نظرات درباره کتاب یکی نبود؛ جلد اول و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب یکی نبود؛ جلد اول اثر عاطفه منجزی

نظرات کاربران درباره کتاب یکی نبود؛ جلد اول

نویسنده:عاطفه منجزی
انتشارات:انتشارات سخن
امتیاز:
۲.۹از ۳۱ رأی
۲٫۹
(۳۱)
الناز
من واقعا از خانم منجزی توقع همچین کار بدی رو نداشتم. به شدت از خریدن این رمان پشیمون و چند روزه دارم سعی میکنم بخونمش ولی به زور به نصف رسوندم و الان تصمیم گرفتم دیگه ادامه ندم انقدر که رمان بیخودیه. علاوه بز اون انقدر توش کلمات قدیمی طور داره که ادم فکر میکنه همه شخصیتا و همچنین راوی بالای هفتاد سال سن دارن. به هیچ وجه توصیه نمیکنم براش وقت و هزینه بگذارید
Felicity
از نظر من دلیلی نداره یه گل‌کوچیک زدن توی کوچه ۱۰ صفحه راجع‌بهش با تمام جزئیاتش نوشته بشه ! خواننده خسته میشه واقعا حدود ۵۰۰ صفحه از کتاب رو میشه به راحتی بدون‌تینکه چیزی رو یا سررشته‌ی داستان رو از دست داد نخوند، جدا از اون این داستان‌های مرد زورگو و زن صبور واقعا داره حال بهم زن میشه
ketabkhan
ضعف های داستانی زیادی داشت و نکات نگارشی رعایت نشده بود. مسایلی بودن که حل نشدن و توضیح و منطقی نداشتن. باز هم نویسنده های خانومی و اقدام علیه خانم ها. نامدار خیلی غیرتی نیست، غیرمنطقی و بی اعتماده. حتی حماقت می کنه. به معنای واقعی کلمه شخصیت و غرور زنان رو زیرسوال بردید و خردشون کردید. باورهای غلط رو از بین ببرید نه این که به اونها دامن بزنید. زنان در ظاهر مستقل اما در حقیقت تصمیم گیرنده مردان. ۱. متعصبی مثل نامدار، اجازه می ده دو تا طمعکار و باج خواه نزدیک خانوادش بمونن، احمق فرضش کنن و سواستفاده کنن ولی به شهرزاد اعتماد نمی کنه. روی خیلی از مسایلی که باید، حساس نیست و روی مسایلی که نباید حساسه. فقط چیزهایی که شهرزاد رو محدود کنه دوست داره ۲. نامدار اعتراف می کنه، غیرمنطقی و زیاد غیرتی ولی تلاشی برای ترک نمی کنه. شهرزاد هم حق طبیعیش رو نادیده می گیره و خودش رو محدود می کنه (خانه نشینی و کار در منزل و...) ۳. شهرزاد با ازدواج و پیشینه ای بسیار تلخ، عاشق نامدار بی منطق و بداخلاقی شده که ازش می ترسه و تغییر نمی کنه. دختری که انقدر مستقله و برای مستقل بودن و راه اندازی تهیه غذا زحمت کشیده حاضر میشه از استقلالش بگذره. بهش اجازه می ده انقدر تو زندگیش دخالت کنه و کنترلش کنه ۴. ازدواج شهرزاد رو انقدر بزرگ و مهم جلوه می ده که انگار ارزش، شخصیت، ازدواج و مشکلات و مسایل دیگه، تنها به این بستگی داره. بستگی داره که ازدواج کرده یا نه، بین او و همسرش اتفاقی افتاده یا نه. دایما خودش رو تحقیر می کرد و حتی ثریا که زن فهمیده ای بود، با همون نگاه برخورد می کرد که بینتون اتفاقی نیفتاده پس ارزشت بالاست. عمه شکر که تا دیروز از شهرزاد خوشش نمی اومد، رفتارش زمین تا آسمون تغییر می کنه. از بین بردن باور غلط یا دامن زدن؟ ۵. بعضی جمله ها و دیالوگ ها خیلی سطح پایین، غیر محترمانه و بی ادبانه می شد. ۶. به جای انگلیسی، تلفظ جملات انگلیسی رو به فارسی نوشته بود. جای ترجمه در پاورقی.