بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شعری که شنیده نشد | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب شعری که شنیده نشد اثر رنه واتسون

بریده‌هایی از کتاب شعری که شنیده نشد

نویسنده:رنه واتسون
امتیاز:
۴.۴از ۹ رأی
۴٫۴
(۹)
حالا می‌توانم تمام بدنش را توی بغلم بگیرم. مامان می‌گوید: «نمی‌شه که کل روز بغلش کنی. لوس و بغلی می‌شه.» مامان تادالا را ازم می‌گیرد، ولی قبل از اینکه او را توی تخت‌خوابش بگذارد، چند دقیقه‌ای توی بغلش نگهش می‌دارد. تمام روز کارمان همین است؛ بغلش می‌کنیم، بهش غذا می‌دهیم، پوشکش را عوض می‌کنیم، بغلش می‌کنیم، بهش غذا می‌دهیم، پوشکش را عوض می‌کنیم. این بار وقتی مامان تادالا را می‌گذارد توی تختش تا بخوابد، خودش هم می‌خوابد.
H . E
شاید داستان‌هایی هست که هیچ‌وقت نباید بازگو شوند. شاید.
Yuki
«دوباره ببین. همیشه می‌شه چیزهای جدیدی اینجا پیدا کرد.»
Liberty.Slytherin
بیشتر سؤال مهمه تا جواب. سفر مهمه، نه مقصد.»
Liberty.Slytherin
هر آدمی، هر چیزی، یه داستانی داره، یه نقطهٔ شروعی داره.
Liberty.Slytherin
احساس می‌کنم به‌اندازه‌یِ کافی دختر نیستم، بچه‌اش نیستم، اصلاً شبیه او نیستم. به شکم مامان نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم شاید خیلی خوب است که یک بچهٔ دیگر می‌آورد. شاید بتواند دختری را داشته باشد که همیشه آرزویش را داشته. دختری که اصلاً شبیه من نیست. مامان می‌گوید: «قبلاً لباس‌هایی رو که برات می‌دوختم، دوست داشتی.» دربارهٔ دورهٔ دبستانم حرف می‌زند، وقتی انتخاب زیادی نداشتم، وقتی برایم مهم نبود که نسخه‌ای کوچک‌تر از خود مامان باشم، کپی برابر اصل، عروسک زنده. ولی هرچه بزرگ‌تر می‌شوم، شباهتم به او کمتر می‌شود. بیشتر شبیهِ خودم می‌شوم.
ن. عادل
مامان می‌گوید: «نیویورک جای دختربچه‌ها نیست. به نظر من که آمارا هنوز آمادگی نداره اونجا رو ببینه.» بشقاب‌ها را از توی کابینت درمی‌آورد و میز را برای شامی که بابا پخته، می‌چیند. من پشت جزیرهٔ آشپزخانه نشسته‌ام و کتاب می‌خوانم... البته اگر بشود اسمش را گذاشت خواندن، یک ربع است که همین صفحه مانده‌ام؛ چون به‌جایِ خواندن، به حرف‌های مامان و بابا گوش می‌کنم. به چند دلیل حرصم درآمده است. اول اینکه دختربچه‌ای که مامان ازش حرف می‌زند، من هستم. موضوع اینجاست که من بچه نیستم. درست دو هفته و یک روز دیگر دوازده سالم می‌شود. تازه، انگارنه‌انگار که صدها، نه، هزارها، اصلاً شاید صدهاهزار بچه توی نیویورک زندگی می‌کنند. از مامان و بابا خواستم برای تولدم به دیدن خانوادهٔ پدری‌ام بروم و این بحث طولانی شروع شد.
ن. عادل

حجم

۱۳۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۳۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۲۹,۲۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد