نظرات درباره کتاب دیروز و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب دیروز اثر آگوتا  کریستوف

نظرات کاربران درباره کتاب دیروز

۴٫۳
(۲۱)
Mohammad
(۸-۱۱-[۱۸۸]) آگوتا کریستوف در داستان هاش زیاد روی "نویسندگی" مانور میده و تقریبا همیشه زندگی شخصیت اصلیِ داستان با نویسندگی گره خورده و دغدغه ی نوشتن داره؛ در این کتاب هم کاراکتر اصلی داستان کسیه که برای رهایی و فراموشی روزمرگی هاش به نوشتن پناه میبره و در قسمت هایی از کتاب با تلفیق رویا و واقعیت فضاهای سورئال و گاه خیالی خلق میکنه. نگاه راوی به زندگی و کار یه جاهایی شبیه کتاب "مرتد" جک لندن بود.
Mohammad
:)🤝🏻
هدیهٔ دریا
محمد قربان شما🙃❤️
Mohammad
هدیه این خوبه، گاهی نوشتن زندگی رو قابل تحمل تر میکنه؛ منم زیاد نوشتم و سوزوندم :)
Dentist
مثل سه گانه ی دوقلوها (اثر همین نویسنده) واقعا جذاب و زیبا بود. درعین حال تلخ و گزنده و بی رحم. دقیقا به بی رحمی واقعیت.. آثار آگوتا کریستف همیشه منو شگفت زده کرده.
sama65
داستان پسری مهاجر و البته جنگ زده که نمیخواهد با مادرش و کار عجیب او ادامه دهد.
Mary gholami
خوب بود
Asalii
واقعا عالی هست خسته نمیشی از خوندن کتاب هاش در عین حال تلخی خودش رو هم داره
ترلان
یکی از شاهکارهای ادبیات جهان .
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
توصیه میکنم یکی دوتا از کتابهای دیگه این نویسنده خونده بشه بعد این کتابو بخونید تا با سبک نوشتاریش آشنایی پیدا کنید وگرنه ممکنه خوشتون نیاد
یونا
این کتاب کریستوف را هم دوست دارم. سفر در دنیای درونی آدم‌ها، اندوه مهاجران، عشق‌های نافرجام
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
رمان دیروز، درواقع مرز بین خیال و واقعیت را درهم می‌آمیزد. محوریت داستان دروغ، خیانت، مشکلات خانوادگی و کودکی است. توبیاس زندگی‌ را طوری‌که دلش می‌خواهد داشته باشد، در خیالش تصور می‌کند و از آن می‌نویسد. همان کاری که نویسنده‌ی کتاب، آگوتا کریستوف، پس از مهاجرت به نوشاتل، شهری فرانسوی‌زبان در سوئیس، انجام داد.داستان این رمان کوتاه نیز درباره‌ی روزمرگی فردی به نام توبیاس است. توبیاس، راوی داستان زندگی‌ِ خودش است؛ دهقان‌زاده‌ای که با مادر روسپی‌اش که گاهی دزدی هم می‌کرده، در تنگدستی بزرگ می‌شود. داستان این‌گونه آغاز می‌گردد که او سوار اتوبوسی می‌شود که هر روز با آن به محل کارش، به یک کارخانه‌ی ساعت‌سازی می‌رود، اما این بار، آخر خط، در جایی شبیه پارک پیاده می‌شود و تصمیم می‌گیرد خودکشی کند. اما زنده می‌ماند. گردشگری او را پیدا می‌کند و در بیمارستان بستری می‌شود. سپس چون قصد خودکشی داشته، به یک آسایشگاه روانی فرستاده می‌شود. 😐💔 درحقیقت توبیاس با کابوس‌هایش زندگی می‌کند.