بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کوری | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب کوری اثر ژوزه  ساراماگو

بریده‌هایی از کتاب کوری

۴٫۴
(۷۴)
دختری که عینک دودی داشت گفت از کجا معلوم پدر و مادرم بین این اجساد نباشند‌، آن‌وقت من از کنارشان می‌گذرم و آنها را نمی بینم‌، زن دکتر گفت گذشتن از کنار اموات و ندیدنشان از رسوم دیرینه است.
omega
خوشبختانه، به طوری که سرگذشت بشر نشان داده است، غیر عادی نخواهد بود اگر شر به خیر بیانجامد و کمتر حکایت شده که خیر به شر بیانجامد. تناقضات دنیای ما از این دست است.
بیسیمچی
اگر نمی‌توانیم مانند انسان‌ها زندگی کنیم‌، لااقل سعی کنیم مانند حیوانات زندگی نکنیم‌
roozbeh
اشتباه خطیر حسابدار کور در این بود که فکر می‌کرد برای غصب قدرت کافیست هفت تیر را به دست آورد. امّا نتیجه کاملاً برعکس شد، هر بار که شلیک می‌کند، نتیجه‌ی معکوس می‌دهد. به عبارت دیگر، او با هر شلیک، اقتدار خود را کمی بیشتر از دست می‌دهد. پس باید دید وقتی فشنگ هایش تمام شود چه خواهد شد. همان طور که لباس زیبا نشان آدمیت نیست، با داشتن عصای سلطنت هم نمی شود پادشاه شد
omega
وری بود که تاکنون ناشناخته مانده. ممکن است که شدیداً واگیر هم داشته باشد و بدون هیچ گونه پیشینه‌ی بیماری مانند التهاب یا عفونت یا یک بیماری حاد‌، به ناگاه اتفاق افتد. همان‌گونه که در مورد مرد کوری که به مطبش مراجعه کرد نیز دیده شده بود ‌؛ یا همان‌گونه که در مورد خودش پیش آمده بود‌، اندکی از نزدیک‌بینی‌، یک آستیگماتیسم جزئی‌، آن‌قدر کم که حتی تصمیم گرفته بود عینک هم استفاده نکند. چشم‌هایی که دیگر نمی‌دید‌، چشم‌هایی که کاملاً کور شده بود. امّا در عین حال سالم بود‌؛ بدون هیچ اثری از ضایعه‌ای در گذشته یا حال و بدون هیچ ضایعه‌ی اکتسابی
مهسا

حجم

۲۹۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۲۹۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد