نظرات کاربران درباره کتاب همسر خاموش

کتاب خیلی جالبی بود و از اون کتابایی بود که نمی تونید بزاریدش کنار

عقاید یک روانکاو «سوزان هریسون» معروف به «ای. اس. ای. هریسون» نویسنده و روان‌درمان‌گر کانادایی بود که در سال 1948 متولد شد. رمان «همسر خاموش» تنها اثری است که هریسون به رشته‌ی تحریر درآورد. او در سال 2013 و پیش از انتشار اثرش، به دلیل ابتلا به سرطان از دنیا رفت و نتوانست شاهد موفقیت کتابش و ماه‌ها قرار گرفتن آن در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز، آمازون و ساندی تایمز باشد. سوزان هریسون که خود سال‌ها به روان‌درمانی مشغول بود، تجربیاتش از زندگی مراجعانش را نیز در «همسر خاموش» بازتاب داده است. همچنین شخصیت اصلی رمان (جودی برت) خود روانکاو است و نویسنده برخی از عقایدش در این حوزه را از زبان جودی و با بهره‌گیری از اندیشه‌های «کارل گوستاو یونگ» و «آلفرد آدلر»، بیان نموده است. همسری خاموش اما نه منفعل رمان «همسر خاموش» داستان زوجی به نام‌های تاد و جودی را روایت می‌کند که پس از بیست سال زندگی مشترک، رابطه‌شان رو به زوال گذاشته و تغییراتی اساسی را برای هر دو به همراه آورده است. هریسون در این اثر، دلایل حرکت این رابطه در مسیر سراشیبی را ریشه‌یابی کرده و به خوبی از اشتباه‌ها، پشیمانی‌ها و حسرت‌های شخصیت‌های داستانش سخن می‌‎گوید. به‌ویژه برخی اشتباه‌های بزرگی که از جانب تاد رخ می‌دهد و جودی در برابرشان به‌ظاهر سکوت می‌کند؛ سکوت استعداد ویژه‌ی جودی است. او خوب بلد است سرش به کار خودش باشد و به کار مشاوره‌اش بپردازد؛ اما سکوت، اسلحه‌ی اوست. و او در خاموشی، جواب اشتباهات تاد را می‌دهد. داستان «همسر خاموش» گاهی رگه‌هایی جنایی هم پیدا می‌کند؛ اما در کل، آن را باید یک عاشقانه‌ی روانکاوانه قلمداد کرد. بخشی از کتاب هر روانکاوی می‌داند خودِ حادثه مهم نیست، نحوه‌ی واکنش شما به آن مهم است. ده نفر مختلف را در نظر بگیرید که برای همه‌شان در زندگی یک اتفاق مشابه رخ داده است. هر یک از آن‌ها معنا و مفهوم خاص خودشان را از آن موضوع مشترک دارند. جودی از آن دسته اشخاصی است که بعدها هرگز به آن حادثه فکر نخواهد کرد. حتی یک بار، هرگز. آن‌چه در جودی در گذشته‌های دور کودکی‌اش رخ داد، کاملا به دست فراموشی سپرده شد، پشت سر گذاشته شد، از رده خارج شد، از ریشه کنده شد. چنان‌چه روانشناسی نخوانده بود، باز هم تقریبا همین بود. با این همه، باید بپذیرد که حتی اگر هم فراموش شود، مثل آن نیست که هرگز اتفاق نیفتاده است. لوح به طور کامل پاک نمی‌شود؛ نمی‌توانید ادعا کنید همان آدم سابق هستید.🌌🌠

کتاب خیلی جذابی بود، از خوندن خط به خطش لذت بردم و دلم نمیخواست تموم بشه، حتی دلم میخواد توی ذهنم داستان رو با اتفاقات دیگه تصور کنم و بهش بال و پر بیشتری بدم

نصف داستان که زنه داشت ازخیانتای شوهرش چشم پوشی میکردوخودش رویه قهرمان میدونست که به روش نمیاره وزن هایی روکه برای خودشون ارزش قائلن وخیانت روبرنمیتابن احمق معرفی میکرددرحالی که حتی اگه یه کم ارزش خودشومیدونست نمیتونست اینقدرراحت بااینکه یه نفربره همه دوراشوبزنه بازبرگرده سراغش کناربیاد،بعدش که انتظارداشتم یه برخوردمنطقی ازخودش نشون بده احمقانه ترین برخوردممکن رونشون داد تهشم انگارنه انگار دست به چه کاری زدی راحت وباخیال اسوده به زندگیش ادامه داد،مثلاروانشناسم بود ..واقعابدبود به نظرم خیلی عصبی کننده از اول تااخر زنه فقط چشماش رو روی حقیقت بسته بودوتوی خیالات زندگی میکرد.خلاصه اگه ادمی نیستیدکه خیانت براتون یه مسئله عادی وقابل گذشت باشه الکی این رمان رونخونیدچون اولش باچشم پوشی واخرش بایک برخوردفوق العاده غیرمنطقی باخیانت برخوردکرد..اصلامنطقی نبود

اصلا دوسش نداشتم، بسیار کش دار و با پایانی یک دفعه ای و بیهوده

داستان روانشناسی خوب و پر کششی بود هرچند به نظرم ترجمه عالی نبود و باعث میشد بعضی قسمتهای داستان خسته کننده به نظر بیاد و من گاهی مجبور میشدم از چند پاراگراف قبلتر رو بخونم تا متوجه منظور مترجم بشم

داستان پر کشش و جذابی داره.من بیشتر از همه،از سبک روانشناسیِ داستان خوشم اومد و برام به شدت جذاب بود.اینکه شخصیت های داستان رو از منظر روانشناسی تحلیل میکنه باعث شناخت بیشتر ما نسبت به ضمیرناخودآگاه و تاثیر هر لحظه از زندگیمون رو در شخصیتمون بفهمیم.من که واقعا لذت بردم و توصیه میکنم به دوستان

ازقسمت جنائی که بگذریم، کتابی بسیارعالی دربحث روانشناسیت، غیرازاون به زندگی مردها وزنانی که به زندگی خودقانع نیستند ودرآخربهره ای هم ازهیچ نمیبرند، من دراین کتاب کلی آموختم، همزادپنداری عجیبی باکتاب ومسائلش داشتم،مثل؛ ازدواجهای غلط ونافرجام، یکی ازبهترین کتابهائی بود که خواندم باآموزهای بسیاری ازروانشناسی، باید تا آخرکتاب وباحوصله خواندولذت برد.

این کتاب رو مدتی پیش خوندم و با صبر و حوصله ی زیاد اگه دنبال رمان جنایی هستید که کشش زیادی داشته باشه و ادرنالینتون زیاد باشه سراغش نرید ولی اگه میخوایید کتابی بخونید که بتونید توش غرق شید و همراه با شخصیت خیلی آروم و به مرور پیش برید حتما بخونیدش.

این کتاب بیشتر از اینکه کتابی جنایی یا اثری درباره یک زندگی در حال فروپاشی باشه، یک اثر روانشناختیه که بسیار لایه‌لایه آدمها رو بررسی میکنه و به سمت مشکلات عمیق‌تر میره و اصلی ترین مسئله رو مثل یه گره‌گشایی در اتاق درمان برای آخر کتاب میذاره. ممکنه برای عده‌ای کشدار باشه ولی من فکر میکنم یه روانکاوی غیر مستقیم رو در این کتاب تجربه میکنیم که بسیار جذابه.

داستانی در مورد سرد شدن زندگی زناشویی بعد از چندین سال و اینکه هر مرد یا زنی در هر زمان ممکن است عاشق کس دیگری بشوند پس اگر ازدواج سفید هم می کنید مراقب مال و اموال باشید 😬

ازدواج سفید و نتایجش رو میگه😁. حالا بیچاره زن که همه عمرش را پای مرد تلف کرده در صدد انتقام است

اگر طرفدار پر و پا قرص رمان های جنایی هستید، این رمان براتون خسته کننده، بدون تعلیق و فقط دارای چند پیچش داستانی قابل پیش بینی هست. من بخاطر تعریف بقیه از این رمان توی قسمت نظرات، خریدمش، اما پشیمونم. خط داستانی یکنواخت و بدون هیجانی داره.

روند داستانی کتاب اصلا جذاب نیست، و نکات روانشناسی که لابه لای ماجراها گفته میشه به کندتر شدن کتاب دامن میزنه، پ در نهایت هم چیزی به شما اضافه نمیکنه.

داستان بیشتردرحوزه ی روانشناسی زندگی زن ومردیازن وشوهر کارشده،تحلیل شخصیت افرادمختلف و واکنشهای اونها،واقعیتی که درزندگی روزمره خیلی ازماهامیشه دیدولمس کرد،اوایل کتاب بسیارکندپیش میره،درکل خیلی خاص وعالی نبود،معمولی بود

اصلا آخرش قشنگ تموم نشد

کتاب مفاهیم روانشناسی رو تقریبا خوب و روان بیان میکنه ولی برای من با اینکه به این مفاهیم علاقه دارم،کتاب خیلی جذابی نبود.

داستان جذابی بود. آدم می فهمه که خیلی چیزا قابل پیش بینی نیست و خوبه آدم گاهی با احتیاط باشه.

خیلی داستان جذابی بود مخصوصا چون حالت روانشناسی داشت ،فقط آخر داستان کمی گنگ تمام شد

به هیچ عنوان هیجانی نداشت و پر از جمله های اضافه