نظرات کاربران درباره کتاب پژواک عشق
۳٫۰
(۱۵۵)
jongkook
به نظر من بد نبود ولی همه چیز به چای و قهوه و نسکافه میرسید
Tiam
💎🌹💎🌹
Tiam
با نظرتون موافقم
اما من که عاشق این کتاب شدم
لیانا
به نظرم از ارایه ها ادبی به خصوص تشبیه و ... خیلی استفاده شده بود و بعضی جا ها با گذر از ادامه داستان نصفه نیمه میومد واینکه درمورد عشق مقدسه و پاکه به خوبی بیان شد و اینکه به هم رسیدن خیلی خوشحال شدم و امیدوارم نویسنده محترم بهتر از این بنویسن و سعی در بر طرف شدن این کم و کاستی ها کنن.
maedeh
کاملا حوصله ی آدم رو سر میبره.
Hadis
من که دوس داشتم اما نقش برادر و پدرش واقعا کم بود تو داستان
kianaz
من یه سوال دارم میشه بگید دقیقا کدوم رمان ادامه کدوم یکی واقعا قاطی کردم مثل عاشق بارانی من
morvarid
یک کم اغراق داشت ولی کشش مطالعه و داشت
صابر
خیلی فضای غم داشت وزیاد چای و قهوه و گریه بود....
اما کشش خوبی داشت ارزش مطالعه داره.
شبنم
میشه یه نفر برام معنی جمله (ژرفهای سبز اقیانوس چشمانش)رو برام معنی کنه؟ممنون میشم😓
ارغوان
😂😂😂
Z.H
😅فک کنید.ته چشماش جلبک داشت☺️
reyii
معمولی بود نه خیلی خوب نه اونقدر بد ...:)
مبینا
خیلی عالی بود👌
علیرضا حبیبی
زیاد خوشم نیومد
samira
ارزش خوندن نداره....کاملا بی محتوا
🎈PARNIA🎈
داستانی معمولی داشت ولی بدم نبود. 👍
رضوانه
زمانی که خیلی جوان بودم، احساس کردم میتونم بنویسم و داستانی تو همین سبک رو تا وسط هاش نوشتم، ولی بعدها فهمیدم من نویسنده نیستم، چون حرفی برای گفتن ندارم،
در هم پیچاندن چند عشق آبکی و بچگانه که هیچ چیزی به خواننده اضافه نمیکنه، داستان نمیشه که.
mehregan
دو رمان دقیقا شبیه هم جملات همان جملات و کلمات همان کلمات فقط اسمها تغییر کردن ،خانم توکل به نظرم تخیل قوی دارن کاش شکل نوشتنشون رو تغییر میدادن
nasi
داستان خیلی سطحی و خاطرات گونه نوشته شده و برای پر کردنش زیاد از تکرار استفاده شده که به نظر من اصلا نیازی نبود
مثلا جمله: کامرانی که همه دخترها آرزوی ازدواج با اون رو داشتن
یا مثلا گرسنه بودم ولی غذا میل نداشتم، و یا مادر با بیلچه در دست مشغول رسیدگی به باغچه بود و ...!!!!!
کاربر ۴۳۱۸۲۴۳
خیلی ضعیف بود . به مسئل جزئی و سطحی خیلی پرداخته بود و مقابلا مسائل مهم زیادی رو بی جواب گذاشته بود.شخصیت های داستان از بلاتکلیفی رنج میبردن و هیچکس تکلیفش با خودش و زندگیش مشخص نبود . پیشنهاد نمیکنم
HASTI khodaiy
زیاد جالب نبود بهتون توصیه میکنم کتاب هیوا و مرنگ جادوگر رو که از همین نویسنده هست رو بخونید
کاربر 7798541
عالی
امیر کریمیان
اینکه از غم و عشق عاشقی داستان بگم همه ادما به نوعی تو زندگیشون این مشکلات دارن اما این خانواده که در این داستان است معلومه خدارا فراموش کردن هیچ جای داستان ندیدم از خدا یاد کنن وخیلی جاهاش بنظرم دروغ بود یا شایدم لاله سنگ دل ادم دوست معمولیش میمیره یک مدت افسرده میشخ این خانم خانما بعد مرگ پسرش به دانشگاهش هم رفته عجیب بود برام این فصلش
حجم
۱۷۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۲۷ صفحه
حجم
۱۷۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۲۷ صفحه
قیمت:
رایگان