بریدههایی از کتاب کاری را بکن که دوست داری
نویسنده:میا توکومیتسو
مترجم:آرش رضاپور
انتشارات:انتشارات ترجمان علوم انسانی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۳از ۲۸ رأی
۳٫۳
(۲۸)
در همان حالی که کارکنان بهدنبال مشاغلی هستند که بیشترین میزان آزادی اراده را برایشان به همراه داشته باشد، امروزه بخش بزرگی از کارهای حرفهای، از آموزگاری گرفته تا وکالت، عمیقاً مهارتزدایی میشوند و این در حالی است که فشارها برای ابراز رضایت ظاهری از این مشاغل افزایش مییابد. چنین تنشی را چگونه میتوانیم بفهمیم؟
blogofski
موضوع اصلاً این نیست که کوهی از کار بر سرمان ریخته باشد و بااینحال اصرار داشته باشیم که کار بیشتر و بیشتری تولید کنیم. کوین روز، در کتاب پول نوخاسته ماجرایی خندهدار اما کاملاً واقعی را بازگو میکند که در آن تحلیلگران مالی تازهکار، که تازه از دانشگاههای گرانقیمت فارغالتحصیل شدهاند، تمام شب را در دفتر میمانند و به نگارش «کتابچههای فوتوفن فروش» (جزواتی که در آنها بانک پیشنهادات محتمل برای معامله با مشتریان را طرح کرده است) میپردازند. بسیاری از این کتابچهها هیچگاه خوانده نمیشوند. به بیان دیگر، بخشی از کارِ (آب و ناندار و پرطرفدار) آنها وقتی تمام شد، تبدیل به زباله میگردد. بااینحال، این کارگرانِ رستوران هستند که برای مطالبۀ پانزده دلار در ساعت مورد تمسخر قرار میگیرند، حتی با اینکه ثمرۀ کار آنها، یعنی یک غذای گرم، را میتوان به شیوۀ معنادارتری مصرف کرد. ازقضا، یکی از تحلیلگران جوان و نخبهای که روز در موردشان نوشته درآمدش را -با تخمین معقولانۀ پاداش سالیانهاش- حساب میکند، به درآمد ساعتی تبدیل میکند و به عددی حدود شانزده دلار در ساعت، پس از کسر مالیات، میرسد.
حسین
دو جنبۀ ناامیدکنندۀ دیگرِ آزمونهای سرنوشتساز سطحیبودن و حجم زیاد اتلاف منابع است.
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
کار محبوب کاری است که دیده شود
کاربر ۳۷۱۳۸۳۲
پرتوهای خورشیدی سیارۀ ما را غرق در انرژی رایگان میسازند، بیش از آنچه نیاز داشته باشیم. اما، بهجای آنکه سخت تلاش کنیم تا این انرژی را به کار اندازیم، دست روی دست گذاشتهایم و به شرکتهای نفت، زغالسنگ، و گاز طبیعی پول میدهیم تا بتوانیم سوختهای فسیلی را به بهایی گزاف بسوزانیم، بهایی که صرفاً مالی نیست، بلکه انسانی نیز هست و منجر به ظهور تراژدیهایی مانند استعمار، بردهداری، و جنگهایی شده است که زادۀ اشتهای سیریناپذیر ما برای انرژیاند. نمونههای این پوچی فراواناند؛ شهرهای ثروتمند پول پرداخت میکنند تا پسماندهای غذایی به محلهای تلنبار زباله منتقل شوند، و در همان حال میلیونها نفر از گرسنگی و سوءتغذیه رنج میبرند؛ زمینهای گلف چمنکاریشده در تمامی مناطق ایالاتمتحده به چشم میخورند، اما آب شهروندان دیترویت قطع میشود.
اگر نظام اخلاقیِ کار این بیعدالتیها را ایجاد کرده است، آیا زمان آن نرسیده است که بهدنبال اخلاقیاتی جدید بگردیم؟
blogofski
بهسختی بتوان سیاستمداری را پیدا کرد که برنامۀ انتخابات داشته باشد و وعدۀ کار ندهد، اما آیا واقعاً بیشترکردن کار دردی را دوا میکند؟ چرا میباید برای بیکاران کارتراشی شود تا مجبور شوند، صرفاً برای آنکه غذایی برای خوردن بیابند، هشت ساعت در روز زباله تولید کنند؟
اگر از این جنبه به موضوع بنگریم، ارزش تولیدنکردن بیشتر معلوم میگردد. چرا، بهجای تولید این همه آتوآشغالی که نه کسی نیاز دارد و نه حتی میخواهد و صرفاً به این دلیل تولید میشوند که عدۀ انگشتشماری از قِبَل فرایند آن سود میبرند، با توزیع منابعی که داریم اشتغال ایجاد نکنیم؟ چرا بر مشاغل مراقبتی -مراقبت از کودکان، سالخوردگان، تدریس و پرستاری- سرمایهگذاری نکنیم، یعنی کارهایی که صرفنظر از همهچیز بههرحال باید انجام شوند. و چرا این کار را در سطحی گسترده توزیع نکنیم تا دیگر چنان کار حوصلهسربری نباشد که بسیاری را، مثل وضعیت فعلی، آزار دهد؟
blogofski
ما همین حالا هم به برخی افراد پول میدهیم تا کار نکنند، چون به نفعمان است. چرا این کار را گسترش ندهیم؟
blogofski
مصرف، اگرچه بهوجودآورندۀ لذتی زودگذر است، اما مانند دامی است که ما را پیوسته از رسیدن به هدف بازمیدارد. مصرف نقطۀ مقابل آزادی است؛ هرچه بیشتر مصرف کنیم، باید زمان بیشتری را به جستوجوی طاقتفرسا در پی ثروت اختصاص دهیم، که برای اغلب ما بدان معناست که بخش بیشتری از زندگیمان را صرف کار کنیم.
blogofski
اکنون دیگر آشکار شده است که هرچه کارگران بیشتر به شرایط بهرهکشانه تن دهند، مدیریت هم بیشتر از آنها کار میکشد، و در ازایش کمتر پرداخت میکند. پس چرا همچنان به این چرخه تن میدهیم؟
blogofski
وقتی میدانیم رشد بیرحمانۀ اقتصادی زندگی میلیونها نفر را به فلاکت کشانده و سیارهمان را تباه کرده است، چرا باید بدون هیچ سؤالی بپذیریمش؟ با وجود زمان محدود افراد برای زندگی، گذشته از موضوع درآمد، چرا کار ارزشمندتر از پرداختن به دیگر فعالیتهاست؟ از کی زمانی که به کار اختصاص ندارد آنقدر بیارزش شد که برایش نجنگیم؟
blogofski
واقعیت این است که افرادی که کمترین خواب را دارند آنهایی هستند که کمترین دستمزد را میگیرند
blogofski
برخلاف آنچه «کار با عشق» میگوید، امروزه کارگران کار بیشتری را در قبال دستمزدی کمتر انجام میدهند. درآمد واقعی خانوار در ایالاتمتحده برای حجم قابلتوجهی از آمریکاییها دچار رکود شده، یا به شکلی طاقتفرسا کاهش یافته است. و این در حالی است که افراد ساعات بیشتری را به شغل یا شغلهایشان اختصاص میدهند، چراکه پدیدۀ چندشغلیبودن نیز به شکلی فزاینده رو به افزایش است. مزایا بهسرعت تحلیل میروند و کارگران دارند کنترل بر جنبههای گوناگون کارشان، از ساعت کاری گرفته تا قواعد بهداشت و ایمنی، را از دست میدهند. در همین اثنا، ثروت در دستان عدهای اندک جمع میشود، آنهم نه بهخاطر حقوقی که میگیرند بلکه، همچنانکه توماس پیکتی اخیراً نشان داد، چون ارزش سرمایه بسیار سریعتر از دستمزد افزایش مییابد. مالکبودن، و نه کارکردن، آن چیزی است که بخش عمدۀ ثروت را تولید میکند.
blogofski
مصرف، اگرچه بهوجودآورندۀ لذتی زودگذر است، اما مانند دامی است که ما را پیوسته از رسیدن به هدف بازمیدارد. مصرف نقطۀ مقابل آزادی است؛ هرچه بیشتر مصرف کنیم، باید زمان بیشتری را به جستوجوی طاقتفرسا در پی ثروت اختصاص دهیم، که برای اغلب ما بدان معناست که بخش بیشتری از زندگیمان را صرف کار کنیم.
ریحانه شاکر
صنعت کشاورزی، در همۀ دنیا، سوخت میسوزاند تا محصولاتی را بکارد، پرورش دهد و کشت کند که هیچکس نمیخورد؛ صنعت ساختمان خانههایی میسازد که کسی در آنها زندگی نمیکند؛ حتی زبالهگردها هم میدانند که پشت تمام فروشگاههای خرتوپرتفروشی اقلام متفرقۀ گوناگونی وجود دارند که بدون آنکه باز شوند دور انداخته شدهاند، مانند شامپو و چراغهای کریسمس؛ تلفنهای خوشساخت انگشتی قدیمی یک عمر کار میکردند، اما حالا تولیدکنندگان اطمینان پیدا میکنند که مجبور شوید تلفن هوشمندتان را ظرف پنج سال (اگر نه زودتر) جایگزین کنید. برای تولید این چیزها، یک نفر پول (معمولاً پولی اندک) میگیرد و ساعتها از علایقش و از آنهایی که دوستشان دارد دور میماند. با وجود این اسرافگری، باز هم بیکاری همچنان مشکلی جهانی است.
blogofski
«اکنون نزدیک به چهار دهه است که تمایل کلی سیستم این بوده که میزان ایجاد مشاغل جدید کمتر از میزان افزایش جمعیت باشد». و این واقعیت که جوامع ما به قدری مطیع شدهاند که «تعداد کارکنان نسبتاً کوچک و کوچکتر میگردد و میزان استثمار آنها بیشتر و بیشتر میشود تا نرخی ثابت تضمین شود برای سوددهیای که همواره در حال کاهش است».
blogofski
آیه که از آسمان نازل نشده است که برآوردهشدن نیازهای اولیۀ ما منوط به دستمزد باشد، یا اینکه کار باید چنان اولویتی در زندگی داشته باشد که تمامی دقایق زندگیمان، تمامی فعالیتهای انسانیمان، مانند خوابیدن، معاشرتکردن با دیگران، یا مراقبت از فرزندانمان، را فدای آن کنیم. درست است که زندگی ما به اینجا رسیده است، اما مجبور به ادامهدادن نیستیم. بهجای آن، برای نمونه، میتوانیم مطالبۀ اشتغال تماموقت را از طریق توزیع عادلانۀ کار به پیش بریم.
blogofski
چرا کار میکنیم؟ هر چقدر هم انگیزههایی مانند خدمت به جامعه، مسئولیت در برابر محیط زیست، تعهدات مذهبی و حتی عشق نقشآفرینی کنند، باز هم اولین پاسخی که به ذهن بسیاری میرسد درآمد است. دلایل ما «چندگانه و متغیرند و عموماً آمیزهای هستند از جبر و اختیار، تمایل و ضرورت، و عادت و نیت». بااینحال، افراد اندکی هستند که به این دلیل مشغول به کار میشوند که دوست دارند مورد نظارت یا بیشمدیریتی قرار گیرند، بدون امیدی به آینده بهعنوان نیروی کار درجهدو جان بکنند، یا شبانهروز کار کنند. تعداد نهچندان اندکی از کارگران تمامی مشقات بالا را به جان میخرند و باز نمیتوانند نیازهای اولیهشان را برآورده کنند. باوجوداین، شرایط کاری بالا همان چیزهایی هستند که «کاری را بکن که دوست داری»، با آن ماهیت سرمایهدارانهاش، در پی ترویج آنهاست. خیلیها، در پی یافتن نظام اخلاقی کاریای که خارج از کنترل باشد، خیلی چیزهایشان را به خطر انداختهاند، از روابط انسانی گرفته تا جهان طبیعی.
blogofski
کار هفتگی ۱۰۰ ساعت است، کل سیارۀ زمین دارد در تنور گاز کربنیک و متان کباب میشود، و دارایی ۸۵ نفر دستکم به اندازۀ داراییهای ۵۰ درصد کل انسانهاست. اینحرفها از یک کتاب پرفروش آخرالزمانی بیرون نیامدهاند، بلکه واقعیتهای زندگی مدرن هستند و به ما میگویند دیگر به مرزهای زندگی، کار و مصرف رسیدهایم.
blogofski
برخی باید همیشه زود بیدار شوند یا تا دیروقت بیدار بمانند تا بقیه بتوانند کار یا استراحت کنند. فیلترهای بیشمار ایدئولوژیک حاضر و آماده هستند تا به ما اجازه دهند این واقعیت را به شیوۀ دلخواهمان ببینیم
blogofski
پشت سر هر ابرکارمندی که غرق در ستایش است چون از خواب و خوراکش میزند تا با دست خالی چیزی را بسازد (به قول میت رامنی)، کارگران گمنام خدماتی وجود دارند که حتی زودتر از او از خواب بیدار میشوند تا بتوانند در استارباکس قهوۀ ساعت ۶ صبح قهرمان یقهسفید را بهموقع آماده کنند، یا کابینهای هواپیما را برای پرواز ساعت ۷ برق بیندازند. درست است که این شیفتهای کلهصبح معمولاً کمی پس از ظهر تمام میشوند، اما کارگرشان باید به شیفت دیگر و کار دیگری برود. باوجوداین، احتیاجی نیست اشاره کنیم که در این شرایط چه کسی برای سختکوشی تشویق میشود و چه کسی خیر.
blogofski
حجم
۱۷۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۷۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان