نظرات کاربران درباره کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آذرگان
۴٫۶
(۷۴۷)
fazi a
خواندن این سه گانه برام جذاب بود،
روند فصل سوم هم طوریه که هر لحظه شمارو دچار استرس میکنه و نمیتونید حدس بزنید چه اتفاقی قراره بیفته،نمیتونید تا جاییکه خیالتون تقریبا راحت بشه کتاب رو رها کنید :)))
خانم برادران عزیز با پایان این سه گانه لازم میدونم بار دیگه بگم از زندگی در دنیای این کتاب،زندگی در جریان زندگی دایانا، واقعا لذت بردم،،لذتی که دلم نمیخواد با به پایان رسیدن این کتاب تموم بشه و به نظرم تمام نخواهد شد و مطمئنم که باز هم به سراغ مطالعه این کتاب خواهم رفت،،،
ممنون برای نوشتن این داستان که نقاط قوتش بسیار بیشتر از نقاط ضعفش بود.
امیدوارم در آینده هم کتابهای بهتر و جذاب تری بنویسید و ما لذت ببریم،موفق باشید
Agatha
یعنی بعد از اتش زدن عمارت خورشید خاموش چی میشه؟
اصلا عمارت رو اتیش می زنن؟
داستان خدمتکار افسون چی بود؟
منظورش از سرنوشت غمگین و مواظب پسرت باش همون داستان کور شدن انوشزاد بود؟
اصلا عمارت خورشید خاموش وجود داشته؟
💜خواهشا تا جایی که می تونید به سوالاتم جواب بدید 💙
....
در آغاز باید بگم من وقتی جلد اول رو خوندم، لحن گزارشگونه و بدون احساس داستان، باعث شد تمایلی به خوندن جلدهای بعدی نداشته باشم. نویسنده در جلد اول اگر هم احساسی رو بیان کرده بود، مشخص بود که از سرِ رفع تکلیف بوده. در جلد اول، فضاسازی ضعیف و شخصیتپردازیها معمولی بودن. جلد اول یک رمان عاشقانهی خیلی معمولی بود که حتی حوادث تاریخیِ اون در خدمتِ داستان نبودن و صرفاً در حاشیه به اونها پرداخته شده بود. با اینکه جلد اول بسیار پر ماجراتر بود.
خب، جلد دوم، آبانگان، تا قبل از بازگشت به تیسفون، تا حدی برای من دوستداشتنیتر شد. قلم نویسنده، فضاسازیها و توصیفات قویتر شده بودن. شخصیتهای لوکیشن ارمنستان رو بسیار دوست داشتم. انسانهایی باهوش، مدیر و مدبر و بااقتدار و دایانا بین اون شخصیتها به نوعی وصلهی ناجور بود. دایانا در بهترین حالت میتونه دختربچهای منحصربهفرد باشه، اما ... مرزبان ارمنستان؟ ملکهی ایران؟ شوخی میکنید؟. متاسفانه تعریف این رمان از زن قوی، "مرد ستیز" هست. بارها دایانا کارن رو خُرد میکنه، و بهش خیانت میکنه و جالبه که خودش ادعا میکنه هیچکدوم از رفتارهاش خیانت نیست. با تمام وجودم، با دیبا موافقم که به دایانا گفت "جوری از کارن صحبت میکنی انگار که زیردستِ توئه و نه همسرت" . کارن انسان تنهایی بود. در تنهایی عمیق خودش به محترمانهترین شکل، دایانا رو دوست داشت. حتی میدونست که نفر دومه و تحمل کرد و به وقتِ مرگش هم نفر دومِ زندگی دایانا بود. دایانا کارن رو دوست نداشت، خب، باشه، چهطور میتونست اینقدر قدرنشناس باشه و بچگانه رفتار کنه؟ فرزند کارن رو باردار بود و شمشیر میزد و حتی براش مهم نبود که بچه آسیب میبینه (مونولوگهای اون قسمت رو به یاد بیارید) . فرزند کارن رو باردار بود و پنهانی به دیدار ولیعهد میرفت و کسی حق نداشت بهش اعتراض کنه چون به این دختربچهی لوس برمیخورد! آبانگان در انتها بینهایت برای من غیرقابل تحمل شد. تنها بخش خوشایندش اطلاعات ارزشمندی دربارهی تاریخ مرزبانی ارمنستان و کارکترِ محترمی به نام کارن بود. در آذرگان با مرگِ کارن داستان رو به افول رفت. آذرگان رو حتی از مهرگان هم کمتر دوست داشتم. تاریخ سایهی پررنگتری در آذرگان داشت اما داستان کشش و جذابیتِ نسبی خودش رو از دست داد. دایانا دخترِ عاشق و صبوریه؟ بیخیال! یک زنِ سنگدل و طماع که به خودش اجازه میده همهی آدمهای اطرافش رو خُرد کنه تا به تصمیماتِ بچگانهش احترام بذارن، عاشق نیست اگر هم باشه، این عشق یک عشقِ سمیه! مضحکترین قسمت جایی بود که به انوشیروان دربارهی واکنش کارن وقتِ مطلع شدن از بارداریش میگفت ! و میخندید و میگفت واکنشِ انوشیروان "عاشقانهتر" بوده! جالبه که احترام کارن رو نمیفهمید اما بیاحترامیها و تحقیرهای پیدرپیِ انوشیروان براش مفهوم "عشق" رو داشتن. دایانا فکر میکرد زنِ خیلی باحال و خَفنیه که ارمنستان رو نجات داده اما چهقدر من کِیف کردم که انوشیروان هم اون رو "عروسک خیمهشببازی" میدونست. حتی بهش گفت که لیاقت ملکه بودن رو نداشته! و من با تمام وجود معتقدم آدمی مثل دایانا، با خیانتهاش، با دلشکستنهاش، با خودخواهیهاش، در حالی که حس میکرد باهوش و مهربونه، برای عشقِ کارن زیادی بود. جالبه، در تمام زندگی مشترکش با کارن مدام به انوشیروان فکر میکرد و با مرگِ کارن یهو به این نتیجه رسید که باید به کارن وفادار باشه! بعد یهو تصمیم گرفت ملکهی ایران بشه. انتظار داشت پادشاه مملکت یک جا بنشینه و از همهی خواستههاش تبعیت کنه. هر دعواش با انوشیروان و عشق احمقانهش به این تحقیر شدنها بیشتر و بیشتر به من ثابت کرد که دایانا چیزی فراتر از یک آدمِ خیلی عادی نیست و نمیدونم چرا مدام یک دخترِ خارقالعاده توصیف شده بود! حس میکردم هر بار که از انوشیروان گریهش میگرفت و کارن رو به یاد میآورد، انگار کارن میگفت: "غمگینت خواهند کرد،
بسیار هم غمگین
آنوقت مرا به یاد خواهی آورد"
در کل، این سه جلد بهترین عاشقانههای عمرتون نیستن. حتی از حیث تاریخ هم چیزی ورای دیالوگها و چند مونولوگ و توصیف نمیبینید. امیدوارم شما دوست داشته باشید به هر حال. من که نظرم ۵۰ - ۵۰ هست.
بهار برادران
ممنون از اینکه وقت گذاشتید و این متن طولانی رو در نقد کتاب نوشتید.
امیدوارم از کتاب های بعدی که می نویسم راضی تر باشید 🌹🙏
Aida.Z
چقدر دوست داشتنی!فضای آذرگان تنش های مهرگان و غم های آبانگان رو از من شست و سبکم کرد.چقدر خوبه که کتاب سیاست و تاریخ و دین و عشق رو، همه رو به یک قدرت و کیفیت کنار هم چیده و مثل اکثر رمان ها عشق بی تلاش رو برای ابدیتِ یک زندگی کافی ندونسته.چقدر من این سه جلدی رو دوست دارم!این روزها که نام عاشقانه ها با واژه ی "لوس" آمیخته شده چقدر قدرتی که در تک تک لحظاتِ سرگذشت آب و آتش هست دوست دارم.خانم بهادران!شما افتخاری هستید در میان رمان نویس های ایرانی!هم نگارش شما لذت بخشه.هم روند داستان جذابه.هم ارزش ها حفظ شده و هم کیفیت همه ی موضوعات هم زمان حفظ شده.توصیفات بیش از حد طولانی نبودن اما کفایت می کردن به خوبی.شخصیت ها اسطوره نبودن اما افسانه آفرینی کردن!هرچه بگم کم گفتم.بی صبرانه منتظر باقی آثار شما...بسیار قوی تر و باشکوه تر از زیبایی عمیق این سه گانه تون هستم.خسته نباشید
بهار برادران
بی اندازه خوشحالم که کتاب ها رو خوندید و انقدر دوست داشتید.
از محبت و همراهی تون سپاسگزارم و امیدوارم به زودی با کتابی جدید همراه تون باشم.🙂🌹
mahsa
فقط میتونم بگم عالی بود و حیف که تموم شد ،کاش این داستان ادامه داشت و اینکه چقدر دلم شخصی مثل پوریا رو خواست که کنارم باشه...
کاربر ۱۰۶۸۲۱۸
سه جلد کتاب رو تو ۸روز خوندم،چشم هام استیگمات شدن 😂 مدتها بود کتابی این طور ذهن و احساسم رو درگیر نکرده بود ،فضاسازی ها بینظیر بودن،البته یکی دو اشکال هم داشت،اول اینکه مرگ کارن و ناز آفرین خیلی زود و با فاصله کمی از هم اتفاق می افته،انگارنویسنده میخواهد هرچه زودتر موانع برطرف بشه تا دایانا و پوریا بهم برسن! ولی بعد بانپذیرفتن پوریا توسط دایانا داستان کش پیدا میکنه،دوم اینکه خیلی دور از ذهن است که پادشاه و ملکه در انظار عمومی اینقدر راحت و بی ملاحظه بهم ابراز علاقه کنند، ودیگه اینکه فکر کنم در گذشته به جای مالیات از کلمه خراج استفاده میکردن، واکنشهای پوریای پادشاه در مقابل دایانا مغرور و خودسر خیلی خوب از کار درآمده بود،پایان بندی قابل قبولی هم داشت،در مجموع قلم گیرایی دارید خانم برادران،بهتون تبریک میگم😍😍 جلد اول رو رایگان کردین تا خواننده مجبور بشه دو جلد دیگه رو بخره،ترفند خوبی بود😉😉
ᴍᴀʀʏᴀᴍ
ترفند عاااالی😅
من گ خیلییی جذبش شدم دیدم نمیتونم کنار بزارمش🥺
توو سه روز بی نهایت،دو جلد رو خوندم😁😍😅
بهار برادران
ممنون که انقدر دقیق کتاب رو خوندید و نقد کردید. قطعا آذرگان ضعف هایی داره که تلاش می کنم در کتاب های بعد دیده نشه. امیدوارم همچنان نوشته های من رو بخونید و راضی تر باشید. ممنون از همراهی تون. 🙏🌹
سپیده
بابت هرینه ناقابلی که کردم، و زمان ارزشمندی که گذاشتم اصلا پشیمون نیستم! برای هر سه کتاب...❤
نویسنده عزیز، نباید منتظر کتاب یلدا باشیم؟! همینطوری که نمیشه مارو به این داستان علاقه مند کنین و اینجا تمومش کنین! هنوز تو داستان گره هایی هست که باید باز بشن.
لطفا ادامش بده😘
بهار برادران
از همراهی و محبت تون بی اندازه سپاسگزارم. و بی اندازه خوشحالم که کتاب رو دوست داشتید. در حال حاضر مشغول نوشتن کتابی از دوره ی هخامنشیان هستم. امیدوارم به زودی فرصتی پیش بیاد و بتونم سرگذشت آب و آتش رو به شکلی نو ادامه بدم 😉🌹
عاشق کتاب
سلام به همه دوستان و نویسنده محترم سرکارخانم برادران،
بالاخره انتظارها به پایان رسید و آخرین عاشقانه سه گانه سرگذشت آب و آتش هم رسید.
از طریق کتابراه کتاب را دریافت کردم و مطالعه اش عجیب جذاب و دلنشین بود.
می توانم بگویم درست مثل شخصیت دایانا و پوریا ،نثر و نوشتار و داستان سرایی کتاب هم با تجربه تر، جذاب تر و قوی تر شده است. داستان روان و گویا پیش می رود و بلوغ قلم نویسنده در کنار بلوغ شخصیتهای داستان کاملا قابل ملاحظه است.
هنوزهم با تمام وجود امیدوارم که روزی این سه گانه جذاب را بر پرده سحرآمیز سینما ببینم.
و بی صبرانه منتظر اثری دیگر به قلم شیوای سرکار خانم برادران هستم.
کاربر ۲۳۰۷۵۱۱
فوق العاده بود و میشه گف برای همه ی سلیقه ها این کتاب بی نظیز و دلنشین من واقعا با شخصیت هاش زندگی کردم و خندیدم و گریه کردم مخصوصا اونجایی که دایانا در ارمنستان اولین بار کارن رو میبینه و صدای پوریا رو تو ذهنش میشنوه(دایانا؟!) خیلی خوب بود
لطفا ادامه بدید خانم برادران داستانش رو حتی اگر از لحاظ تاریخی حقیت نباشه و خیالی باشه به پادشاهی ارشیا یا بچه دایانا و پوریا پرداخته بشه من این خواسته رو ازتون دارم چون اولین رمان ایرانی بود که نمیشد هیچ جاشو پیشبینی کرد و باعث میشد مثه یک فیلم دنبال کنی خیلی واقعی نوشته شده متنش
خسته نباشید و ممنون💟💐🌷
کاربر ۲۳۰۷۵۱۱
بسیار عالی ممنون از توجه شما😍🙏🏻
بهار برادران
بی اندازه خوشحالم که با داستان همراه شدید و دوستش داشتید.
در حال حاضر مشغول نوشتن کتابی از دوره هخامنشی هستم. حتما به پیشنهادتون فکر می کنم. چه بسا بعد از اتمام کتاب جدید دوباره به سراغ سرگذشت اب و اتش بیام 😉🌹
fatemeh.2004
نظر من هم همینه خواهش میکنم داستانو ادامه بدین خانم برادران🙏
نازآلود
فقط میتونم بگم عالی بود🌹 کتاب رو چند ماه پیش خوندم از اون زمان تا الان چندین بار کتاب رو از جلد اول تا سوم خوندم برای کسانی مثل من که به تاریخ علاقه دارند می تونه زیبا باشه و خوبی که داشت این بود که ما در کنار اینکه رمانی عاشقانه میخوندیم در کنارش از تاریخ هم یاد میگرفتیم و توی تموم مدت من با شخصیت ها زندگی میکردم با گریه های دایانا گریه میکردم با عصبی شدنای پوریا عصبی آبانگان رو خیلی دوست نداشتم اما مهرگان و آذرگان عالی بود❤
بهار برادران
ممنون از توجه و همراهی تون
خوشحالم که با داستان همراه شدید و دوستش داشتید 🙏🌹
m.§
بعد از خواندن این کتاب تازه فهمیدم تاریخ میتونه چقدر جذاب باشه🤗
m.§
خیلی ممنون 🍃
بهار برادران
🙏🌹
meena
یه پی دی اف هست به اسم ایینه زمان که اگه اشتباه نکنم سه جلده مطالعه کنید حتما!فضای طنزی داره و تاریخی هستش!راجب اکثر سلسله ها توضیح داده!اگه توضیحات بیشتری خواستید در خدمتم!😊🌈
ghazalslvti
من واقعا دوستش داشتم یه جا هایی شاید متنش اونقدر عالی نبود
اما در کل از اینکه دختران و زنان ایرانی رو پر قدرت نشون دادین و اینکه خودتون پر قدرتید ازتون متشکرم!
کاش میشد یه تصویری از پوریا و دایانا وجود داشت تا تصورات قنگشون با تصاویر خودشون بود!
(من یه دختر با 17 سال سن و کلی کتابی که خونده میتونم نظر نهاییم رو با داستان جذابی بود و دوست نداشتم تموم بشه اعلام کنم! و این هم بگم که منتظر کتاب های جدید شما هم هستم! میدونم که شما میتونید مثل دایانای داستان یا نه ! خود دایانای داستان تسلیم نشید و ادامه بدید!🦋♥️)
meena
منم موافقم با اینکه تصویری از دایانا و پوریا وجود داشت!من به راحتی میتونم انوشزاد و ارشیا و اناهایتای دختر رو تصور کنم ولی راجع به پوریا و دایانا چیزی به ذهنم نمیرسه!
بهار برادران
واقعا ممنون بابت توجه و محبت تون. باعث افتخاره که کتاب ها رو خوندید و فضای داستان رو دوست داشتید. امیدوارم به زودی با کتاب جدید همراه تون باشم...🙂🌹
ملیکا
در کل رمان آب و آتش سبک مورد علاقه ی من بود یه داستان عاشقانه ی تاریخی که در حین لذت بردن از داستان عاشقانه کلی مطلب تاریخی و مذهبی و ...یاد میگرفتیم که نشان از اطلاعات بالای نویسنده داشت رمان فوق العاده ای بود ولی میتونست بهتر هم باشه کاش اینقد طول نمیکشید آذرگان جذابیت دوکتاب اول و نداشت و من به شخصه دنبال یه پایان بهتر و متفاوت تر بودم . اما امیدوارم خانم برادران باز هم به نوشتن این سبکی ادامه بدن.
