نظرات کاربران درباره کتاب پل‌های مدیسن کانتی

صبر پرید..... از دلم........ عقل گریخت....... از سرم....... تا به کجا کشد مرا...... مستی بی امان تو...... فوق العاده بود.

کل کتاب در این چند جمله خلاصه میشه " زندگی کوتاه تر از اونیه که خودتو فدای دیگران بکنی ! دنبال آرزو هات برو کسی رو که دوسش داری و دوست داره رو هرگز رها نکن یه روز می فهمی که خیلی دیر شده !."

من چقد موقع خوندن این کتاب عاشق بودم یادش بخیر همه چیز شبیه معجزه های کوچیک بود که بعدش خراب شد

یه داستانِ عاشقانه که ۴ روز تو دنیای واقعی و بیست و خورده‌ای سال تو فکر و احساس و روح دو تا عاشق می‌گذره! داستان خیلی خاصی نبود، داستان دو نفر که ۴ روز رو با هم می‌گذرونن و عاشق هم می‌شن که یکی‌شون عکاس بوده و ... (البته بنظرم جذابیتش بستگی به عقاید فرهنگی خواننده هم داره!) اما توصیفات اون‌قدری ملموس بود که حتی اگه ندیده بودی یا تجربه نکرده بودی، می‌تونستی با خوندنشون ببینی و تجربه کنی!

کتاب عاشقانه بی نظیری بود. آدم هایی که توی این کتاب باهاشون آشنا شدم هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشن. میتونم با احساسات شون همزادپنداری کنم و توی لحظات مختلف تصورشون کنم. خیلی وقتها به غذایی که فرانچسکا با سبزیجات پخت فکر میکنم و دوس دارم طعمش رو بچشم و هر بار که یه غذای ابتکاری با سبزیجات میپزم خودم رو توی آشپزخونه فرانچسکا تصور می‌کنم.

فکرمیکنم حدود ده سال پیش این کتاب روخوندم وهمون زمان کلی لذت بردم ازاون زمان خیلی میگذره ولی همیشه گوشه ی ذهنم داستان این کتاب همراهم بودوحالاکه دوباره دارم میخونمش سعی میکنم جوری بخونم که زود تموم نشه این کتاب برای من مثل شکلات کاکائویی میخوام آروم آروم بخورم که دیرترتموم بشه. توصیفات عالیه زیاده گویی نمیکنه نویسنده به آسانی میشه وقتی مطالعه میکنی تو ذهنت همه چی روبه تصویربکشی موضوع داستان هم جالبه این حس ممکنه برای هرکسی پیش بیاد منکه ازخودش لذت میبرم

سلام :) عالی بود! یک داستان واقعی که خب معمولی بود و شخصیت های معمولی داشت ولی در عین حال عالی بود! صمیمیتی که توی داستان بود واقعا جذاب بود و حس فوق العاده ای تداعی میکرد. البته از روی این کتاب یه فیلم هم به همین اسم ساختن و من پیشنهاد میکنم جفتشو تجربه کنید هم خوندن هم دیدن :) اوایل داستان و صحبت هایی که از مرد داستان میشد زیاد واسم جذاب نبود ولی دیدارش با فرانچسکا بوق العاده بود یه عشق واقعی یه عشق ملموس یه عشق فارغ از ادا اصول های قرن بیست و یکمی و واقعا خوندن این کتاب میتونه خیلی چیزا رو به یاد بده من جمله وفاداری و خب ببخشید اگه درباره ی ترجمه و اینا چیزی نمیگم بنظرم همین محتوای داستان کافیه تا کتاب رو بخونید موفق باشید :)

عاشقی کن، بیخیال وصل و هجران ای عزیز گاه گاهی جاده ها از شهر مقصد بهترند...💙 این کتاب منو یاد کتاب ملت عشق انداخت...! ولی خب یه تفاوت بارز داشت.. کتاب تاثیرگذاری بود👌 داستان هر چه جلوتر میرفت کشش بیشتری داشت..

خیلی خوشم اومد. بسیار گریستم چون زندگیه زنه رو شبیه زندگی خودم دیدم البته بجز ماجرای عشقیش! اینکه از آرزوهام دورم و اونجایی که باید باشم نیستم.متن روان و داستان ساده هرچند آخرش بعضی جاها احساس میکردم زیاده گویی شده ولی قشنگ بود.

نویسنده بسیار زیبا بدون. زیاده گویی این داستان رو روایت کرده.هرچند همانطور که یکی از دوستان گفتن این داستان یک خیانته اما خب میشه نتبجه گرفت که صرفا برای اینکه بگن ازدواج کرده,ازدواج نکنیم .چون ازدواج بدون عشق غرق شدنه. و از دست دادن شانس یافتن همچین عشقی.

به کلمه نوشیدنی مخصوص که رسیدم اعصابم خرد شد!! مطمئن بودم سانسوره و کتاب انگلیسی رو دانلود کردم و دیدم بله! براندی رو نوشیدنی مخصوص ترجمه کرده مترجم!! چه سانسور زشت و حال بهم زنی و رقت انگیزی وسط قصه هم باید یادم بیفته تو چه جهنم دره کوفتی زندگی میکنم! جایی که برامون تصمیم میگیرن چی بخونیم چه ببینیم چی بخوریم چجوری بمیریم اه اه اههههه

چقدر اشک ریختم. با اینکه کوتاه بود اما کامل بود. من که خیلی از خوندنش لذت بردم. حس لطیفی داشت. حتما فیلمشو خواهم دید.

داستان بسیارعالی واحساسی ، کتاب جذاب وخواندنی بود. ترجمه های ضعیف وغلط های املائی فراوان حس خواندن را میگیرد،(بخوانید).

داستان عشقی ممنوعه وکوتاه و بی سرانجام که تمام عمر دو عاشق رو تحت الشعاع خودش قرار میده و فضایی حزن انگیزی ایجاد میکنه اگرچه این احساسات رو اغلب، تایید نمی کنیم اما مطمئنم خیلی ها به این درد دچارند به نام مسئولیت و تعهد و یا از سر نیاز و ترس از عرف، سالهای سال به رابطه ای تن میدن ، روابطی بدون کیفیت و در نهایت هم یا خودشون قربانی میشن یا فرزندان؛ یه جور مرگ تدریجی به امید رهایی و ارامش برای همه اونهایی که در این تنگنا گرفتارند

کتاب رو خوندم. برام عجیبه. طرف خودشو گاوچران می دونست و در مورد هورمونهای مردانه صحبت می کرد در صورتیکه همین هورمونها می خواست یک زن رو از خانوادش جدا کنه. یک خیانت مطلق. اونهم از جانب زن شروع شد و گرنه اون فقط یک سوال پرسید. قداست دادن به چنین موضوعی عجیبه. شوهرش اون رو از ایتالیا با خودش آورده براش خونه زندگی درست کرده. به نظرم بهتر بود، فرانچسکا به جای پر کردن خلا زندگیش توسط یک غریبه دنبال راه حل های روانشناسانه برای حل مشکلاتش و بهتر کردن زندگی یکنواختش میکرد. مادر شدن و همسر شدن یک مسئولیته، خداروشکر حداقل این رو ول نکرد و این شده معجزه داستان!!. همینه دیگه وقتی یک کتاب مثل ملت عشق جدا شدن از خونه و زندگی و همسر و بچه ها رو تقدیس می کنه، موندن این سر خونه زندگیش شاهکار جلوه میکنه ،در صورتیکه وظیفش رو انجام داد!!!

فارغ از بعضی جملات و عبارات زیبای درون داستان، به نظرم این کتاب بیشتر قصه ی یک خیانت بود که در قالب روایت و بیانی شاعرانه و عاشقانه گفته شده بود. اینکه زن داستان پای بچه ها و همسرش مونده ولی روز و شب به دیگری فکر کرده خیلی هنر نیست. امتیازشم ۲ میدم به خاطر زیبایی نثرش، وگرنه همون یک هم زیادشه

زیبا با نثری اروم و روان. کاش میشد همه اینو بخونن وقته زیادی نمیگیره ولی شاید بعدش دل و ذهن ادم یه تغییراتی بکنه.

فقط میتونم بگم خیلی زیبا و تاثیرگذار بود و به دلم نشست و در ذهنم برای همیشه میمونه

خواندن این کتاب‌کوتاه به من حس خوبی داد.فیلمش هم به همین نام میتونید ببینید

من این کتابو بخاطر توضیح زیبای شقایق جون خوندم و واقعا باید اعتراف کنم جز کتابای مورد علاقمه واقعا بهت یاد میده که دنبال ارزوهات باشی حتما این کتابو بخونید چون خیلی به خودباوری کمک میکنه شقایق حونم مرسی از معرفیت⁦❤️⁩•🖤