نظرات درباره کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود و نقد و بررسی شنوندگان | طاقچه
کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود اثر فردریک بکمن

نظرات کاربران درباره کتاب صوتی و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می‌شود

نویسنده:فردریک بکمن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۲۸ رأی
۳٫۷
(۲۸)
AλI
کاش وقتی کتاب صوتی رو میذارید، کتاب epub هم بذارید. ممنون.
فاطمه
با این کتاب از زاویه جدیدی به قضیه فراموشی و آلزایمر نگاه کردم..خیلی زیبا و هنرمندانه بود
haniyeh
"- چرا دستمو انقدر محکم گرفتی بابابزرگ؟ + چون همه چی داره ناپدید میشه نوا نوا و من میخوام تو رو طولانی تر از چیزای دیگه برای خودم نگه دارم." داستان در مورد پیرمردی هست که دچار آلزایمر شده و دنیای درون مغزش هر روز کوچکتر از روزهای قبل میشه. نوه اون "نوا" بسیار شبیه به خودشه؛ ریاضی رو خیلی دوست داره و انشای خوب نوشتن براش سخت و غیرممکنه. اونا چیزهای زیادی برای صحبت با هم دارن و البته یکی از اونها مادربزرگ هست. این کتاب هم غم داره و هم لبخندهای کوچک روی لب میکاره. یه داستان کوتاه که از تفاوتها و پذیرش اونا میگه، از ترس از فراموشی چیزهای مهم و آدمهای عزیز زندگیمون، از کنار هم بودن در زمانهای سخت و تنهایی. قشنگ بود و ترجمه هم خوب بود. من صوتیشو گوش دادم و گویندگی خوب بود.
کاربر ۵۵۶۹۹۵۸
از لحاظ داستانی خوب بود اما متاسفانه درباره ی آلزایمر اطلاعات درستی ارائه نمیکنه آلزایمر فقط فراموشی خاطرات و افراد نیست خیلی بدتر از این چیزهاست فرد آلزایمری اول از همه به همه ی اطرافیانش حتی عزیزترین کسانش مشکوک میشه بعد کم کم شروع میکنه به فراموشی و این فراموشی به از دست دادن کنترل ادرار و مدفوع هم ممکنه کشیده بشه و اینقدر گوگولی و ناز نیست که داستان تعریف میکنه غالبا به خاطر بد اخلاقی و مشکوک شدن های بی مورد تمام اطرافیان ازشون دوری میکنن هر دو تا مادربزرگم دچار آلزایمر شدن و اینو به چشمام دیدم خیلی بده خیلی بد امیدارم خدا برای هیچ کس نخواد
🍃بانو🌼
کتاب خوبیه با توضیحات و شرح محیط و ... میشه به خوبی با داستان ارتباط برقرار کرد. داستان راجع به بیماری آلزایمر هست و اینکه چطور خود بیمار و اعضای خانواده درگیر اون شدند و چطور فکر میکنند‌‌ راجع به همدیگه و زندگی
R.Khabazian
اولین کتابی بود که باهاش گریه کردم :) . داستان، اهمیت جزئیات و لحظات زندگی و خاطرات و احوال کسی که فراموشی گرفته رو با ظرافت هر چه تمام تر میگه. استیصال اونا برای نگهداشتن یاد عزیزان و اتفاقات و از یک سو، جدال این بیماری با روزهای رسته از فراموشی رو به وضوح می‌تونید ببینید. همچنین اهمیت اعتقاد به خدا و معنویت در گفت و گوی بین شخصیت‌ها مشهود هست👍 اگه خدایی نکرده، عزیزتون به طور ناگهانی بیمار شده باشه یا از دستش داده باشید، این داستان رو بیشتر درک خواهید کرد. . در کل، داستان برای ما این پیام رو داره که قدر اطرافیان و خاطرات رو بیشتر بدونیم و ارزش زندگی رو _با تمام جزئیات خوب و بدش_ بیشتر درک کنیم🌱 اجرای آقای صمصامی و موسیقی کتاب بسیار عالی و مناسب بود👍 خوندن و شنیدنش رو بسیار توصیه می‌کنم👍
Atena
تنها هدف زندگی عاشق شدنه اگر بتونی عشق واقعی و پیدا کنی تمومه یعنی معنی زندگی و فهمیدی این کتاب واقعا به من آرامش داد و دوباره فهمیدم که هدفم و تو زندگی پیدا کردم.
کاربر ۸۵۹۶۱۸
در یک کلام همه چی عالی بود وقتی گوش میدی تا آخرش میری و متوجه گذر زمان نمیشی ممنونم
samane souhani
من عاشششق این کتابم، خیلیی لطیفه 😍 واقعا دلم میخواد پدربزرگ رو بغلش کنم و فشششار بدم 😆
azi_gh13
خیلی دوستش داشتم خیلی عالی بود
محمد امین رضازاده جزی
بابابزرگ و نوا روی یک نیمکت در میدانی نشسته اند که هرروز آب میرود و کوچکتر میشود...هردوعاشق لطیفه های احمقانه،ریاضیات و هدایای به درد نخورند. همینطور که خاطرات بابابزرگ یکی یکی کم رنگ میشود و محو میشوند دستان نوا را سفت میچسبد که او را تا آخرین لحظه ای میتواند در ذهن خود نگه دارد.در این میدان است که بابابزرگ و نوا خداحافظی را می آموزند... در آخر در مورد این کتاب فقط میتوان گفت"شگفت انگیز و تلخ شیرین...هوشمندانه و در عین حال دل آدم را میشکند"
MANSOUR 1239
نسخه متنی رو خوندم و واقعا حیف بود صدای جذاب و شنیدنی آقای امیر محمد صمصامی رو از دست داد واقعا چیزی برای توصیف نمیمونه چقدر لذت بردم از صدا گذاری هایی که بیشتر من رو به عمق داستان برد و باعث شد با تمام وجودم درکش کنم.🙏👏👌 پیرمردی در جایگاه پدربزرگ ،شوهر و پدر که هر کدام را بیشتر از خودش دوست دارد، اما آلزایمر در زمان کهنسالی هویت و خاطرات را کم رنگ کرده است و چه کوچک و بزرگ همه فراموش و آخرین لحظات در بیمارستان سپری میشود انبوهی از تجربه و خاطرات درهم در میدانی از ذهنیت پیرمرد که حالا در خطر نابودیست .خانه ای که دیگر رسیدن به آن ناممکن است و چه سخت که در این لحظات عزیزترین کسانت را نشناسی. چه داستانی غم انگیزی از واقعیت با حقیقت های تلخ که هر خواننده را غمگین و به گریه می اندازد. 💔👍
مارال صفايي
کتاب خیلی روان و جالبی در مورد الزایمر بود.نمیدونم از ترس اینده خودم بود یا نگران مامان باباها شدم که تمام مدت بغض داشتم.
za9h9ra
زمانش خیلی کمه!!!داستان کوتاه هستش؟؟
سهیل
داستانی که روایت میشه در کل جالب ولی خوب پرداخته نشده بهش و خیلی گنگ و اخرش هم گنگ تر به پایان میرسه . کلی ایده خوب تو داستان هست مثل صحبت های پدربزرگ و نوه اش ولی بخاطر گنگ بودنش من زیاد خوشم نیومد
256
این کتاب رو تقریباً دو،سه سال پیش خوندم تا اونجا که یادم میاد دوستش نداشتم.

زمان

۱ ساعت و ۴۰ دقیقه

حجم

۹۷٫۱ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱ ساعت و ۴۰ دقیقه

حجم

۹۷٫۱ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۴۶,۸۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد