نظرات کاربران درباره کتاب زیبا صدایم کن

خوب کشش داد و نظرات دوستان رو درباره کتاب کاملا قبول داشتم ولی ایراد محتوایی در جرثقیل قسمت آخر داشت مگه اون وسیله درش قفل نبود؟! باید شخصیت پدر بیشتر توضیح داده میشد و طرح جلد عالی من که داشت اشکم در می اومد عالی

۴۸_خیلی قشنگ و خلاقانه بود:)

زیبا مدت‌هاست در یک پرورشگاه سپری میکند و روزی پدرش تصمیم میگیرد یک تولد درست و حسابی برایش بگیرد. و شروع!! خسرو،زیبا،خانم‌ آژیر و آن تولد عجیب و غریب با خوشمزه‌بازی های خسرو ریسه می‌روی و با گریستن‌هایش اشک میریزی؛ برای زیبا دلت می‌سوزد و گاها تخیلش را تحسین میکنی... بخوانید،نوجوان‌های دهه ۸۰ی،تا می‌توانید از فرهاد حسن زاده بخوانید؛هرچه بیشتر بهتر. راستی،عدس پلو یادتان نرود😉

اثر لطیف و زیبایی بود

کتاب قشنگیه اما یکم گنگ تموم میشه!!

کتاب عالی بود و انسان رو به فکر فرو میبرد. که چقدر خانواده نعمت خوبیه که ما ساده از کنارش میگذریم و قدر نمیدونیم

واقعاََ عالی بود. داستانیه که از ابتدا تا انتها مخاطب رو با خودش همراه می‌کنه. قصه‌ایه که عمق داره، جذابیت داره و درست جلو می‌ره، با ریتم مناسب.

داستان زیبایی بود . کار های آقای حسن زاده همیشه جذاب هستن. پیشنهاد میکنم بخونید

کتابی متفاوت بود از رابطه پدر و دختری خیلی قشنگ بود ولی غم انگیز دوسش داشتم و کتابای فرهادحسن زاده رو بهتون پیشنهاد میکنم چون همشون با قلمی متفاوت و عالی نوشته شدن

آره، زیبا صدایم کن نباتم، صدام کن. باران، صدام نکن؛ من همون زیبام زیبایی که، چهارده سال همراهش بوده من همون زیبام " زیبا صدایم کن " این کتاب، کتابی بسیار زیبا هست و اگر کتاب رو کامل بخونید متوجه جذابیت و موضوع و زیبایی و.. در داستان میشید آثار آقای فرهاد حسن زاده عزیز همیشه به دل میشنن، نویسنده پر توان ایرانی 👌😊

عالی بود ، من زیاد رمان ایرانی نمی خونم ولی عاشق این کتاب شدم به شدت غمگین ولی زیبا و عمیق و به نظرم حق این کتاب هست که زیبا صداش کنیم🌸🌸

خیلی کتاب عالیی بود حتما توصیه میکنم بخونید وگرنه نصف عمرتون ضایع شده بنظرم۱۲سال به بالا بخونن بهتره اصلا بد اموزی نداره اما بعضی جمله هاش کمی سنگینه و ممکنه متوجه نشن بسیار عالیه حتی من یه جاش کمی هم گریه کردم

کودک طاقت دیدن زشتی ها را ندارد میخواهد همه چیز صورتی باشد. بابا اگر قرص های صورتی را بخورد خوب میشود، دمپای صورتی می‌تواند حال کسی را عوض کند. او شب های زردی که چشم های بابا مثل نور مهتابی میشود تحمل می‌کند تا به روز های صورتی برسد که با چرخ انگشتای بابا بیدار میشود. ورق ورق ورق ....یکبار دیگه برگردید و مقدمه ی کتاب را بخوانید ، آینده را در حال روایت میکند و نگفته های داستان برملا می‌شود. از تاریکی روشنایی رو دیدن خیلی خوب است تو همه را میبینی و هیچ کس تو را نمی بیند...

این کتاب فوق العاده اس و داستان بسیار مجذوب کننده اس و کاملا باهاش همراه میشید داستان خیلی قشنگیه

جالب و سرگرم کننده بود ولی پایان بندی جالبی نداشت از نظر من

گنگ بود. مثلا اون خانمه که عینک دودی داشت کی بود؟ واسه چی زیبا رو تحت نظر داشت؟ خسرو واسه چی دیوونه شده بود؟ بعضی جاها طوری نوشته شد بود که انگار زیبا داره داستان رو واسه کسی تعریف می کنه. اون فردی که آخر داستان به زیبا زنگ زد همون پدر عرفان بود؟ و در آخر اینکه این همه اتفاق نمیتونه توی یک روز بیوفته، در واقع گنجایش نداره. جای کار زیاد داشت...

غمگین بود... بازم خوبه آخرش یه کوچولو روزنه امید باز کرد🌿

به نظرم بدآموزی هاش بیشتر از نکات خوبش بود

خیلی هم خوب و عالی مثل همیشه لذت بردم همیشه طاقچه خوب من باش🥺

خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم. انگار با زیبا زندگی کردم... خوندنش حس فوق‌العاده‌ای داشت. تا باشه از این کتابا...