رمانای خانم نیکپور همیشه کشش و جذابیت کافی رو دارند و حوصله سر بر نیستند و دارای نثری روون هستن رمان در مورد دختریه که توی زندگی و انتخاب اولش با شکست مواجه میشه اگه به خلاصه رمان دقت کنین، خواننده در پایان با همین سوال دوباره مواجه میشه و در واقع یه پایان بسته به مخاطب داده نمیشه اما طی روند رمان و روابط میتونه حدس بزنه که انتخاب زن داستان کیه زوم کردن روی روابط با فواصل سنی زیاد و حرفای مردم شاید در نظر خیلی‌ها خوب باشه ولی شخصیت بیشتر از روی عقده و بی پدری به سمت این مرد کشیده و اگه شاید تو شرایط عادی بود ترجیح میداد کمی معقولانه‌تر فکر کنه! به حمایت و راحت زیستن با رفاه تامین شده و بدون مزاحم بودن و کسی که دوست داشته باشه و نوازشت کنه و... گزینه‌ای بود که انتخاب متین بود سیروس اونو با داشته‌هاش حمایت میکرد تبدیلش میکرد به چیزی که میخواست اون باشه! شاهین سالها عاشق توی سایه بوده و به فکر پیشرفت و ساختن متین بود نه به دلخواه اون بلکه به خاطره خودش! دل متین با سیروس بود و منطقش با شاهین! وقتی یه شکست پشت سر میذاری، ترجیح میدی منطقت رو به کار بندازی تا احساست! اوج داستان در صفحات نهاییه که با رو شدن مسئله‌ای به خواننده هیجان وارد میشه و به متین سردرگمی! اما در نهایت هر تصمیمی میگرفت از دست اون یکی خلاصی نداشت! علت اینکه تا الان این رمان رو نمیخواستم بخونم همین فاصله سنی بین دو کاراکتر بود به شدت از این رمانا پرهیز می‌کنم مخصوصا که شخص بچه‌ای به اون سن داشته باشه!

کتاب خیلی قشنگی بود.از این شخصیت ها کم نیستن تو جامعه.فقط آخرش..........

داستانی معمولی ولی پر کشش داشت و از خوندنش لذت بردم.

با اینکه سه کتاب از این نویسنده خوندم و این چهارمی بود و قلمشون رو دوست دارم. ولی آخر این داستان خوب تموم نشد. فکرم درگیرش موند. ولی با این وجود پر بود از تجربه هایی که میتونه این کتاب رو برای دخترای نوجوون واقعا آموزنده کنه. و به رشد فکری و اجتماعیشون کمک کنه. ممنون از طاقچه

درسته که یه جاهاییش واقعا خسته کننده بود و اعصاب خرد کن، بدتر از اون رفتار ساده لوحانه متین در برابر بقیه. اما جالب بود. مخصوصا اخرای داستان.

عالی بود . کمبود عاطفه پدری می تونه زندگی یه دختر رو نابود کنه. چیزی که من خودم از ته دل حس کردم

خیلی قشنگ بود و آدم از سادگی شخصیت اصلی هم خوشش می اومد هم حرص می خورد. داستانش خیلی خوب پیش می رفت ولی آخرش انقدر ناگهانی و عجیب بود که احساس سرخوردگی بهم دست داد.

رمانهای خانم نیک پور به خاطر قلم روون و سبک نوشتنی که دارن همیشه کشش لازم رو داره. چون خیلی جاها حالت تیتروار نوشته و رد میشه کلا تو هیچ کدوم از کاراشون نیست که آدم به یه جایی برسه که بگه دیگه نمیکشه. یا تکراریه و خسته شدم. اون خلاصه نویسی باعث میشه آدم هی بخواد بخونه ببینه بعدش قراره چی بشه در مورد این رمان این بود که تقریبا دز عشقی‌ پررنگی نداشت. اوایل داستان واقعا خریت دختر داستان رو اعصاب بود و این خریتش باعث‌میشد من یه سری صفحاتو نخونده رد کنم بره. البته که اوایل کار شخصیت دختر داستان قابل درک بود. پایانشم که تقریبا مثل بقیه کتاباشون کاملا خلاصه و یهویی😄 من از اونجایی که عادت دارم اول میرم چند صفحه آخر کتاب رو میخونم خوب وقتی به پایان رسید شوکه نشدم زیاد. ولی کلا خیلی شوک دهنده و یهویی بود پایانش برا کسی که رمانو به صورت نرمال داره میخونه. من تو طاقچه بی‌نهایت رایگان خوندم ولی فکر میکنم اگر قرار بود میخریدمش بابت پولی که دادم پشیمون میشدم😄

رمان بسیار خوب و آموزنده ایه. در عین پرکشش بودن ولی حرف هایی می گه که واقعا باید بدونیم. یه جاییش می گه، ما زن ها باید برابری حقوقمون با مردها رو از رختخواب هامون شروع کنیم. زن ها هم به اندازه مردها حق لذت بردن از روابط زناشویی رو دارن. به نظرم خیلی درسته.

تا اواسط داستان که یه جورایی ورژن امروزی ولی سطح پایین بامداد خمار بود و از اون به بعد یکم بهتر شد. این داستان شاید خیلی مناسب دخترهای سن سیزده تا هفده هجده سال باشه تا بدونن داستانهای عاشقانه کتابها با زندگی واقعی فرق داره. دختر داستان اشتباهات و کم عقلیهای زیادی داشت ولی نقش موثر در بدبختیش پدر زورگو و خانواده ای بود که به جای حمایت و دوست داشتنش صرفا منافع خودش رو در نظر میگرفت. بر خلاف دوستانی که گفتند پایان کتاب بازه ولی به نظرم کتاب خیلی خوب تموم شد. خانم نیکپور در رمانهاشون سعی میکنند همیشه یک آسیب اجتماعی رو مورد بررسی قرار بدن و از این نظر من قلمشون رو دوست دارم ولی این کتاب با سلیقه من جور نبود