نظرات کتاب یعقوب را دوست داشتم
کتاب یعقوب را دوست داشتم اثر کاترین  پترسون

کتاب یعقوب را دوست داشتم

نظرات کاربران

بلاتریکس لسترنج
کتاب قشنگی بود راستش من تا وسط های کتاب نمیفهمیدم این تیتر یعقوب را دوس داشتم چه ربطی به متن کتاب داره!!! هیچکس اسمش یعقوب نبود!! بعد دیدم اشاره شده به یه بریده از کتاب انجیل "یعقوب را دوس داشتم و از عیسو متنفر بودم" داستان از زبان دختری تعریف میشه که با وجود داشتن لیاقت و پشتکار زیاد دائما و سهوی نادیده گرفته میشه و خواهر دوقلوش تمام توجه ها رو به سمت خودش جلب میکنه تمام آدم هایی که واسه سارا مهم هستن به نوعی اون رو نادیده میگیرن و تمام شانس های خوب نصیب خواهرش میشه نویسنده عالی غلیان خشم رو در درون این دختر توصیف میکنه و اینکه سرنوشت چه خوابی براش دیده . مثل همیشه ممنونم از نشر پیدایش💙💚💛
0
نَعنا🌿
هنوزم صدای دریا و خرچنگ ها و صدف ها توی گوشمه. چقدر لذت بخش بود، احساس میکنم واقعا به جزیره رَس رفتم و همراه با لوییز توی قایق، خرچنگ شکار میکنیم، به صدای امواج گوش میدیم و سرشار از تازگی می شیم. بی شک یکی از بهترین کتاب‌هایی است که خواهید خوند هرچند که مانند من نوجوان نباشید.
Saana
داستان جالبی داشت و توصیفاتش کامل و خوب بودن.همش منتظر بودم که زودتر واسه سارا لوئیز اتفاق شگفت انگیزِ بیفته. بنظرم آخرش خیلی سریع بسته شد جوری که نتونستم باهاش کنار بیام.در کل خوب بود
ساکت
مدت ها بود دلم می‌خواست این کتاب رو بخونم و واقعا منتظر بودم وارد طاقچه بینهایت بشه. داستان ساده، جذاب و شیرینی داشت. برای این روزهای کرونایی که آدم به آرامش احتیاج داره، گزینه خیلی خوبیه.
Fateme Soltani
توصیه می شه به بچه هایی که همیشه در خانواده نادیده گرفته می شن.🙃 بعضی جاهاش که خیلی خندیدم.
میس سین
خیلی زیبا و قشنگ بود ...داستان با ریتم کندی شروع میشه و در انتها به اوج میرسه.... چقدر اسم کتاب با مسما و معنی دار انتخاب شده... خوشحالم که این کتاب رو خوندم... مرسی از طاقچه که این کتاب رو توی کتابخونه قرار داد.
Ava
داستان با کشش خوبی بود
مایلزِ آلاسکا
ارزش یه بار خونده شدن رو داره❤️
گمشده در دنیای کتاب ها :(
راوی کتاب « یعقوب را دوست داشتم » دختری نوجوان است که یک خواهر دوقلو دارد. اول او به دنیا آمده است و بعد خواهرش کارولین. او دختر سالمی است ولی کارولین هم از او ضعیف تر است و هم چند ساعتی دیرتر به دنیا آمده است. کارولین بخاطر ضعیف بودن و زود بیمار شدن همه توجه خانواده را به خودش جلب کرده است. این تنها موضوعی نیست که راوی نوجوان را نگران می کند. کارولین از او زیباتر است و اهل موسیقی. او ساز می زند اما راوی رمان سوار قایق می شود پارو می زند و خرچنگ صید می کند تا به اقتصاد خانواده کمک کند. در جزیره ای که آن ها زندگی می کنند دختران امید چندانی برای عاشق شدن و ازدواج کردن ندارند. بجز معلم جوان مدرسه که او هم نامزد دارد مرد جوانی در جزیره نیست. بعد از مدتی سر و کله یک پیرمرد در جزیره رس پیدا می شود. راوی نوجوان به همراه پسری به نام کال نسبت به پیرمرد کنجکاو می شوند و به دیدارش می روند. مردم جزیره او را کاپیتان صدا می کنند. او مردی دنیا دیده و جذاب است. پنجاه سال پیش جزیره را ترک کرده است و دنیا را گشته است. طوفان خانه کاپیتان را ویران می کند و او مجبور می شود مدتی با خانواده راوی رمان زندگی کند. احساس غریبی در وجود دختر نوجوان شکل می گیرد. او عاشق کاپیتان می شود. وقتی مادربزرگ متوجه این گرایش می شود، سراپا خشم می شود. او خودش روزی عاشق کاپیتان بوده است. در این موقعیت پیچیده مردی دنیا دیده و اخلاقی مثل کاپیتان چه خواهد کرد؟ کتاب « یعقوب را دوست داشتم » برای گذار از دوران نوجوانی می تواند یاریگر نوجوان باشد. سارا لوییز، راوی داستان، که خانواده ای مذهبی دارد، تا میانه داستان خود را اسیر تقدیر و جبر می بیند. اما در جایی تصمیم می گیرد از موضع قربانی خارج شود.
بهنوش
خیلی دوست داشتنی بود،اگه میخوای ذهنتو رو کمی اروم کنی این کتاب رو بخون

حجم

۱۶۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۹۱ صفحه

حجم

۱۶۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۹۱ صفحه

قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد