نظرات کاربران درباره کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آذرگان

سلام بر همگی! بالاخره آذرگان، جلد آخر سری سرگذشت آب و آتش، منتشر شد. امیدوارم بارها بیش از دو جلد قبل از این جلد راضی باشید و پایان داستان رو دوست داشته باشید. بی صبرانه منتظر شنیدن نظرات و انتقادات شما هستم. در پیج اینستاگرام و کامنت ها هم پاسخگوی همه ی سوالات شما خواهم بود. به امید اینکه به زودی با کتابی تازه در کنارتون باشم. ممنون از همراهی شما! 🌹😉

سلام بسیار کتاب خوبی است از این نظر که تاریخ رو در قالب یک عاشقانه بیان کرده،من که تا قبل از خوندن این کتاب فکر میکردم به تاریخ علاقه ای ندارم الان واقعا علاقمند به تاریخ هستم متشکرم از خانم برادران به خاطر تخیل زیباشون که به این جریانات تاریخی حالت داستانی دادن ایده شون بسیار جالبِ امیدوارم این راه رو ادامه بدن.

خیلی از خوندن این سه کتاب لذت بردم. شخصیتها به قدر ی برام ملموس بودن که تمام ذهن من رو در طول روز درگیر خودشون کرده بودن . ممنون از این پایان لذت بخش و شیرین خانم برادران یعنی اصن ما رو عاااشق خسرو انوشیروان ساسانی کردید😅😅

سرگذشت آب و آتش این کتاب و به کسانی که به تاریخ علاقه ندارند پیشنهاد می کنم ! کتاب جوری با تاریخ آمیخته شده که نه تنها خسته کننده نیست بلکه خواننده رو جذب می کنه پس از مهرگان و آبانگان ، با دایانای جدیدی روبه رو میشیم دایانایی که تمام دغدغش بودن کنار خسرو انوشیروان ساسانیه . خسته نباشید خانوم برادران امید وارم همیشه سالم و سلامت باشید 🌼

بریده هارو میخونم بسیار دلنشینن ولی من دوازده سالگی عاشق شدم تا بیست و چهار سالگی التماس کردم بارها فک میکردم خیلی زشتم بی ارزشم چرا منو دوس نداره چرا منو پس میزنه مگه من چی کم داشتم مگه خانوادمون یه سطح نبود مگه هم کار نبودیم چی نبودم؟ فقط در کنارش دست و پامو گم میکردم و احمق میشدم اشتباهم این بود که پیش قدم شدم و من ابراز کردم چند ساله میگذره و من زندگی جدیدی شروع کردم عشقش دیگه تو زندگی من نیست ولی خاطره ی اون درد استخونی لای زخمه بارها بارها بارها به دست به دامان هر کمکی روانشناسی هرچی شدم این استخون از عمق زخم درنمیاد حتی اگه چندین نفر هم بهت ابراز عشق کنن دیگه باور نمیکنی نمیتونم به سودابه ی شاهنامه خرده بگیرم شاید منم سودابه میشدم تحقیر تحقیر یک عشق زن رو از هم میپاشه واسه همین نمیتونم داستان های عاشقانه بخونم زجر میکشم از عشق های دو طرفه حتی اگه به وصال نرسن

اونقدر این مجموعه برام دوست داشتنی بود که با تموم شدنش کلی ناراحت شدم و دوست داشتم خیلی بیشتر ادامه داشته باشه. یک عاشقانه جذاب بر پایه تاریخ کشورمون که اتفاقا بر خلاف خیلی کتب تاریخی اون قدر شیرین و دوست داشتنی هست که نتونید کتاب رو زمین بزارید. دلم برای دایانا٬ پوریا٬ کارن ٬گیتی و حتی ارشیا و آناهیتا خیلی تنگ میشه.

عالی بود😍 احساس میکنم دلم واسه شخصیتای داستان تنگ میشه😢 ولی ای کاش داستان ادامه داشت تا درباره پیشگویی افسون میفهمیدیم چی میشه

در ابتدا با مهرگان همراه شدم،به توصیه ی دوستم.و اگر راستش را بخواهم بگویم آن اوایل کمی از کتاب دلسرد بودم؛اما وقتی که به پایان مهرگان رسیدم ،شور و علاقه ام برای خرید آبانگان پدیدار شد.من دوسال اخیر را با عشق پوریا و دایانا، و بزرگواری کارن سر کردم؛حقیقتا شما شایسته ی تقدیر هستید به پاس کتابی چنین جذاب،روان و صد البته نزدیک و واقعی، در همین حوالی. قلمتان پایدار🙏🏽

سلام و عرض خسته نباشید . فوق العاده بود، فوق العاده... پایان مهرگان غمگین بود و آبانگان بار ها غمگین تر و آذرگان بارها دلنشین تر... آذرگان پر از آرامش بود، پر از عشق و پر از اتفاقات بی نظیر سرگذشت آب و آتش از بهترین کتاب های زندگی من خواهد بود و از به پایان رسیدنش غمگینم و از زیبا به پایان رسیدنش خوشحال از همون احساساتی که با کلمات به سختی توصیف میشن. خانم برادران سرگذشت آب و آتش بی نظیر بود خوشحال میشیم اگر باز هم کتاب های دیگری از شما بخونیم و بی صبرانه منتظریم...

این چند روز احساس می کردم دارم کنار دایانا زندگی می کنم . بی وقفه می خوندم و منتظر بودم زودتر به پایان کتاب برسم اما الان پشیمونم دوست دارم کتاب تموم نمی شد بس که خوندنش برام لذت بخش بود پیش بینی هایی که در مورد پیامبر اسلام در ادیان دیگه بود هم بسیار برام جالب بود

من به دایانا خرده میگیرم بخاطر اینکه خودم زن هستم و عاشق و شاید باور نکنید اگر بگم پوریا برای من در تصوراتم دقیقا شبیه همسرم بود.به نظرم پوریا نسبت به پادشاه بودنش و نسبت به زمانی که در اون زندگی میکرد بهترین شخصیتی که میتونست رو داشت البته که ایراداتی داشت اما دایانا...باور کنید کلی بهش فحش دادم که چرا موقع حرف زدن نمیفهمه چی میگه و چکار میکنه جلوی کارن از پوریا تعریف میکنه و جلوی پوریا از کارن و این منو دیوانه میکرد و الگوی زندگیشو کسی مثل مهین بانو قرار میده که زندگی و کامروایی رو فقط در داشتن قدرت میبینه و گاهی حتی قدرت رو به عشق پوریا ترجیح میده که به سرعت هم پشیمون میشه. به هرحال خانم برادران عزیز همینکه من در کمتر از یک ماه هر سه جلد رو خوندم و اونقدر یک رمان رو جدی گرفتم که به رفتار شخصیتاش نقد کنم نشونه موفقیت و قلم خوب شماست امیدوارم رمان های بیشتر و زیباتری از شما بخونم.ممنون از کتاب های زیباتون

این مجموعه رو دوست داشتم و یک هفته ای تقریبا طول کشید که تموم بشه ... خوندنش رو خودم شروع میکردم و تموم شدنش رو اصلا متوجه نمیشدم ... نمیشه گفت خیلی خیلی کتاب خفنیه اما خب کتاب دوست داشتنی ای هست و خوندنش حس خوبی به ادم میده:) چه از لحاظ عاشقانه بودنش چه از فضای زمانی ای که داره ... توی جلد آبانگان و آذرگان ... دایانا اونقدری که همه تصور میکردن توی قصه ... شخصیت محکم و قدرتمندی نبود و خیلی جاها تزلزل رو عمیقا حس میکردیم ... پوریا فوق العاده بود و من قبلا هم از خسرو انوشیروان خونده بودم بودم و کمی میدونستم و این داستان با وجود اینکه فقط یه داستان بود اما اون شخصیت رو برای من خیلی دوست داشتنی تر کرد ... دلم میخواست صحنه ی اخر داستان تولد انوشزاد باشه و اخر کتاب خیلی خلاصه اشاره بشه که پادشاهی انوشیروان چقدر طول کشید و بعدش کی پادشاه شد و سرانجام بچه هاش چی شد و این صحبتا :) ممنونم از نویسنده ی خوب و زحمت هایی که کشیده :) لذت بردیم از خوندنش:)

نویسنده تویی بقیه اداتودر میارن ! ای کاش کتاب مهرگان ، آبانگان و آذرگان در سراسر کشور موجود بود تنها رمانی است که از این بهتر نمیشه فضا و تصویری که در هنگام خواندن این سه جلد بود عالی بود .خوش بدرخشی همیشه به امید رمان های بعدی شما

بعد از اتمام جلد دو قابل پیش بینی ترین اتفاق ،حذف شخصیت کارن بود. اما پردازش وقایع بعدش تا جایی که دایانا انتخابش رو انجام می ده و به حرف دلش گوش میکنه هم خوب بود اما از یه جایی به بعد که گره اصلی رابطه میشه عذاب وجدان یه قدری از حوصله من خارج شد چرا که نهایت این مسئله کاملا مشخص بود ... ولی در کل باز هم نویسنده عزیزمون خیلی خوب خط روایی داستان رو پیش برد ... پایان بندی داستان رو هم خیلی دوست داشتم ... به نظرم ظرفیت اضافه شدن قسمت دیگه ای هم به داستان هست ... مشتاقانه کارهای خانم برادران عزیز رو پیگیری میکنم💐🤩

نخواستم تو مهرگان و آبانگان نظر بدم چون انتظار داشتم مثل بیشتر کتاباهای چن جلدی داستان افت کنه منتظر موندم تمومش کنم بعد اگه گله ای بود تو همون جلد بنویسم .به جرات میگم عالی ترین کتاب عاشقانه و تاریخی که خوندم و واقعا لذت بردم با بند بند کتاب زندگی کردم طوری که تو جلد اخر هی شمارش گر صفحه رو نگاه کردم و استرس داشتم تموم شه .خانم برادران نمیدونی چقدر انتظارم از یه کتاب عاشقانه رو بالا بردی دلم میخواد فقط بنویسی و من بخونم .جلد اول اواخر مهر خوندم جلد دوم اوایل آبان میخواستم مثلا آذرگان تو آذر ماه بخونم ولی طاقت نیاوردم و سه روزه تمومش کردم .بی نظیر بی نظیر بی نظیر🌹🌹🌹❤❤❤

شخصیت دایانارو واقعا نمیفهمم مخصوصا موقعی که با پوریا ازدواج کرد اگه واقعا عذاب وجدان داشت هیچوقت ازدواج نمیکرد دیگه اون کارا برای چی بود کلا توی ۳ جلد دمدمی مزاج بودنش مشخص بود. آخر رمان خیلی ضعیف تموم شد اگه میخواست اینطوری تموم شه نباید از افسون و پیشگوییش میگفتین. در کل جلد اول بهتر از دو جلد دیگه بود.

بسیاااار دل نشین و زیبا ♥ تا به حال تا این حد خودم رو در فضای داستان تصور نکرده بودم. حتی گرما و آفتاب تیسفون قابل لمس بود. از اون داستاناییه که میدونم دوباره برای خوندنش اقدام میکنم.

سه گانه ی فوق‌العاده ای بود امیدوارم که به نوشتن چنین سبکی ادامه بدید البته با مضمون تاریخی بیشتر.. با آرزوی موفقیت برای شما و احیای فرهنگ غنی ایرانی

نمیدونم چی بگم این کتاب آذرگان نصفه جونمون کرد..برخلاف دو کتاب قبلی وقایع منسجم تر و بهتر شده بودند و واقعا این کتاب را پسندیدم. پایانش هم زیبا بود و با امید به خدا تموم شد. کتاب اموزنده ای بود برای مثال اینکه عشق و خودخواهی چقدر مرز باریکی دارند و ما خیلی راحت شاید اشتباه بگیریمشون. ممنون از قلم زیباتون خانم برادران خیلی لذت بردم. پ ن : چه فیلم خوبی میشه!😉

من وقتی مهرگان رو میخوندم خیلی لذت میبردم و دوسش داشتم اما جلد دوم و دوست نداشتم اصلا حال و هوای یه رمان تاریخی ایرانی رو نداشت بخاطر برخوردهایی که بین دایانا و کارن و پوریا افتاد بیشتر شبیه سریال های ترکیه ای بود اما در کل خوب بود موفق باشید