بریده‌هایی از کتاب با افتخار خودت باش

جایگاه انسان با انتخاب‌های خود انسان مشخص می‌شود. می‌تواند انتخاب کند و به مقام "او ادنی" که عالی‌ترین مرتبهٔ قرب به خداوند است، برسد یا می‌تواند انتخاب کند و به مرتبهٔ "اسفل السافلین" کمتر از چهارپایان برسد.

تصمیمات کوچک، انتخاب‌های کوچک و تغییرات کوچک، در طول زندگی شما به هم می‌پیوندند و هویت و شخصیت شما را می‌سازند.

اگر خواهان تغییر در زندگی‌ات هستی، باید آن را به وجود بیاوری. تغییرات با هیچ معجزه‌ای وارد زندگی تو نخواهد شد؛

فقر تفکر، ریشه و مادر تمام فقرها است.

اجازه دهیم تا رنج‌های‌مان التیام پیدا کند؛ اگر آن‌ها را بارها و بارها در ذهن‌مان مرور کنیم، آن وقت مثل زخمی که بارها به آن ور رفته باشیم، هیچ‌گاه فرصت خوب شدن پیدا نمی‌کند.

انتخاب‌های ما و پیامدهای انتخاب‌های ما، روند زندگی ما را می‌سازد.

ما همانی هستیم که انتخاب کرده‌ایم باشیم. شما چگونه زندگی‌ای را انتخاب کرده‌اید؟ زندگی‌ای که تکرار زندگی هزاران زن و مرد دیگر باشد که همه به یک روش زندگی کرده‌اند و یا به دنبال زندگی منحصربه‌فرد خود هستید، زندگی‌ای که امضای شما در پایان آن قرار دارد؟

می‌توان مثل یک کودک و با ذهنی خالی، بدون هیچ پیش‌فرض و پیش‌داشتی، به استقبال حوادث زندگی‌مان برویم.

اگر امور زندگی‌ات آن‌طور که تو می‌خواهی پیش نمی‌رود؛ اگر با وجود دویدن‌ها نمی‌رسی، با وجود خواستن‌ها نمی‌یابی و ... به حد و مرزهای زندگی‌ات نگاه کن، به بایدها و نبایدهایت، به دریچه‌ای که با آن به دنیا نگاه می‌کنی، به مرزهایی که برای شجاعت، مهربانی، محبت و ... قائلی.

زمانی می‌توانی مادر مهربان، همسر مهربان، دوست مهربان و ... باشی که ابتدا با خودت مهربان باشی و با خودت خوب تا کنی.

"دیدن خود" مهمترین خدمتی است که در هر لحظه از زندگی می‌توانیم به خود بکنیم و این دیدن خود، ابدا به معنای نادیده گرفتن دیگران نیست، بلکه به معنای فدا نکردن یا بهتر بگویم، فنا نکردن خود است؛ یعنی ما در هیچ لحظه از زندگی حق نداریم پا روی خود بگذاریم.

"بتهوون" ناشنوا بود، محدودیت شنوایی داشت، ولی آهنگ‌های بی‌نظیری ساخت. "رنوار" دست‌هایش دچار عارضهٔ رماتیسمی بود ولی چشم‌نوازترین نقاشی‌ها را کشید. "هلن کلر" نابینا و ناشنوا بود، ولی سخنرانی می‌کرد و به یکی از موفق‌ترین زنان جهان تبدیل شد.

من و تو و همهٔ انسان‌هایی که بر روی این کرهٔ خاکی زندگی می‌کنیم، بدون مرز آفریده شده‌ایم. این خواست خداوند بوده است، آنقدر بدون مرز که بتوانیم جانشین او بر روی زمین شویم. هیچ حدی برای ما تعریف نشده است. بدون حد و مرز!

اگر ما تفاوتی میان خود و افراد موفق می‌بینیم، به هوش سرشار آن‌ها برنمی‌گردد، بلکه به نحوهٔ اتصال نورون‌های مغزی آن‌ها برمی‌گردد. شما می‌توانید در ذهن‌تان مداخله کنید و با الگوبرداری از نحوهٔ عملکرد افراد موفق، نورون‌های مغزی خود را به گونه‌ای دیگر سازمان‌دهی کنید؛ زیرا نحوهٔ عملکرد و عادات شما تابعی از نحوهٔ اتصال نورون‌های مغزی شما است. با کمی دستکاری در ذهن‌مان و با تقلید از عملکرد افراد موفق در زندگی، می‌توانیم اتصالات نورون‌های مغزی‌مان را تغییر دهیم. این همان علم "NLP" یا تکنولوژی ذهن است

هرکس که چیزی را می‌سازد حتی لانهٔ فرو ریختهٔ یک جفت قمری را ... منفور همهٔ کسانی است که اهل ساختن نیستند! و هرکس که چیزی را تغییر می‌دهد، فقط به قدر جابه‌جا کردن یک گلدان که گیاه درون آن ممکن است در سایه بپوسد و بمیرد ... باید در انتظار سنگ‌باران همهٔ کسانی باشد که عاشق توقف و ایستایی و سکون هستند ... "نادر ابراهیمی"

سعی کن کسی که تو را می‌بیند، آرزوکند؛ مثل تو باشد. از ایمان سخن نگو! بگذار از نوری که بر چهره داری، آن را احساس کنند. از اخلاق برای‌شان نگو! بگذار آن را از طریق مشاهدهٔ تو بپذیرند. از تعهد برای‌شان نگو! بگذار با دیدن تو از حقیقت آن لذت ببرند. بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند ... "احمد شاملو"

برای آن که ثابت کنیم چه کسی هستیم، مدام حرف می‌زنیم؛ درحالی‌که فقط کافی است که نشان دهیم، چه کسی هستیم.

گذشته را به حال خودش رها کن؛ اگر بخواهی تاسف‌های گذشته را همه جا با خود حمل کنی، در نهایت انرژی شما را می‌گیرد و در باتلاق خود فرو می‌برد، پس از اسارت گذشته رها شو تا بتوانی به جلو حرکت کنی. نگران آینده هم نباش؛ زیرا زمانی که باورهایت تغییر کند، این تویی که آینده را پیش‌بینی می‌کنی و خالق آن هستی. پدیده‌ها آن‌گونه اتفاق می‌افتد که تو اندیشیده‌ای!

هر هدفی که انتخاب کردید، سعی کنید الگوی موفقی در آن زمینه پیدا کنید. چنین الگویی همچون میانبری برای هدف شما محسوب می‌شود و فرصت آزمون و خطاهای متعدد را از شما می‌گیرد.

حواست باشد که برنامه‌ات باید نتیجه‌گرا و جزئی باشد. جزئی بودن آن به این خاطر است که کلی گویی باعث می‌شود تا باز هم ندانی که از کجا باید شروع کنی و هرگز شروع نخواهی کرد (دیدم که می‌گویم) و نتیجه‌گرا بودنش نیز به این خاطر است که مشخص شود، هر برنامه و هر کاری که قرار است انجام بدهی، کدام بخش از هدفت را تامین می‌کند.