۷. در تماس های تلفنی، صحبت های طرف مقابل رو ننوشته بود. دایم کنجکاو و سردرگم می شدی و خودت باید حدس می زدی. ۸. یه دفعه وسط صحبتشون، با یکی دیگه حرف می زد و گیج می شدین. تمام مکالمات هم پشت سر هم بود. مثلا مجید با نامدار صحبت می کرد، یکدفعه به یه نفر دیگه پیتزا سفارش می داد و دوباره با نامدار حرف می زد. حداقل به خواننده بگید که در چه موقعیتی هست، می خواد با شخص دیگری صحبت کنه و مکالمات رو از هم جدا کنید. ۹. در کل دیالوگ ها بسیار طولانی و خسته کننده. بعضی اوقات پشت سر هم و طوطی وار بدون واکنشی از شخص مقابل. در حالی که شخص مقابل واکنشی نشون داده که همچین حرفی زده شده. شخصیت ها دیده نمی شن پس باید توصیف بشن تا بتونیم تصورشون کنیم. ۱۰ گاهی برای توضیح دیر بود. مثلا نامدار داخل کارگاه کار می کرد ولی هیچ تصوری از محیط نداشتیم. بعد از چند صفحه توضیح می داد که چه شکلی. ۱۱. چرا مثلا برای نشان دادن عمق دوستی و صمیمیت اسم رو مخفف می کنن؟ پس اسم برای چیه؟ اون هم زادی؟ خیلی زیبا است؟ اسم زیبایی مثل شهرزاد رو صدا کنن زادی؟ هر چقدر صمیمی و سن نزدیک باشه، نسبتتون با هم مهمه و یه چارچوب و احترام خاصی ایجاد می کنه. اول از همه باید به اسم افراد احترام بذارین. از رفتارشون استفاده کنین. بعضی نویسنده ها فکر می کنن مخفف کردن، لقب دادن یا با ناسزاهایی مثل گاو صدا زدن یعنی عشق و صمیمیت. اینها نکات کوچکی از آداب و روابط اجتماعی و احترام به اشخاص هست که شما باید یاد بدین، نه من به شما، خانم نویسنده. ۱۲. در صورتی که فرزاد و نیکا حرف جدی ای نزدن و نامدار با خواهرش حرف نزده، خودشون بریدن و دوختن و هیچکس نظر نیکا رو نپرسید. نیکا تو حاشیه و هیچکاره بود. دقیقا همونی که اول نظرات گفتم. ۱۳. در مورد شهرزاد غیرمنطقی غیرتی می شد ولی در مورد غزال نه. اصلا شخصیتی مثل نامدار چطور می تونه به کسی مثل غزال علاقمند بمونه؟ تا دیروز خیلی افراطی به غزال علاقمند بود بعد برای این که یه جوری توجیه و تمومش کنه، یهو میگه علاقه ای زمانی در جوانی داشته و مسیولیت و ترحم. ۱۴. فاجعه تا جایی پیش می ره که از بهنام کم سنی که نباید ذهنش به خصوص نسبت به مادرش تخریب بشه، می خواد مثل خودش متعصب افراطی بشه. بهش می گه مردهایی که ملاقات مادرت اومدن، کی هستن، مگه تو غیرت نداری و... اصلا در مورد تاثیر رفتارهای اشتباه نامدار روی روح و روان بهنام نگران نیستن. همین مسیله ریشه ی بیماری هایی مثل پارانویید است. ۱۵. عمه مقابل چشم پریا و بهنام کم سن و سال که ریه هاشون حساس تره و الگو پذیرن، قلیان می کشه. جالبه که نامدار متعصب روی این مسایل حساس نیست، فقط دوست داره شهرزاد رو محدود کنه. ۱۶. اکثر شخصیت ها غیرمنطقی رفتار می کنن، صحبت بلد نیستن، دایم در حال قضاوت و پیش داوری هستن. گاهی انقدر کش دار و زیاد بود که خسته کننده می شد.مثلا شهرزاد علاقه ی نامدار رو می دونه ولی مرتبا، خیلی خام و کودکانه خودش رو به کوچه ی علی چپ می زنه. علاقشون خیلی زودتر باید جمعبندی می شد.
محبوبه غلامی
خوب نبود نپسندیدم
کاربر ۱۳۸۲۵۷۹
به نظر من کتاب خوبی بود ارزش خوندن ووقت گذاشتن داره
کاربر ۱۸۰۴۴۰۸
وااای که قشنگ ترین رمان دنیاست من عاشق این کتاب شدم ادم وقتی میخونه غرق دنیای کتاب میشه داستان یعنی این بخونید حتما

حجم

۶۱۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۶۲ صفحه

حجم

۶۱۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۶۶۲ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد