بزرگ که بشی، میفهمی دنیا پُره از آدمهای غمگین، آدمهای مریض، آدمهای مشکل داره. تو نمیتونی مشکل همه رو حل کنی. وقتی نمیتونی، مقصر نیستی
adriana
میدونی، جالبه، وقتی یه چیز باورنکردنی چند بار اتفاق میافته، دیگه راحت باورش میکنی.»
Kara danvers
در هر چیزی تَرکی هست. نور از همین تَرکهاست که وارد میشود
Nao~
این قدرت موبایل چیز عجیبی بود. هر جا و مشغول هر کاری که بودم، وقتی پیامی میرسید، سیخ مینشستم و ضربان قلبم کمی بالا میرفت. توی دلم میگفتم یک نفر دارد به من فکر میکند.
Book
ولی آخرسر نزدیک ظهر به این نتیجه میرسیدم که هر قدر هم با چشمهای بسته توی رختخواب بمانم، مغزم دست از تلقتلوق کردن برنمیدارد، از کار نمیافتد، مدام غلت میزند و میخواهد بلند شود.
Book worm
هر چیزی تَرَکی دارد
نور از همین ترکهاست که وارد میشود.
:)💜
بخشی از وجودم میخواست نظرم را عوض کنم، میخواست به چیزی که فکر میکردم، فکر نکنم. بخشی از وجودم تس را دوست داشت و میخواست برود پایین پلهها و بغلش کند و همهچیز را دوباره روبهراه کند. ولی نمیتوانستم. جلوی جریان رودخانه را نمیشد گرفت. ما چیزی گرانبها را گم کرده بودیم و میدانستیم دقیقاً کجاست، ولی معنایش این نبود که میتوانیم برگردیم سراغش.
کرم کتاب🐛📗
«امتحان کن. حقیقت رو امتحان کن.»
Liberty.Slytherin
تنها راهی که برای فرار از خودم به ذهنم میرسید، این بود که وارد داستان زندگی یک نفر دیگر بشوم و از داستان خودم فاصله بگیرم. به جایی سفر کنم که دوستانم همدیگر را اذیت نمیکردند و برادرها غرق نمیشدند و خواهرها کتک نمیخوردند و پدر و مادرها نمیگذاشتند بروند، خوشگذرانی نمیکردند، سکوت نمیکردند. یا جایی که وقتی اینجور چیزها اتفاق میافتاد، راه حلی داشتند.
Helia
اگر حوصلهٔ خنده و فریاد داشته باشی، زمان خوبی است. وگرنه، واقعاً مسخره است که بایستی وسط آنهمه سروصدا، نگاه کنی و گوش کنی.
:)💜