«امید.» این همان واژه‌ی کلیدی است که از ابتدا تکلیف خواننده را با داستان معلوم می‌کند؛ راوی انسانی کاملاً ناامید است و خسته از یک‌ روزمرگیِ کسالت‌بار. او از زندگی بیزار شده است، از کار یکنواخت، از حقوق ناچیز، و از تنهایی. حوصله‌ی هیچ‌کس و هیچ کاری را ندارد. بااین‌حال به‌نظر می‌رسد هنوز امید به زندگی دارد. فکر می‌کند زندگی نباید این‌گونه باشد و منتظر است چیزی سر راهش قرار بگیرد و تغییری حاصل شود.بخش‌هایی که راوی داستان دست به قلم می‌برد، از مواردی است که خواننده بیشتر دوست دارد؛ هر بخش عنوان‌های خاصی دارد که حال‌وهوای داستان را مشخص می‌کند. ✍️این کتاب یکی از آثار سه‌گانه‌ی کریستوف است. دو کتاب دیگر مدرک و دروغ سوم نام دارند. آثار آگوتا کریستف، با قلمی ساده و روایتی خطی خواننده را به تفکر وامی‌دارندابتدای داستان، راوی مأیوس و رنج‌کشیده است، اما اواخر داستان احساس ناتوانی نیز در وجودش نقش می‌بندد. او ناتوانی را «وحشتناک‌ترین حس ممکن» می‌داند و فکر می‌کند دیگر هیچ کاری از دستش برنمی‌آید. این همان شرایطی است که همه‌ی ما در مواقع بحرانی دست‌کم یک بار آن را تجربه کرده‌ایم؛ وقتی کارد به استخوانمان می‌رسد، یا به انتقام فکر می‌کنیم یا به عقب‌نشینی و انزوا. اما فراموش می‌کنیم که راهکارهای بهتری هم برای رهایی از این وضعیت وجود دارند💔 شخصیت‌های دیگر این رمان نیز تا حدودی زندگی‌شان شبیه توبیاس است؛ مغموم و مستأصل.درواقع شخصیت‌های داستان هم مثل راوی دچار یک‌جور از‌هم‌پاشیدگیِ ذهنی هستند و انگار همه‌ی آن‌ها منتظر مرگ‌اند که هرچه زودتر به‌سراغشان بیاید و از این زندگی عذاب‌آور نجاتشان دهد.😔 هر بخشی از زندگی تلخی و شیرینی خاصی دارد و کریستوف نیز سعی داشته در اوج ناامیدی، نوری بر داستان‌هایش بتاباند و حسی از امید را در وجود مخاطبش برانگیزد. درحقیقت، کریستوف معتقد است زندگی حقیقی از چیزی که در رمان‌هایش می‌خوانیم غم‌انگیز‌تر است و او آن را تلطیف می‌کند. پس باتوجه‌به مرزهای غیرواقعی داستان، آیا می‌توان نتیجه‌گیری کرد که رؤیاپردازی، تحمل سختی‌ها را آسان‎‌تر می‌کند؟ آیا نوشتن می‌تواند احساس تنهایی را از انسان دور کند؟ آیا هویت یک فرد با عشقی خیالی شکل دیگری به خود می‌گیرد؟ آیا صرفاً تصورِ اینکه می‌توان به کسی عشق ورزید، آرامش را در زندگی واقعی‌ به ارمغان می‌آورد؟ این‌ها پرسش‌هایی هستند که با خواندن رمان دیروز، ذهنمان درگیرشان می‌شود. علاوه‌براین‌ها، با سؤال دیگری هم از سوی راوی داستان مواجه می‌شویم: «فردا، دیروز، این کلمه‌ها چه ارزشی دارند؟ فقط زمان حال وجود دارد.» و درنهایت، با خواندن این رمان از خودتان خواهید پرسید که شرح حال یک زندگی ملالت‌آور و یکنواخت چطور می‌تواند به‌ اثری پرکشش تبدیل شود؟ پاسخ چیزی نیست جز هنر نویسنده.🍁🦋
mojtaba.jahanbakhshi
کارهای خانم کریستوف خیلی شبیه کارهای هرتا مولر هست،وقتی کارهاش و می خونی حس خوردن یک قهوه تلخ و میده که بعدش احساس نشاط میکنی
Unknown
کتاب سی و سوم

حجم

۱۰۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۳ صفحه

حجم

۱۰۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۳ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد