکلی مواجه شوند، همیشه توان مقابله با آن را دارند. موضوع، شهامت است و اگر صندلی بتواند شخصیت کسی را عوض کند، مشخصاً هدفی دارد.
اما بهجای گفتن اینها، با قیافهٔ بیتفاوتش فقط میگوید: «قبل از اینکه قهوه سرد بشه، بخورش.»
فرسا
اما کازو همچنان بر این باور است که آدمها با هر مشکلی مواجه شوند، همیشه توان مقابله با آن را دارند. موضوع، شهامت است و اگر صندلی بتواند شخصیت کسی را عوض کند، مشخصاً هدفی دارد.
M.H
«واقعاً روز خیلی عجیبیه!»
«چطور؟»
«شبیه کارهاییه که خیلی وقته انجام ندادهایم... اینجا بشینیم و بههم نگاه کنیم...»
Hana
آب از سطح بالاتر به سطح پایینتر جاری میشود. این طبیعتِ نیروی جاذبه است. ظاهراً احساسات هم مطابق با نیروی جاذبه عمل میکنند. در حضور کسی که ارتباط نزدیکی با او داری و احساساتت را با او درمیان میگذاری، دروغ گفتن و دستبهسر کردنش کاری دشوار است. حقیقت میخواهد جاری شود. این موضوع، بهویژه زمانی اتفاق میافتد که سعی داری اندوه یا نگرانیات را پنهان کنی. مخفی کردن غم از یک غریبه یا کسی که مورداعتماد تو نیست، کاری بهمراتب آسانتر است.
Hana
آب از سطح بالاتر به سطح پایینتر جاری میشود. این طبیعتِ نیروی جاذبه است. ظاهراً احساسات هم مطابق با نیروی جاذبه عمل میکنند. در حضور کسی که ارتباط نزدیکی با او داری و احساساتت را با او درمیان میگذاری، دروغ گفتن و دستبهسر کردنش کاری دشوار است. حقیقت میخواهد جاری شود. این موضوع، بهویژه زمانی اتفاق میافتد که سعی داری اندوه یا نگرانیات را پنهان کنی. مخفی کردن غم از یک غریبه یا کسی که مورداعتماد تو نیست، کاری بهمراتب آسانتر است.
Hana
اگر نمیتوانست زمان حال را عوض کند، پس حداقل میتوانست بگوید، معذرت میخوام، خواهش میکنم خواهر بزرگهٔ خودخواهت رو ببخش.
Hana
آینده چطور میشه؟»
کازو به فومیکو خیره شد. گفت: «خب، ازاونجاکه آینده هنوز اتفاق نیفتاده، حدس میزنم کاملاً به خودت بستگی داره...»
Hana
زندگیاش بهخاطر شخصیت بیخیال و مهربانش، خوب و خوش بود. در بدترین شرایط هم همیشه لبخند به لب داشت.
ali ns
«خواهش میکنم من رو به گذشته برگردون!»
.
نهایتاً فرد چه به گذشته سفر کند و چه به آینده، زمان حال تغییر نمیکند. پس این سؤال مطرح میشود: هدف نشستن روی آن صندلی چیست؟
اما کازو همچنان بر این باور است که آدمها با هر مشکلی مواجه شوند، همیشه توان مقابله با آن را دارند. موضوع، شهامت است و اگر صندلی بتواند شخصیت کسی را عوض کند، مشخصاً هدفی دارد.
Fat.mosh
وقتی به گذشته برمیگردی، نمیتونی زمان حال رو عوض کنی. رفتن به آینده هم فقط وقت تلف کردنه.
Hossein shiravand
اگه به گذشته برگردم، شاید بتونم همهچیز رو درست کنم
بابونه
اسم کافه فونیکولی فونیکولا بود،
red rose
اعتبار سامانهها در صنعت پزشکی با جان انسانها سروکار دارد و ازاینرو وجود ذرهای اشکال نرمافزاری را برنمیتابد. اما در صنعت بازیهای آنلاین مردم با این اشکالات نرمافزاری کنار میآیند؛ طوریکه حتی بعد از انتشار هم امکان بهروزرسانی وجود دارد.
تیآیپیجی فرق داشت. این شرکت تنها متقاضیانی را به خدمت میگرفت که در صنایع پزشکی سابقه داشتند تا از استخدام بهترین برنامهنویسان اطمینان حاصل شود.
red rose
حجم
۱۷۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۷۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰۵۰%
تومان