بهار برادران
باعث افتخاره که مجموعه ی سرگذشت اب و اتش رو خوندید و دوست داشتید. حتما به نقدی که گفتید توجه می کنم. کتاب بعدی کوتاه تر و پر اتفاق تر خواهد بود 🌹🙏🏻
کلوچه کتابخوان
انقدر جلد اولش رو دوست داشتم که دو جلد بعدیشم خریدم!
بهار برادران
امیدوارم بخونید و لذت ببرید😊🌹
fatemeh.amiri3871
خیلی قیمتش بالاست یکم بفکر دانشجو جماعتم باشید
Ĥ
خیلی زییا بود ! :)
وقتی داستان رو شروع کردم یاد این افتادم که چقدر دلم براش تنگ شده بود !
برای دایانا ... برای دیالوگ ها :)
ولی واقعا باید اعتراف کنم کارن و ناز آفرین خیلی زود از داستان کنار رفتن!
مرگ کارن خیلی سوزناک بود !
از اولم دلم براش می سوخت :(
انتظار داشتم چالش داستان سره چگونه کنار رفتنه کارن و ناز آفرین باشه تا ببین حالا آب و آتش به هم میرسن یا نه؟!
اولای داستان تقریبا تا وسطای فصل پونزده شونزده خیلی به دایانا پوریا کم اشاره شده بود !
بیشتر سیاست و قدرت و مرزبانیو ارمنستان بود !
یعنی انقدر میخونیدم تا حالا دایانا پوریا هم یه دو جمله به هم بگن !
اما برعکس فصل های آخر کلا دایانا و پوریا بودن !
چقد اعصابم خورد میشد وقتی دایانا عذاب وجدانی بر پایه دلیلی به نظر من بی معنی درست کرده بود!
درسته ، همسره خوبی برای کارن نبود!
ولی تقریبا همون نقشم در قبال پوریا داشت ایفا می کرد.
حالا تا بیاااااد خودشو ببخشه پوریارم دیونه کرده!
در کل قشنگ بود !
جمله هایی که بر پایه سیاست نوشته شده بود و دوست داشتم و اینکه چطوری باید حرف زد رو یادم میداد !:)
دیر تر از دو جلد قبلی تمومش کردم ولی آخرش خیلی قشنگ جمع شد !
مشکلات دربار ارشیا و پسر پوریا و دایانا و...
دوسش داشتم:)
nahid
NAHID Ⓝ:
بشین اینجا دایانا.
ـ گفتی میخوای تنها باشی.
ـ میخوام با تو تنها باشم
NAHID Ⓝ:
لحظهی اول فکر کردم عاشقت شدم. جلوتر که رفتیم فهمیدم فقط فکر میکردم. من هر لحظه فکر میکردم عاشقت هستم و در لحظهی بعد میفهمیدم نه، عشق برای لحظهی قبل نبود؛ برای همین لحظهست. تا امروز هم همینه. شش ساله که هر لحظه تعریف عشق عوض میشه.
NAHID Ⓝ:
عشق اتفاقی نیست که بیفتد. عشق را باید ساخت.
شیلا در جستجوی خوشبختی
اسپویل 🚫🚫🚫🚫🚫🚫
ـ
ـ
ـ
. ـ
از پایان جلد دوم دیگه میشد حدس زد که کارن در جلد سوم میمیره، و من فکر میکردم وسط های کتاب میمیره نه همون اولش،تا صفحه 600اینا هیچ چبز قابل توجه ی نداشت بعد از اون یکم بهتر شد داستان. حقیقتا داستان تکراری بود ولی من از بخش تاریخیش خوشم اومد و قلم نویسنده که نثر روانی دارن هم خوبه و امیدوارم که نویسنده عزیز پیشرفت کنن و رمان های تاریخی بیشتری بنویسن 🙏🏻
73+74.
𝐬𝐚𝐫𝐚𝐡
با سلام !
به جرعت می تونم بگم با هر لحظه این کتاب زندگی کردم با خنده هاشون خندیدم و با گریه هاشون گریه کردم به خانم برادران تبریک و آفرین میگم به خاطر کتاب فوق العاده خوب شون و ژانر متفاوتی که در نوشتن این سه جلد ازش استفاده کردن !
امیدوارم همیشه سر بلند و موفق باشن 🌹
خوندن این سه جلد کتاب زیبا خالی از لطف نیست :)
بهار برادران
سلام بر شما!
باعث افتخاره که با داستان همراه شدید و انقدر دوستش داشتید.
ممنون از توجه شما 🙏🌹
flora
عالی
بهار برادران
🙏🌹
حجم
۵۰۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۴۰ صفحه
حجم
۵۰۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۴۰ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان