نظرات درباره کتاب غول مدفون و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب غول مدفون

نظرات کاربران درباره کتاب غول مدفون

ویراستار:مهران موسوی
امتیاز:
۳.۷از ۱۴۶ رأی
۳٫۷
(۱۴۶)
totoro
هشدار!!! این کتاب ممکن است غول مدفون درونتان را، بیدار کند. تو این کتاب همه آدما یه غول مدفون در درونشون دارند، غولی که اگه زنده بشه، آدمو وادار میکنه بره سراغ انتقام جویی، نفرت، خونریزی، جنگ، آدمکشی و فراموش کردن عشق و صلح بین همدیگر. تنها راه زنده کردن غول هم این است که اژدها کشته شود، بعد از اون غول میتونه زنده بشه. دقت کنین، که میتونه زنده بشه، یعنی آدما هستند که تصمیم میگیرند اونو از زیر خاک بیارند بیرون یا نه، بزارن همچنان زیر خاک بخوابه. داستان عمیقا تاثیرگذاریه. اسامی مانند شاه آرتور، اشخاصی مانند شوالیه و راهب ها، موجوداتی مثل غول و پری و اژدها، نشان از این دارند که داستان در زمان قرون وسطی در حال رخ دادن است، در انگلستان، زمانی که دو قوم بزرگ ساکسون و بریتون ها، در صلحی شکننده،کنارهم زندگی میکردند. سبک داستان طوریه که هم علاقه مندان به داستان های فلسفی میتونند لذت ببرند، هم علاقه مندان به داستان های فانتزی مثل ارباب حلقه ها. اگر در خرید یا خوندن کتاب شک دارید، تردید رو بزارید کنار، این کتاب واقعا لیاقت یکبار خوانده شدن را دارد.
sinsad
خطر داره حسن ، نخونین
کاربر 5613451
اردشیر کلکمون زد
Zelix
این یک تله بود
حمید
این فانتزی جذاب از قلم دوست داشتنی ایشیگورو با استفاده از پارامترهای خیالی ای همچون دیو ها و غول ها در کنار حوادثی هولناک و مکان های عجیبی که در دل طبیعت انگلستان جا داده شده خیلی دلربایی کرد. کنایه ها و تمثیل ها و ایهام های جالبی داشت. این رئال جادویی مثل یک پیاز ، چندین لایه داره که از چند بُعد و نظر ، برخی دغدغه های بشر رو به چالش میکشه. دغدغه هایی نظیر حافظه ی شخصی و جمعی ، انتقام گیری های شخصی و غیر شخصی ، برتری جویی نژادی و قومی و باز شخصی و همچنین زندگی پس از مرگ و نیز عشق ... همه و همه در زیر پوششی به نام فراموشی در این داستان پرداخته شدن که نیاز به تعمق داره . خیلی لذت بردم و امیدوارم اگه انتخاب شما هم بود لذت برده باشید. البته من ترجمه ی امیرمهدی حقیقت رو خوندم از نشر چشمه که مشکلی با متنش نداشتم.
کاربر ۳۵۰۴۳۳۷
شما کدوم ترجمه از این کتاب رو پیشنهاد میکنید؟
کاربر ۳۵۰۴۳۳۷
منم از تحلیل های اینچنینی لذت و بهره زیادی میبرم. و خوشحال میشم فضایی باشه یا اگه نیست فراهم بشه برای تبادل آرا و عقاید و انتقال تجربیات. ولی نمیدونم چطور باید با هم در ارتباط قرار بگیریم! اگه میدونید لطفا راهنمایی کنید
حمید
ار توجهتون ممنونم. هم صحبتی با اهالی کتاب از بهترین فرصت‌هاییه که زندگی در اختیار من قرار میده. متاسفانه از جمعیت‌های اینچنینی دورم تما خوشحال پیشم اگر شما عضو هستید من رو دریابید.
Omid r kh
دوست تر دارم اگر وقتی چیزی را میخوانم، بگذارم حداقل سه چهار روز از رویش بگذرد، بعد برگردم و ببینم اصلا آنقدر برایم ارزش داشته که چیزی را به یادم بیاورد، اصلا از خواندنش لذت برده ام؟ اصلا چیزی برای خواندن داشته؟ و دوست تر دارم اگر زمانی که قرار است راجع به کتابی چیزی بنویسم، در یک مسیر، مثلاً مسیر کتابخانه تا خانه یا بازار یا حتی راه رفتن مدام در یک اتاق چهار در شش، به چگونگی نوشتن متن روی آن کتاب فکر کنم، یعنی پروژه درک کتاب ها برای من بعد از چند روز و در یک سیکل طولانی اتفاق می افتد، در طول این مدت هم سر خواهم زد به نوشته های دفترم که پس از هر 25 صفحه از کتاب، یا هر فصل از کتاب نوشته ام. ذهنم هم عادت کرده با کیبورد لب تاپ اخت شود و تند تند بنویسد. اما برای غول مدفون نمی‌توانستم این همه وقت صبر کنم. چرا؟ غول مدفون شروع عذاب آوری دارد، تقریبا دو تا سه فصل اولش درجا زدن مطلق است، و این درجا زدن برای اماده سازی سفر بزرگ اکسل و بئاترس به تنهایی کافی نیست، منظر گاه راوی دانای کل محدود به اکسل قضاوت گر فضول اضافه گو هم هست، این راوی کاری میکند شما دلتان بیاید روی کاغذ های دوست داشتنی چاپ چشمه بالا بیاورید. اما فقط تا فصل هشتم به او اجازه بدهید تا خودش را برای همیشه ثابت کند، گره گشایی عالی که تازه رمان را به سمت یک داستان پر کشش سوق میدهد، و ناخودآگاه از ایشی گورو میترساندتان که قرار است در فصل آخر چه بلایی سر داستان بیاید؟ تا قبل از این فصل گمان میکردم، استراتژی روایت ایشی گورو به شکل و شمایل محاکمه یا قصر کافکاست، اگر در قصر با یک حکومت نفوذ ناپذیر کاملا مجهول مواجه ایم، یا در محاکمه یا یک نهاد عدالتی یک طرفه، که شخصیت اصلی مدام برای رسیدن به حقیقت شان سردرگم است، و اخر هم میفهمد که اصلا قضیه انچیزی نبوده که مدت ها خودش را برایش کشته، در غول مدفون با فراموشی مواجه ایم که شخصیت ها و حتی فرم روایت هم دچارش شده اند، که هیچکس نمیداند از کجاست. اما ایشی گورو کافکا نبود و من اشتباه کرده بودم. ایشی گورو واقعا به مفهوم فراموشکاری میپردازد، این استعاره ایست که تبدیل به واقعیت شده، چه بی شباهت به کافکا! ایشی گورو در جایی از رمان میپرسد: در روزگاری که همه چیز فراموش میشود آیا عشق هم از یادها میرود؟ و در رمانش به این میپردازد که اصلا عشق و فراموشی لازم و ملزوم دیگری اند، اگر همواره به یاد داشته باشیم، صلح ها را از بین خواهیم برد و عشق ها به کینه و عذاب وجدان تبدیل خواهند شد. اکسل در حالی که میداند، قرار است بئاتریس را برای همیشه از دست دهد و او قرار است به طولانی ترین سفر ممکن برود، از او میپرسد: داشتم فکر میکردم شاهدخت، اگر بخار (منظورش فراموشی ست) در طول این سال ها این طور همه چیز مارا ندزدیده بود، ایا عشق ما این همه قوت میگرفت؟... حالا رمانی که در ابتدا کسالت بار است، شاهکار میشود، چنانکه اکسل، نمی شنود و در آب پیش میرود، به سمت فراموشی ای که از دستش داده است. گنجش را.
saraya
من اول به پیشنهاد یکی از دوستان کتاب بازمانده روزِ ایشی گورو رو خوندم و خیلی لذت بردم از نظر من خیلی قشنگ بود که البته همسرم خوند و گفت خیلی الکی بود😊 بعد من ترغیب شدم و رفتم کتاب هرگز ترکم مکن ایشی گورو رو خوندم و بیشتر عاشق نوشته هاش شدم چون به نظرم تو داستاناش فارغ از سبک انتخابی برا بیان داستان یه مفهوم عمیق رو میخواد منتقل کنه جالب اینکه وقتی به یکی از دوستام هم کتاب هرگز ترکم مکن رو پیشنهاد دادم بهم گفت اَه اَه اَه اون داستان بچگانه رو میگی خیلی تینیجریه در صورتی که از نظر من پشتش مفهوم بزرگی بود. از روش فیلم هم ساختن که البته فیلمش رو به هیشکی پیشنهاد نمیدم اینقدر که گنگه و یه برداشت ناقص از کتابه (البته باز از نظر من) خلاصه گول بازیگراش رو نخورید.ترجمه هرگز ترکم مکن هم به نظرم مهدی غبرائی خیلی خیلی بهتر از سهیل سمی هست با توجه به اینکه دو فصل از هر دوش رو خوندم میگم. الانم که کتاب غول مدفون رو تازه شروع کردم شروعش اصلا جذاب نیست حداقل برا من ولی ادامه میدم ببینم به کجا میرسه بعد میام ویرایش نظر. اینجام امتیاز به ایشی گورو میدم فعلا☺(خلاصه میخوام بگم کتابها و سبکشون خیلی خیلی سلیقه ایه و بستگی به ذائقه شما داره مثلا بنده اصلا سبک رئالیسم جادویی رو دوست ندارم ینی میمیرم تا یه کتاب با این سبک بخونم هییییچ وقت نتونستم صدسال تنهایی مارکز رو تموم کنم!! پس اول نمونه کتاب رو بخونید بعدش تصمیم به خرید بگیرید که بعدا اعصابتون بهم نریزه) ویرایش: بعد از اتمام کتاب خدمتتون عارضم که خیلی قشنگ بود و عین بقیه کتاباش مفهومی بزرگ پشت داستان. آیا حافظه و به یاد داشتن وقایع خوبه واقعا یا بده؟ آفرین به جناب ایشی گورو👌
fahime
دقیقا همون غم و سنگینی هرگز رهایم مکن رو این کتابم داره. البته این کتاب فانتزیه، اما هم ایده‌ی خیلی جالبی داره، هم شخصیت پیرمرد و پیرزنش خیلی دوست‌داشتنی هستن، هم دقیقا مثل هرگز رهایم مکن یک مفهوم خیلی بزرگ پشت داستانش هست...
وحید
این کتاب از آن کتاب هایی است که ممکن است طلسم هایی که نویسنده از آن صحبت کرده روی شما هم اثر بگذارد و وسط ش حوصله تان از خواندن سر برود و دلتان بخواهد بگذاریدش کنار و بیایید اینجا یک کامنت سه ستاره بدهید و بگوییید که آنی که فکر می کردم نبود، اما اصل داستان مال آن حدود 70 صفحه ی آخر است که اگر آن را از دست بدهید، ضرر بزرگی کرده اید. داستان در این جمله خلاصه می شود: قول بده وقتی که مه رفت و گذشته یادمان آمد باز هم همین قدر مرا دوست داشته باشی که الان داری./ آخر فراموشی که فقط باعث نمی شود که خاطرات خوب از یاد آدم برود خیلی وقت ها هست که باعث می شود خاطرات بد هم کنار بروند و آن وقت است که آدم ممکن است عشق فعلی اش بیشتر هم بشود و وای از روزی که خاطرات بد فراموش شده دوباره به یاد بیایند.
موش سر آشپز
ایا زندگی با خاطره بهتره یا بی خاطره ؟ اگر پاک شده باشن حاضرید به اب و اتیش بزنید برای برگردوندنشون ؟ ایشی گورو تو این کتاب این مطلب رو عنوان میکنه. اون هم در بستر تاریخی -تخیلی. زن و شوهر پیری در روزگاران گذشته ، زمان جنگ ساکسون ها و برایتون ها توی دهکده ای در انگلستان زندگی میکنن. جنگ همه چیز رو نابود کرده و تو روزگاری که هنوز اژدها و طلسم وجود داره مه دم یکی از غول ها به نام گوریک حافظه ی همه ی ادم ها رو پاک کرده. در این بین این زن و شوهر که گمون میکنن بچه ای دارن ، سفری رو برای پیدا کردنش اغاز میکنن. یک جمله ی معروفی میگه پایه ی تمام داستان ها اینه که یک نفر به جایی وارد میشه از جایی دیگه خارج میشه. تو سفر این پیر مرد و پیر زن هم شخصیت ها میان و میرن و با وجود تمام این هیاهو همه ‌چیز محور چی میگرده ؟ غول مدفون!
pejmannavi
من این کتاب رو با ترجمه سهیل سمی از انتشارات ققنوس خوندم. طبیعتا امتیازم هم برای اون ترجمه است. باید بگم کتاب عالی بود. داستان کند پیش میره. تا آخرای کتاب هم هنوز گیجی که کتاب چی می خواد بهت بگه. اگه بخوام کتاب رو توی یه جمله خلاصه کنم باید بگم کتابیه در ستایش فراموشی. همه ما مطمئنا با این تئوری مشکل داریم که شخص یا اشخاصی یا حکومتی به ما ندونستن رو تحمیل کنه, فراموشی رو تحمیل کنه, به جای ما و برای صلاح ما تصمیم بگیره و ... اما این کتاب این حس آزادی درون همه ما رو به خوبی به چالش میکشه. بعد خوندن کتاب تا مدتی درگیر پذیرش این حقیقت بودم که گاهی باید این فراموشی تحمیلی رو پذیرفت و دوست داشت. بقول نادر ابراهیمی : فراموشی را بستاییم زیرا که ما را پس از مرگ نزدیکترین دوست زنده نگه میدارد و فراموشی را با دردناکترین نفرینها بیامیزیم زیرا که انسان دوستانش را فراموش میکند ...
Nino
اولین کتابی بود که از این نویسنده ی برنده ی نوبل خوندم. دوسِش داشتم،یه جور خاصی دلپذیر بود.یه قسمتهاییش هیجان داشت و البته بخش هایی هم که باید بهشون فکر کرد. ترجمه متوسط بود ولی روال داستان از دستت در نمیرفت.ترجمه های دیگه رو ندیدم ولی دوست دارم با ترجمه ی حقیقت یا سُمی یه بار دیگه بخونمش آخرش جالب بود!😶
Roxana
دقیقا سبگ و قلم ایشی گورو مشخصخ ولی این با موضوع فانتزیه. اول کمی کسل کنندس ولیروند داستان رو خوب میشه و مثل همه کارای این نویسنده مفهومی پشت همه ماجراهاش داره. من نسخه چاپی همین نصر رو خوندم.
arash
اولین کتاب بود که از این نویسنده خوندم و علاقه مند شدم باقی کتاب هاشم بخونم. درواقع بیشتر فلسفی هست تا تخیلی و فانتزی. به نظرم کم سن و سال ترها کمتر حوصله خوندنش رو داشته باشن.
asal
حتما کتاب هرگز رهایم نکن از همین نویسنده رو بخونید
ارغوان
کتاب خیلی خوبی بود هرچند که بعضی جاها ترجمه ضعیف میشد ولی جذابیت داستان و موضوع فوقالعاده اش باعث میشد به خوندن کتاب ادامه بدم ولی بهتون پیشنهاد میکنم این کتاب رو با یه ترجمه دیگه بخونید...
tdust
در کل رمان جالبی بود به خاطر تعریف‌های زیادی که ازش شده بود خوندم، حرف‌های جالبی برای گفتن داشت ، مثلا اینکه فراموشی چطور باعث پنهان شد کینه و باعث ایجاد صلح میشه اینکه فراموشی در عشق هم موثره و ...
shaygun
کتاب خوبیه و ارزش خوندن رو داره فقط چند ایراد نویسنده اول داستان به بریتون به عنوان یه ده روستا اشاره کرد و به ساکسون هم به همین شکل ده روستا اشاره کرد بعد اواسط داستان جوری وانمود کرد که انگار بریتون ها از ساکسون ها میترسن چون ساکسونا وحشین و این اخرای کتاب مدام داره اشاره میکنه که بریتون ها ساکسون هارو زیر دست دارن و ازار میدن و خاننده کتاب مدام گیج میشه چی به چیه اصن اگر از اول ساده اشاره میکرد به برتری یکیشون بهتر بود دو این که یه جاهایی از کتاب انقد نویسنده از جانب شخصیت ها صحبت میکرد گیج میشدم الان کی با کی داره صحبت میکنه اصن یجا فکر کردم اسب سر گوین داره حرف میزنه 😂😂😂
shaygun
😂😂😂
faeze
راست میگی نویسنده سر این قضیه انگار خودشم مطمئن نبود😂
شراره
واقعا کتاب جالبی بود و حرف جدیدی داشت.برخلاف کتاب بازمانده روز که از این نویسنده هست رو خوندم، از این کتلب بیشتر خوشم اومد.مطالب جالبی درباره فراموشی و زندگی گفت در قالب داستان.درسته که طولانیه ولی حتما صبر پیشه کنید و تا اخرش بخونید
malihe
من بازمانده ی روز رو دوست داشتم ولی اینو نه
sharareh.ch
کتاب خوبی بود . سبک نوشتنش هم جالب بود که هر فصل اول یکم جلوتر شروع میشه بعد برمیگرده عقب و ماجرا رو توضیح میده و این قسمت که همیشه حس میکنی یه چیزی تو داستان تو مه گم شده یا همه شخصیت ها چیزیو مخفی میکنن حس خوبی داشت.
Parimah_zarabadi
داستان عالی بود ولی اصلا ترجمه ش خوب نبود
barankhish
داستان جذابیه، خیلی خوب خواننده رو با خودش همراه می کنه. فضای داستان رو هم خیلی دوست داشتم.
Hrays
خدای بزرگ یعنی قایق رانا..😦😦 چراا خب ..😢
Majid
قایق رانا چی.چی شده
ali ahmadi
کتاب جالبی بود سبک خاصی مثل جادوگران و مرلین داشت اما چاپی که از این انتشارات میبینید کامل نیست
ع.م
منظورتون این که کتاب زیاد سانسور شده؟
dokhtare porteghali
ایده داستان خیلی جالب بود ولی ب جواب بعضی از سوالاتم نرسیدم

حجم

۲۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد