نظرات کاربران درباره کتاب رفته، عزیزم، رفته

یک بچه چهار ساله در شهر گم میشه و شهردار کنفرانس خبری ترتیب میده و اعلام میکنه هیچ موضوعی مهم تر از پیدا کردن این بچه نیست...یاد بنیتا کوچو لو افتادم با همه معصومیت و ناتوانیش....

داستان برای علاقه مندان به ااستان های پایسی و جنایی جذاب و غیرقابل پیش بینیه ولی بعضی قسمت های داستان واقعا دلخراشند

کتاب اشکالات منطقی داشت شاید هم به خاطر ترجمه بود ولی اطلاعات واقعی درباره میزان جنایت علیه کودکان در آآمریکا میداد و بعضی صحنه ها واقعا متاثرم کرد مثل صحنه پیدا کردن زیرپوش بچه توی وان حموم

عالی بود

کتاب جذابی بود از حیث روایت و البته ترجمه بعضی جاها خوب نبود... ولی به شخصه فکر می کنم شاید دیدن فیلمش کافی باشه چون از آن کتابهایی نبود که نویسنده توش بحث ها و اندیشه های فلسفی خاصی از زبان شخصیت ها گفته باشه... بیشتر در حد کنش و دیالوگ های معمولی فیلم ها بود و بنابراین اگر فیلم خوبی از روش ساخته شده باشه احتمالا مطلب اصلی کتاب رو رسونده من نسبت به بچه ها خیلی حساسم و واقعا اخبار های اینچنینی اذیتم میکنه و بنابراین نمی تونم بگم که کتاب قابل توصیه ای هست چون همه آدمای داستان یه جورایی مزخرف اند و آخر قصه هم کمی درهم برهمه و بیشتر سینماییه تا واقعی

کتاب خوبیه.نکته‌ی مهم اینه که جایگاه قانون و اخلاق کجاست و کدام‌یک الویت بیشتری داره؟.مرز بین خوبی و بدی .

ممنون از طاقچه ⁦👏🏻⁩

یه کتاب خوب رایگان شد بالاخره. ممنون

هیچی بهتر از طاقچه نیست. واقعا من قبل آشنایی با طاقچه سالی دو بار کتاب غیر درسی و غیر مرتبط با کارم میخوندم ولی از وقتی با طاقچه آشنا شدم ماهی حداقل سه تا رو میخونم. در ضمن نظرم راجع به کتاب رو هم بعدا میگم

یک بار دیگه قدرت قلم و ذهن خلاق دنیس لهین رو شاهد بودم. من اصولا کم کتاب می‌خونم اما هر کتابی که از دنیس لهین خوندم بدون شک جز بهترین تجربه‌های زندگیم بوده و از انتخابم خوشحالم. همین برای معرفی این نویسنده بس که از کتاب‌های معروف، فیلم‌های معروف و به‌نامی توسط کارگردان‌ها و بازیگرهایی معروف‌تر ساخته شده. داستان از یک قطعه داستان شروع می‌شه. با معرفی چند شخصیت و نویسنده همین اول کار یک علامت سوال بزرگ رو در ذهن مخاطب می‌کاره که ادامه‌ی این داستان کجاست؟ و همین کار نویسنده‌ست که مخاطب رو پای کار می‌نشونه. در ادامه و اصل ماجرا ما گم شدن دختر چهار ساله‌ای رو شاهدش هستیم. در این بین شخصیت‌های اصلی یعنی‌ انجی و پاتریک درگیر کلی ماجرای دیگه می‌شن که یکی از یکی جذاب‌تره و هر کدوم تاثیر و لطمه‌ی روحی خودشون رو می‌ذارن. بار‌ها نویسنده در طول داستان علامت سوال ایجاد می‌کنه و به طور نامرتبی( جوری که مخاطب رو اقناع کنه) به سوالات پاسخ می‌ده. شخصیت‌های داستان حدس.هایی می‌زنن و هر حدس هر بار دچار تغییر می‌شه و این غیر قابل پیش بینی بودن داستان رو می‌رسونه. داستان حاوی کلی شخصیت جذابه. یکی از یکی جذاب‌تر و هر کدوم به نحو شایسته‌ای تعریف و بهشون پرداخته می‌شه. هر کدوم در دل شما جای خودشون رو باز می‌کنن یکی رو در وسط قلبتون می‌ذارید و دیگری رو در سیاه‌ترین نقطه‌ی قلبتون. بحث‌های فلسفی زیادی باز می‌شه که خیلی‌هاش به صورت دیالوگ مطرح می‌شن. بزرگ‌ترین سوالات زندگی مثل وجود خدا، هدف از زندگی، خوبی‌ بدی، قانون و اخلاق. مسئولیت و... به زیبایی هر چه تمام در این داستان زیر ذره‌بین می‌رن و جذاب‌تر اینکه انتخاب جواب به عهده‌ی خود مخاطب سپرده می‌شه. و واقعا موندم چطوری بعضی دوستام گفتم بحث‌ فلسفی نداشته! فضاسازی با وجود بیان جزئیات بیش از حد به بهترین شکل ممکن انجام شده گرچه که در بعضی‌جاها فهمیدن و تصور مکان‌ها مشکله که شاید دلیلش ترجمه‌ی مترجم بوده که در بعضی‌جاها هم متاسفانه آزاردهنده بود اما قابل تحمل و نسبتا خوبه. با وجود این که فضای خیلی سنگین و تاریکی بر کل داستان چیره هست، نویسنده با بیان کردن دیالوگ‌ها و رفتار‌های طنز متعدد که هر کدوم خودشون جزئی از شخصیت‌پردازی‌های کتاب هستن، فضا رو برای مخاطب تعدیل می‌کنه. و در نهایت داستان‌ها و علامت سوال ها هر کدوم با یک شگفتی منحصر به فرد به پایان می‌رسن. در حالی که نویسنده برای هر کدومش از قبل به ما زمینه و سر نخ داده و داستان رو باورپذیر می‌کنه. و پایان داستان؟ بزرگ‌ترین علامت سوال و دو راهی که در چند روز اخیر می‌تونه برای شما رقم بخور. دنیس لهین بزرگ چکش قاضی رو به دست شما می‌ده و این انتخاب رو به شما می‌سپاره که تعیین کنید کدوم راه درسته؟ در نهایت واقعا متاثر می‌شم وقتی خیلی از دوستان رو می‌بینم که می‌گن داستان جذاب نبوده یا خیلی بد و طولانی بوده. واقعا نمی‌دونم که برای این دوستان داستان خوب چه تعریفی داره. درسته که آدم‌ها محترمند اما قطعا نظراتشون محترم نیستند!

.۱۰۶ "آماندا"ی۴ ساله نصف شب از خونه خارج میشه و هیچ ردی از خودش به جا نمیذاره! عمه آماندا از ۲ کارگاه خصوصی "پاتریک"و "انجی" میخواد که دنبالش بگردن اما با پیداشدن سرنخ همه‌چیز مرموزتر میشه. و ماجرا جوری پیش میره که هر دو کارگاه آرزو میکنن کاش به جای قبول کردن پرونده به تعطیلات رفته بودن. کتاب ناراحت‌کننده و خیلی خشنیه که نشون میده گاهی انسان تا چه اندازه میتونه افول کنه فیلم بسیار خوش ساختی داره.

کتاب خیلی ریتم تندی داره. صحنه ها جلو چشم آدم زنده هستن. کتاب خوبی تو ژانر پلیسیه

توصیه میکنم مادرها نخونن این کتابو

از خوندنش واقعا لذت بردم، کتابی غیر قابل پیش بینی و واقعیتهای جامعه انسانی که ادم رو به فکر فرو میبره..

داستان پیچیده و جذابیه و توصیفات دقیقی داره.

کتاب روانی است. قدرت این رو داره که مجبورتون کنه زمین نذاریدش‌. و آخرش این سوال رو براتون جا میذاره که واقعا مرز خوبی و بدی کجاست؟

اگه به داستان جنایی علاقه داری ازدستش نده

مرسی طاقچه بلاخره نسبتا راضیم کردی

نویسنده این کتاب همونه که شاتر آیلند رو نوشته. امیدوارم این کتاب هم مثل شاتر آیلند قشنگ باشه ممنون از طاقچه

فیلم gone baby gone از همین کتاب اقتباس شده.. . فیلم که خیلی خوب بود، فکر می‌کنم کتابش بهتر هم باشه