یک کتاب فوق العاده که شما ماهرانه را با خود به یک بازه بسیار هولناک از تاریخ عراق می برد . و می آموزد که در بد ترین شرایط هم میتوان زیبا به جهان نظاره کرد . مطالعه این کتاب را به شما پیشنهاد میکنم

کاش مترجمان دقت کنندوازواژه ی واق واق کردن بجای پارس کردن استفاده کنندتاتوهین به مارس وپارسی نشود

داستانی که با شادی شروع و رنج همیشگی تموم میشه.زندگی بسیاری از ما آدمها

کم پیش میاد که رمان و داستان بخونم. این یکی رو از ولگردی بین کتاب های طاقچه پیدا کردم. باید بگم که از خوندن اش خیلی لذت بردم. نویسنده اتفاقات رو از زبان یک سگ به نام «لیدر» بازگو می کنه. شاید انتخاب سگ بخاطر‌ این باشه که معروف به وفاداری هست. در طی داستان خواننده با شخصیت اصلی داستان همراه میشه. چیزهائی که برای لیدر رخ میده رو‌ می تونه تصور کنه و همدل باشه با اون. بنظرم زندگی لیدر زندگی یک فرد هست که نمی خواد مثل بقیه باشه، نمی خواد بی وفا و خودخواه باشه، نمیخواد ناسپاس باشه. و البته که زندگی چنین فردی، مطابق داستان لیدر، فقط لحظه هائی امید و خوشی داره و باقیش همه غم و جنگیدن با سختی هست. این ها هزینهٔ یک زندگی با این ویژگی‌هاست. لیدر در سخت ترین شرایط تصمیم به عوض شدن از ذات درنده خوی خودش می گیره و گیاه خوار میشه. یعنی چیزی رو که درست می دونه رو ورای شرایط موجود عملی می کنه. اون میتونه راه بقیه رو انتخاب کنه و در اون درگیری و شلوغی عضو گروه های مختلف راهزن سگ ها بشه ولی به راه و هدف خودش نگاه می کنه. با وجود همهٔ سختی‌ها، هدف اش حتی یک لحظه هم از ذهن اش دور نمی شه. اگرچه در طی مسیر لیدر بدنبال لذت ها و تسکین دهنده های زندگی هم هست اما از مسیر و هدف اش جدا نمی شه. حتی توی اون شلوغی و بهم ریختگی هم لیدر برای خود اش یک هدف داره و فقط به «گذران» زندگی راضی نیست. از خوندن کتاب حس خوبی گرفتم و پیشنهاد می کنم بخونین.

زیبا و‌دردناک!

با توصیف دقیق و درست نویسنده،هر آنچه نوشته شده بود مانند تصویری شفاف مقابلم ظاهر میشد. داستانی پر پیچ و خم و تلخ.