نظرات کاربران درباره کتاب صوتی مردی به نام اوه

همه چیز جذاب و خوبه ولی واااقعا صدای موسیقی یهو می‌ره بالا این بده

خیلی عالی بود ، روند کتاب آرام و خاص خودشه ولی در نهایت در این سبک اثری فوق العاده ست و کمک میکنه درک بهتری از نسل های گذشته داشته باشیم ، بسیار تاثیر گذار بود 🤍

واقعا فوق العاده است اگه کسی بتونه کمی اوه رو جای خودش یا یکی از اشخاص زندگیش بذاره و درکش کنه میتونه با این کتاب تو طول داستان زندگی کنه....

چه لزومی‌ داره توی کتاب صوتی موسیقی اون هم اینطور آزاردهنده و بلند باشه؟ یا یک موسیقی ملایم بذارید یا اصلا نذارید. من شب ها گوش میدمش و این موضوع واقعا اذیت کنندست

سلام و ارادت فعلا پیشنهاد شده و چون کتاب صوتی و با صدای استاد آرمان سلطان زاده بود بیشتر مشتاق شدم 😬😁

عجیب تجربه جالبی بود . ممنونم ازتون

((هر کس عاشق این اثر نشود، بهتر است اصلا کتاب نخواند.))

نبود سونیا او را نکشت فقط بعد از سونیا دیگر زندگی نکرد .

وااااااای صدای جذاب آقای سلطان زاده ، من با این کتاب به دفعات بغض کردم و خندیدم.

با در نظر گرفتن موضوع کتاب و بخش‌های گیرا و جذابش من در گیر اجرای بی نظیر آرمان سلطان زاده شدم و با تمام وجودم تحسینش میکنم

چقد صدای آرمان سلطان زاده عجیب و حیرت انگیزه. فوق العاده گیراست، مثل وقتایی که صدای نیما رئیسی رو ☕🌱

کسی که از خواندن این رمان خوشش نیاید بهتر است هیچ کتابی نخواند.(مجله آلمانی اشپیگل) خوانش آقای سلطان زاده هم که مثل همیشه عااااالی

چه قدر کتاب روان و جذابی بود روایت داستان با صدای آقای سلطان زاده هم مانع از این میشد که حتی ی لحظه غفلت کنی از اون چه که داره بیان میشه. شخصیت اوه رو خیلی دوست داشتم مدل آشنایی اون با سونیا و برخورد سونیا هم تا اخر داستان برام پر رنگ بود. گاهی ارتباطشون شبیه مادر و پسر بچه ای میشد که نمیخواد مادرش رو با کسی شریک شه اخه میدونین چیه به گفته خود کتاب: " همسرش میگفت تمام راه ها به چیزی ختم می شوند که سرنوشت را رقم میزنند شاید برای او چیزی بود، ولی برای اوه یک نفر بود"💚

رمان کاملا ساده و روند آرامی داره. با صدای آقای سلطان زاده حس کاملا آرامش بخش و نوستالژیکی به آدم می ده . نویسنده زندگی روزمره یک انسان تنها دردوران بازنشستگی و اتفاقات پیرامونش رو به بهترین نحو به تصویر کشیده.

فقط میتونم بگم عالی بود هم خود داستان و هم گویندش هر دو عالی بود واقعا ارزش وقتی رو که گذاشتم رو‌ داشت

"... وقتی آدم یک نفر را از دست می‌دهد، دلش برای خیلی از نکته های کوچک تنگ می‌شود، برای خنده هایش، اینکه چگونه در خواب خودش را از یک دنده روی دنده دیگر می انداخت، یا اینکه آدم دیوار را بخاطر او رنگ می‌زد..." "مردم همیشه می‌گفتند که اُوِه و همسرش مثل روز و شب هستند. طبیعتاً برای اُوِه مسلم بود که او حکمِ شب را داشت، هرچند برایش مسئله ای نبود ولی هربار که یک نفر این حرف را میزد، همسرش سر ذوق می‌آمد چون در حالی‌که با صدای بلند می‌خندید، می‌توانست بگوید تنها دلیلی که مردم اُوِه را شب صدا می‌کنند، این است که آن‌قدر خسیس است که کلید خورشید را نمی‌زند... اُوِه هیچ وقت نتوانست بفهمد که چرا سونیا او را به همسری برگزید. سونیا فقط به چیزهای انتزاعی علاقه داشت؛ کتاب، موسیقی و کلمات منحصر به فرد. اُوِه به چیزهایی علاقه داشت که بتوان آن‌ها را لمس کرد؛ به آچارکشی و فیلتر روغن علاقه داشت..." بیشترش رو با بغض گوش کردم. خیلی قشنگ بود.

عااااالی بود، فوق العاده روان و گیرا

خوب بود

بی نظیر و عالیه، فقط یه رمان نیست یه مجموعه بزرگ واموزنده است، چیزی بیشتر از یه رمان، روح نواز اعتیاد اور

کتاب قشنگی بود من در طول داستان احساس میکردم که گربه سونیا بود که برگشته بود کنار اوه باشه