نظرات کاربران درباره کتاب رویاهای خطرناک

کتاب زیبا و هیجان انگیزیه. اگر کتاب دختری که ماه را نوشید رو خوندید و دوستش داشتید این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم اما صبر کنید.... انتظارتون رو بالا نبرید! کتابیه پر از رویا و خیال. پس اگه کلا با موضوع خواب و اینا مشکل دارید داستان کتاب براتون غیر منطقی میشه. مقدمه این اثر عالیه. باعث میشه چشمانتون برق بزنه و خطر، هیجان و استرس شخصیت ها رو زیر پوستتون احساس کنید اما به وسط های داستان که میرسه انگار به جملات داره آب بسته میشه. پایان خوبی داشت اما من احساس میکنم نویسنده می تونست اون رو به نحو قشنگ تری توضیح بده. میتونست کتاب رو کمی کش بده و مثل اول داستان، موضوع رو هیجان انگیز تر جلوه بده. در کل بهتون پیشنهاد میکنم بخونین چون کوتاه هست و چیزی ازتون کم نمیکنه.

کتاب ماجرای دختری به نام پلام بود که با سه نفر دیگر رویاهای مشترک میدید و در مکانی به نام برسمر زندگی میکرد که بچه هایی که استعداد خاصی داشتند در انجا بودند...... کتابی دوست داشتنی بود خوندنش رو بهتون توصیه میکنم

سلام خسته نباشید کتاب بسیار عالی بود من هفته پیش خریدمش تا بتونم هفته آخر ماه رو با سی هزار تومان که از پول ماهانم مونده بود سر کنم ولی کتاب و توی یک ساعت و نیم تموم کردم خیلی عالی و جذابیه اگر میخوای مثل من برای مدت طولانی بخونیدش داستان خیلی هیجانی داره ولی داستان بسیار خوبی بود این داستان دختری بود که در یک مدرسه و یا شهرک ساختگی زندگی می کرده و دارای خواب های عجیب است او با سه نفر از دوستانش خواب های یکسان می بیند و خواب های خود را کنترل میکند و بلکه در خواب های هم نیز می روند به افرادی برای ثبت خواب ها و اطمینان از شرایط سلامتی آنها چهارشنبه ها به مدرسه برسمر می رود رفتارشان پس از مدتی عجیب می شود نه تنها رفتار آنها بلکه رفتار آرتم (یکی از دوستانش) تغییر می‌کند پس از مدتی خواب های عجیب می بیند در همین وضع بودن که ارتم ناپدید شد در همین حین یکی از دوستانش در حالی که در خواب راه می رفت به او گفت که دارن میان دنبال ما بیاید فرار کنیم این همان جمله ای بود که آرتم در خواب به او گفته بود… ولی تنها یک مشکل داشت تکلیف برخی از مسئله ها معلوم نشد این کتاب رو بهتون توصیه می کنم ممنون از اپلیکیشن طاقچه 🙏⁦⁦❣️⁩

ایده داستان جالب بود

کتاب خیلی خوبیه داستان درباره چهار دوست صمیمی به نام های گوییندل ، پلام ، آرتم و وین هست که رویاهای مشترکی دارند و در شهرک کوچکی به نام برسمر زندگی می کنند در آنجا هر بچه ای ویژگی های خاصی دارد آنها هرگز به دنیای بیرون نرفته اند دکتر آباران و صورتی ها هر چند وقت یکبار از آنها خون میگیرند و سوالاتی می پرسند اما یک روز پلام اخطاری مرموز و مبهم دریافت می کند و فردایش هم آرتم ناپدید می شود و پلام خواب های عجیبی می بیند آیا واقعیت همان طور است که دکتر آباران به آنها گفته است یا واقعیت چیز دیگری است ؟؟

.:خب این داستان ی دختریه که توی یه یتیم خونه ای زندگی میکنه ک یتیم هاش قدرت های عجیبی دارن.: خب من از کتاب واقعا خوشم اومد اما یه ستاره کم دادم چون مثل کتاب های دیگه بود ینی اونقد خاص نبود مثلا جلدش شبیه دختری ک ماه را نوشید و حتی یک قسمتی از داستانش هم شبیهه

من نمونه اش رو خوندم و بنظرم بد نبود.... عالیییییی بود.من کلا از کتاب هایی که جلد هاشون آرامش بخش و آبی هست رو خیلی دوست دارم.مثل این کتاب.حتما بخونید

سلام ... تصور کنید وقتی شروع می کنید به خوندن این کتاب ، وارد یه دنیای جدیدی می شوید . دنیایی پر از رمز و راز و جالب و متفاوت! حسی که من از خوندن این کتاب گرفتم اینجوری بود . فقط حواستون باشه مثل من موقع جاهای حساسش قلبتون نیاد توی دهنتون:) آخرین کلمه:رمزآلود

کتاب رویاهای خطرناک یه کتاب فوق العاده باحال و در عین حال غم انگیز بود . تحت تاثیر شجاعت پلام و آرتم و گوییندل و وین قرار گرفتم واقعا خیلی معکره بود که می تونستن تو رویاهای هم باشن مثل اینه که انتخاب کنی کدوم کتابو بخونی (تو دنیای ما) ولی تو دنیای این کتاب می تونستی انتخاب کنی تو چه رویایی باشی‌. پایانش خیلی خوب بود که تونستن زندگی عادی و شادی داشته باشن🙂❤

کتاب خیلی خوبی بود ولی آخرش میتونست خیلی قشنگ تر باشه

بد نبود یعنی از خوندنش پشیمون نمیشید اما ضعف هایی هم داشت نقاط مجهول داستان که باز نشدن مثل اون دختر توی مدرسه چرا به اون حال میوفتاد و انکار نویسنده عجله داشت پایان رو سرهم بندی کنه ولی در کل ایده بسیار جذاب بود از دستش ندید و حتما بخونید

ایده ی خوبی داشت و طوری بود که اولش مخاطب رو جذب کرده و پیش می‌برد اما آخرش مزخرف شد مثلا کتاب به نظر فانتزی بود و جادو داشت اما آخرش همه رو به بلا های واقعی و بیماری ربط میده در کل من خوشم نیومد شاید شما دوست داشته باشین😶😶

301

اولش خیلی قشنگ بود و یه سری اتفاقات عجیب می‌افتاد اما آخرش انگار به زور میخواست این اتفاق ها رو به هم ربط بده و آخرش هم نتونسته بود یکم کپی برداری از مایکل وی بود اما اصلا قابل مقایسه با مایکل وی نیست من که نفهمیدم اگه که کل این قدرت‌ها و اینا به علم ربط داشت و اصلا جادو نبود چجوری مجسمه ها زنده شدن؟ بعدش هم اون هشدارهای آرتم و ملیندا خیلی بی‌ربط بود و نصف کتاب هم که کلا راجع به اون هشدار ها بود و اینکه آخر نگفت چه بلایی سر ملیندا اومده بود آخرش انگار به زور تموم شده بود کلا خیلی مشکل داشت

خیلی جالب نبود ایده خوبی داشت اما خیلی خوب ساخته و پرداخته نشده بود