نظرات کاربران درباره کتاب همه‌جا آتش‌های خُرد

شخصیت پردازی خیلی خوب، ولی ترجمه رو دوست نداشتم (:

من متن انگلیسی این کتاب رو خوندم. بسیار زیباست. عالیه. از ترجمش اطلاعی ندارم

بد نیست

بی نظیره این کتاب! نمیخوام دو خطی داستان رو بگم چون خیلی ها قبلن توضیح دادن. بنظرم شخصیت پردازی ها بی نظیره. و راجع به ترجمه بگم که درسته این اثر بهترین ترجمه ی ممکن نیست ولی آزار دهنده هم نیست. اثر سانسور داره ولی کاملن متوجه میشید جاهایی که سانسور میشن رو.

به نظرم علت اینکه این کتاب جزو پرفروش های،نیویورک تایمزشده هسته ی اصلی داستانه که حول موضوع حق مادری و فرزندخواندگی و رحم اجاره ای می گرده. اما نویسنده به لحاظ داستان پردازی کار خیلی خوبی ارائه نکرده. اول از همه درازگویی کرده. داستان رو می شد در نصف این تعداد صفحات هم تعریف کرد بدون اینکه چیزی رو از دست بدی. دوم اینکه چند تا موضوع جانبی هم در کنار هسته ی اصلی تعریف می کنه که بی سر و ته رها میشه. واقعا موضوعات جانبی می تونست خیلی راحت از متن داستان حذف بشه و اتفاقی نیفته.

نویسنده اصن به خواننده حق انتخاب نداده و مشخص کرده که میا مرکز اخلاقی کتابه و کرکترهایی که میا رو دوست دارن خوب هستن، کرکترهایی ‌‌‌که دوسش ندارن بد هستن. یک نکته دیگه که توجهمو جلب کردم اینکه پرل و ایزی کمبودهای زندگیشون رو در خانواده دیگه ای پیدا میکردن.. ایزی محبت میخواست و پرل یک خانواده مرفه و چند خواهر و برادر میخواست. ناگفته نماند که من بیشتر طرف النا بودم نه میا🙂 درسی که من از کتاب گرفتم اینکه النا با رفتارش با ایزی چیزی رو خلق کرد که همیشه ازش میترسید. درکل خیلی دوس نداشتم این کتابو.. بنظرم اگه این کتابو نخونید چیزی ازدست ندادید

با خوندن این کتاب خدا رو شکر می کنم فرهنگ ما بسیار متفاوت از آمریکا است داشتن نوجوان اونجا خیلی سخته

فوق العاده عالی بود

***

راستش کتاب قبلی نویسنده با عنوان "تمام آنجه هرگز به تو نگفتم" رو بیشتر دوست داشتم. در مقایسه با اون، کاراکتر ها کمی ضعیف تر بودند ولی بهرحال شیوه سیال این نویسنده خیلی مسحور کننده است و میتونه حتی یه موضوع بیخود رو به کتابی جالب تبدیل کنه. چه برسه وقتی خود موضوع هم جذابه

بدک‌ نبود. کتاب داستانی داره که در عین عادی بودنش دوست داری بفهمی آخرش چی میشه.

خسته کننده ... کل کتاب منتظر یه اتفاق هیجان انگیز و جالب بودم ... به نظرم خیلی توضیحات اضافه زیاد داشت .. من خیلی نتونستم با کتاب ارتباط بگیرم البته نگاهی که به موضوع خانواده و نقش مادری داشت قشنگ بود ولی فقط همین نقطه قوت کتاب بود

داستانی درباره ی مادر بودن....

