اگر با درخواست صلح موافقت کردیم، چون صلح و مذاکره را بهتر از جنگ و مرافعه میدیدیم.
n re
هر آمدنی را رفتنی است. گریزی از آن نیست.
n re
پی تاریخ ایران در میدان جنگ نگرد، گاه در همین نشستوبرخاستها تاریخ رقم میخورد!
n re
خاطرات تلخ، اوقاتمان را هم تلخ میکند!
n re
از بخت بد ما، این آبوخاک درست محل اتصال خاور شده است به باختر. خربزهاش را دیگران خوردهاند و لرزش نصیب ما شده
n re
دماوند بود که به غلیان آمده بود و گدازههای آتشش از درون دل مردم تهران بر سر ارگ شاه قاجار فرومیریخت.
SedAli
میرزا یک جمله گفته بود. در خانهاش نشسته بود و فتوا به حرمت قلیان داده بود. ولی آتش به گلستان قاجار انداخته بود انگار. گرمای اندرونی شاه کم از گرمای بیرون ارگ نیست.
SedAli
بروید سَردَر ارگ شاهی بنویسید «طویلهٔ همایونی» که هم تکلیف ما مشخص شود و هم آخوندهای دُماززیرقبادرآورده. اسممان شاه ایران است، ولی افسار اندرونی ما افتادهاست دست شیخی یکلاقبا که از گوشهٔ حجرهاش در سامرا، برای اندورنی ما تعیین تکلیف کند.
SedAli