نظرات درباره کتاب زورآباد و نقد و بررسی خوانندگان | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب زورآباد اثر مصطفی شمس

نظرات کاربران درباره کتاب زورآباد

۳٫۱
(۱۸۶)
سعید
خوب اینجا هم که زور آباده . یه خورده احساسش زیاد بود اما خدا نکنه این داستانها تو مملکت باشه .نیست . اصلا . اینا داستانه بابا شما باور نکن.
rasoli
تلخ ...تلخ ...تلخ ..اما واقعی . دارم به داستانهای برتر امیدوارمیشم.
barbi
نقش راوی در داین داستان چه بود؟ چرا از زاویه دید سوم شخص روایت نشد ؟ داستان خوبی بود اما انتخاب زاویه دید کار را خراب کرد
شاه شك
نمیدونم دلم گرفته بود و پهنای تاریکی اتاق عرصه رو بهم تنگ کرد یا جدی جدی این داستان منو چلوند و قطراتی اشک صاتع شد! کم نداریم ازین دست جریانات و چقدر خودمانی بیان شده بود داستان، بر عکس دیدگاهی ک یکی از دوستان داشتند فکر میکنم نقطه ی قوت همان تفاوت نداشتن راوی با بقیه شخصیت ها و کم رنگ بودنش هست! اینکه قصد قهرمان سازی از راوی نبود برای من جالب بود
Noushy
نحوه ی تراش دادن زیبای کلمات در داستان "زورآباد"، قلم نویسنده را از دیگران متمایز نموده است. قلمی که بی محابا زوایای تاریک زندگی طبقه ی فرودست جامعه را به تصویر می کشد. داستان با رویکرد به ادبیات اروتیک سعی در بازتاب فساد اجتماعی دارد. راوی برای هیچیک از شخصیت هایش (منجمله خودش که با دیگر ضد قهرمان های داستانش همسو شده است) دل نمی سوزاند و تصمیم را به عهده ی خواننده می گذارد.
کاربر 14799
این ششمین داستانی بود که از این مجموعه خوندم و باید بگم این داستان چیز خاصی واسه من نداشت یه روایت خطی معمولی به نظرم اومد که بیشتر از اینکه شاخصه های داستان رو داشته باشه شاخصه های گزارش رو داشت انگار نویسنده یک گزارش نسبتاً ادبی از یک رویداد خاص واسه یه مجله یا روزنامه نوشته البته استفاده زیاد از صورخیال توی داستان و به تصویر کشیدن مناظر هم بیشتر سبب این شد که داستان یه جورایی حالت تصویری و توصیفی و گزارش گونه به خودش بگیره .
m.a.m
داستان خوبی بود
عابر پیاده
می تونست بهتر باشه .معمولی بود
یکی مثل همه
زور آباد ؟ عجب !!!
ائلگار
داستان بر مبنای نگارش یک حقیقت تلخ بنا شده بود. عنوان هم بسیار مناسب و هنرمندانه برگزیده شده بود. در چنین داستان کوتاهی نویسنده صور خیال (تشخیص⬅ یخ زدن و تکان نخوردن شب ، پچ پچ کردن پنجره ها ، بریدن نفس موتور ، دزد بودن تریاک و .../ حس آمیزی ⬅ تاریکی تلخ ، نفس سرد و.../ کنایه ⬅سر کشیدن ریغ رحمت و موارد متعدد دیگر...) را به کمال رسانده است. البته داستان در یک زمان خطی پیش میرود و شکستگی و انقطاعی در آن دیده نمیشود و خواننده نمیتواند ذهن خود را درگیر مطلب کند . چون ساختار جملات روایت گونه است. بعد از به اتمام رسیدن داستان هم جای حرف و حدیثی باقی نمی ماند. خواننده مجالی برای اندیشیدن پیدا نمیکند. جملات از یکدیگر سبقت میگیرند و داستان پایان میپذیرد. روایتی تلخ. همین... و این نکته ضعف داستان "زور آباد" در مقایسه با داستان های هدفمندی مثل "ستاره ی شمال" و "بازخوانی زندگی وحشت آور آقای هدایت جبر پور در تشییع جنازه اش" بود. با تشکر از نویسنده گرامی
علیرضا
خیلی با این یکی کیف کردم. ایول.
سعیده
داستان خوب تصویر پردازی شده یود و همه چیز سر جای خودش بود. توصیف حالات شخصیت ها و حتی شخصیت پردازی کریم و زن رو دوست داشتم. فقط تنها مشکلم با اخرش بود که علت رفتار کریم رو متوجه نشدم و اینکه اون زن کی بود!؟
saeedeh
داستانی بود با زبان خاص. ممنون.
اشو
بهترین بود.
parsa
توی بعضی از داستان ها پایان ضعیف تاثیر گذاری موضوع داستان رو کم کرد اما توی این داستان پایان ضعیف به کلیت اون لطمه زد . و چقدر حیف... چون خیلی خوب شروع شد با فضاسازی مناسب و توصیف های کاربری و ....
بچه ی خوب
امتیاز نمی دهم به این داستان ...چون از بعضی از کلماتی ک به کار برده خوشم نیومد ...مثل پارس سگ ...نویسنده گرامی از این پس به جای پارس بنویس واق واق ...یا هر چیز دیگه ای ...ولی پارس رو ننویس ...خواهشا
ناما
نمره: ۱۷ چه زبانی. آفرین. آفرین. فضاسازی و لحظه پردازی هم عالی. با اینکه روایت خطی بود به خاطر زبان‌آوری‌اش حظ می‌بردی. جداً کیفور شدم. مدام می‌گفتم این همون داستانه که باید نمره‌ی بیست بگیره! ولی با اون پایان فیلمفارسیانه، زد همه‌چیز رو خراب کرد و موضوع رو خیلی سطحی کرد. وگرنه همین نمایش بی‌کم و کاست قضیه،کافی بود. ولی انگار نویسنده تو هچل افتاد و نتونست داستان رو جمع کنه. حیف شد. ولی باز مرحبا داره. من از بیست بهش هفده می‌دم.
saba
مثل بقیه داستانها پایان مبهمی داشت حتی نمیشد حدس زد
hamid
داستان خوبی بود
m.m
چیزهای خوبی توی داستان هست که نباید نادیده گرفت . مثل توصیف و فضا سازی. اما راوی غریبه بود و تا آخر داستان جا نیافتاد. بقیه شخصیت ها خوب بودند . دلیل روایت هم نفهمیدم. اینکه راوی در یک جمعی حضور داشته و در اونجا یه اتفاقی افتاده که خود او هم علتش را نمی داند سوالی ایجاد می کند که خواننده با مراجعه به تخیل خودش هم نمی تواند پاسخی دریابد

حجم

۰

حجم

۰