کوله پشتی اغلب ترجمه هاش خوبه بگیریم فک کنم

فوق‌العاده بود درباره دو خانواده است که یکی شامل پدر و مادر و چهار فرزند هستند و دیگری مادر و دختر هستند و بسیار جالب و مهیجه

این کتاب که داستانش در محله شیکرهایتس اوهایو می‌گذرد (جایی که نویسنده در آن بزرگ شده است)، به ماجرای آشنایی دو خانواده متفاوت می‌پردازد: خانواده شش نفره ریچاردسون و مادر و دختری که به عنوان مستاجر وارد زندگی این خانواده می‌شوند. نویسنده از همان ابتدا پایان داستان را مشخص می‌کند و در یک سوم ابتدایی کتاب به معرفی و بررسی شخصیت‌های دو خانواده به خصوص خانم ریچاردسون و میا وارن که زندگی متفاوت از هم دارند، می‌پردازد. اما داستان و گره اصلی از وقتی شروع می‌شود که دوست خانوادگی ریچاردسون‌ها بچه‌ای را به عنوان فرزند خوانده قبول می‌کند و بر اثر این اتفاق لنا ریچاردسون دست به کاری می‌زند که عواقب ناگواری برایش دارد و…سلست اینگ نویسنده‌ای توانا و کاربلد است، از قدرت شخصیت پردازی بالایی برخوردار است و در این کتاب هم مثل کتاب اول خودش به بررسی روابط میان اعضای خانواده و به خصوص مادران و دختران می‌پردازد. با خواندن این کتاب همانند اثر اول نویسنده، که تجربه لذت بخشی برایم بود، می‌توانید با پدر و مادرهایی آشنا شوید که شیوه‌های تربیتی متفاوتی دارند که البته خالی از خطا و اشتباه نیست. از رازهایی مطلع می‌شوید که برملا شدنش بهای گزافی را برای شخصیت‌های داستان دارد. شخصیت‌های کتاب خیلی زنده و باورپذیرند، به زندگی و افکار هرکدام پرداخته می‌شود و می‌توان گفت در این کتاب، چندین داستان وجود دارد. این داستان‌ها بر هرکدام از شخصیت‌ها و تجربیات آن‌ها نقش مهم تاثیرگذاری در کتاب دارند. یک نمونه عالی از اینکه چطور شخصیت‌های کوچک و فرعی در کنار داستان اصلی می‌توانندیک داستان قدرتمند و جذاب ایجاد کنند. سلست اینگ در کتاب همه جا آتش های خرد خیلی چیزها را به چالش می‌کشد، احساس و وظایف مادری را، روابط بین مادر و بچه‌ها را، مرز باریک بین خشم و ترس را و همچنین تفاوت حس خالص و ناب مادری را با این تفکر اشتباهِ فراهم کردن آسایش و رفاه بچه و کافی بودنش برای والدین یک بچه بودن…🌻

کتاب اونقدر خسته‌کننده بود که بعد از اینکه یک سوم کتاب رو که خوندم بالاخره دراپش کردم. و این نظرم تا اینجای کتابه. طرح داستان: پلات یا همون طرح داستان در مورد دختر کوچیک خانوادست که خونه رو آتیش میزنه و داستان فلش بک میخوره و گذشته‌ی این خانواده رو تعریف میکنه. این فلش بک بسیییییییییییییار خسته‌کننده و با کمترین اتفاقِ هیجان‌انگیز پیش میره؛ بخاطر همین ترجیح دادم کتاب‌های بهتر از این توی لیستم رو بخونم تا به زور خودم رو مجبور کنم کتاب رو کامل کنم! شخصیت‌پردازی: شخصیت‌پردازی خوبی داشت. مثل کتاب اول سلست، قوی بود. قلم: قلم نویسنده خوبه ولی نه به خوبی کتاب اولش. اینجا اسم‌های زیادی از شیر مرغ تا جون آدمیزاد به کار میبره که خیلی خواننده رو گیج میکنه. مخصوصا اگه خواننده آشنایی با اون اسم خیابون‌ها یا شخصیت‌ها نداشته باشه. نظر کلی: کتاب بدی بود. بیشتر از این از بدیش نمیگم چون فقط یک سومش رو خوندم و صبر تموم کردنش رو نداشتم تا به جاهای شاید خوبش برسه!

داستان روان و جالب و راحت خوان.