نظرات درباره کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اثر اسلاونکا دراکولیچ

نظرات کاربران درباره کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

۴٫۲
(۲۴۱)
Amin D
به طور کلی عقیده دارم وقتی کتابی را که توسط یک ژورنالیست یا با رویکرد ژورنالیستی نوشته شده میخوانیم، فارغ از جذابیت های محتوایی و نوشتاری باید بسیار محتاط باشیم تا در دام صحنه پردازی ها و احتمالا اغراقها و حتی گزاره های شبه علمی گرفتار نشویم. در مورد این کتاب هم این مسئله کاملا صدق می کرد. یعنی بدیهی است که شرایط توصیف شده در این کتاب برای نسلی که دهه شصت و هفتاد را به خاطر دارند تداعی کننده بسیاری خاطرات و نوستالژی های گوناگون باشد، ولی باید از خودمان بپرسیم که آیا این مثالها بیانگر همه واقعیت ها هستند، یا دقیقا وجه شباهت دو ملت و دو روایت ما و آنها چیست. یا حتی می توانیم از این مقایسه در ذهنمان چیزی یاد بگیریم مهم ترین نکته را شاید بتوان این گونه جمع بندی کرد که وقتی وضعیتی زیرصفر را توضیح میدهد، خواه ناخواه توضیحاتش در مورد شرایط کشورهای دیگر بخصوص امریکا و اروپای غربی اغراق آمیز می شود، فارغ از اینکه شاید در بسیاری از بخش های دیگر دنیا در آن زمان هم وضعیت چندان بالای صفر نبوده و صرفا دسترسی به حداقلهای زندگی شرایطی را ایجاد کرده که من آنرا "وضعیت صفر" می نامم. یک نمونه تاکید بر عدم وجود انتخاب در زندگی است که آن را در مقابل بی نهایت انتخاب در جامعه سرمایه داری قرار می دهد تا اثرگذاری متن را بیشتر کند، فارغ از اینکه خواننده در دنیای مدرن احتمالا به ضعفهای چنین سیستم مصرف گرایانه ای هم آشناست و این دو را دو نقطه مقابل هم نمی بیند. کلا به نظر من تحلیل یک وضعیت در دو سر انتهایی آن، یعنی هیچ چیز یا همه چیز، بسیار آسان است و جذابیت ژورنالیستی هم دارد، اما واقعیت پیچیده دنیا ناشی از این است که بسیاری از شرایط ما در بین این دو موقعیت قرار می گیرد. شاید اگر شرایط کمونیستی به جای قرار گرفتن در مقابل شرایط مصرف گرایی در مقابل یک زندگی متعادل و حد وسط قرار گیرد، به وضعیت واقعی دنیا نزدیک تر باشد اما مسلما آن وقت جلوه بد کمتری برای خواننده خواهد داشت و اثرگذاری مورد نظر نویسنده احتمالا از بین می رود احساسی کردن توصیف ها، مثل بحث توت فرنگی، یا ارائه مثالهای زیاد به جای بیان نکته اصلی دو تکنیک ژورنالیستی بودند که مکرر از آنها استفاده شد و گاهی به نظر خواننده تکرار مکررات می آمد. وقتی یک مشکل زیربنایی در جامعه مورد توصیف به خواننده منتقل شود، مثلا اینکه چرا کالاهای نو وجود نداشتند یا مردم باید دست دوم ها را مصرف می کردند، دیگر آوردن مثالهای مختلف از پوشک و جوراب و کیسه و کلی چیزهای دیگر نکته جدیدی اضافه نمی کند و تنها این حس را میدهد که نویسنده میخواهد با بیان یک حرف به شکلهای مختلف اثر احساسی بیشتری بگذارد. شاید بشود بخش زیادی از کتاب را با گفته ژیژک خلاصه کرد که مردمان اروپای شرقی بعد از انقلاب دنبال این بودند که الان بیشتر مصرف کنند و فیلم پورن ببینند و همین ذهنیت ها باعث شد از یک دیکتاتوری وارد دیکتاتوری دیگر بشوند. گاهی وقتی خط فکری مناسبی به خواننده داده شود، دیگر لازم نیست مثالهای طولانی و یکسان و تنها در رنگهای مختلف عرضه شوند در جاهایی از متن هم احساس خلط مبحث به خواننده دست می دهد. مثلا این سوال ایجاد می شود که آیا وضعیت فقدان یا سایر شرایطی که برای زنان در دوران پساکمونیسم برشمرده، همان مشکلات امروزی بسیاری از مردمان دنیا، فارغ از نظام سیاسی آنها نیست؟ یا از آن گذشته بسیاری از مثالهایی که در کتاب به طور طعنه آمیز بیان می شوند، قابل مقایسه با وضع امروز دنیا نیستند و باید این سوال را پرسید که پنجاه سال پیش آیا چنین مشکلاتی با درجه کمتر و بیشتر در سایر نقاط دنیا قابل مشاهده نبودند و به سادگی میتوان همه چیز را به گردن کمونیسم استبدادی انداخت؟ یا اینکه اصرار بر اینکه محدود کردن خودمان در دایره یک جهان بینی منجر به گرفتاری می شود، پاسخی برای این سوال ندارد که زندگی بدون یک جهان بینی چه فرقی با زندگی بر اساس جهان بینی دیگران دارد یا اصولا چطور ممکن است. به علاوه گاهی زندگی جمع گرا هم می تواند به سادگی با شرایط کمونیستی خلط شود. مثلا نگهداری یک جعبه کفش برای قبض ها می تواند نه به خاطر فقر، بلکه به خاطر ویژگی های فرهنگی یا میل به عدم اسراف یا حتی نبود ابزاری جایگزین برای چنین مصرفی باشد اما نویسنده ترجیح میدهد آنرا ایدئولوژیک و تبدیل به وسیله ای برای مقابله با بوروکراسی اداری ناکارآمد کند البته فارغ از جذابیت های خاطره انگیز متن و مشکلاتی که گفته شد، نکات مثبت دیگری هم هست که گفتنشان خالی از لطف نیست. در جای جای کتاب سوالاتی در ذهن خواننده ایجاد می شود که می تواند برای شکستن کلیشه ها در مورد سوسیالیسم و ارتباطش با امپریالیسم یا سیستم سرمایه داری مفید باشد. به علاوه خواندن چنین متنی می تواند کمک کند که شرایط و ذهنیات افرادی مثل والدین خودمان را بهتر درک کنیم. یا اینکه ایده های سیاسی خوبی را طرح می کند که مثلا چرا کمونیسم از دانستن مردم وحشت دارد و چطور این دانستن میتواند خودش را زیر سوال ببرد
سپهر
خوشم اومد تحلیل قشنگی بود
کاربر 5372282
مفید بود من دوست داشتم مظاهر این ایدئولوژی هارو در ایران دیدیم . اینکه رفاه مردم هیچگاه در اولویت نیست و اینکه برای رسیدن به دموکراسی و آزادی اندیشه باید ریشه های تفکر دیکتاتوری در ذهن عموم مردم خشک بشن . البته فصل دوم بخش ۹ کتاب ۱۹۸۴ دلایل پدید این ایدئولوژی هارو به خوبی بیان میکنه
لیلا
واقعا ممنون از نقد و نظر کاملتون این درسته که باید درمورد هر متن و کتابی که می‌خونیم فکر کنیم و دربست قبولش نکنیم .
mojsena
لطفا این کتاب رو به طاقچه بی نهایت اضافه کنید. ممنون
صبا بانو:)
این کتاب درباره‌ی زندگی روزمره‌ی مردم اروپای شرقی در دوره‌ی استقرار حکومت کمونیستی است. به طور خاص در این کتاب به موضوع زیست روزمره‌ی زنان پرداخته شده است. در این کتاب متوجه می‌شویم حکومت بر خلاف ادعایش از پس برآورده کردن نیازهای اولیه‌ی مردمانش هم برنیامده. مواجهه‌ی مردم یک کشور کمونیستی با جهان اول را متوجه می‌شویم. این که چه چیزهای ساده و پیش پا افتاده‌ای در نگاهشان تازه آمده. در آخرین جستار این کتاب، نویسنده نوشت که می‌خواهم از دوران جنگ بنویسم، اما نمی‌توانم. من ولی دلم می‌خواست از حس نویسنده از جنگی که در گرفته بود بخوانم. با کمی تحقیق فهمیدم وزارت درد با نثری مشابه این کتاب نیاز مرا برآورده می‌کند. وزارت درد را خانمی اهل یوگوسلاوی نوشته که به خاطر جنگ مجبور به مهاجرت به هلند شده و حالا با افرادی از جنس خودش درباره‌ی خاطراتشان از کشوری که دیگر وجود ندارد، حرف می‌زنند. پیشنهاد می‌کنم بعد از خواندن این کتاب، حتما وزارت درد را هم بخوانید.
کاربر 3358641
❤❤❤
Farshid
ممنون بابت نظرتون و پیشنهادتون
سِ...تا
ممنون 💜
Travis
بسیار عالی، با توصیفات دقیق از زندگی در کشورهای کمونیستی شرق اروپا و شباهت عجیب آن با زندگی در ایران به خصوص در دهه‌های ۶۰ و ۷۰. ممنون از طاقچه برای حضور در این روزهای سرد و حصر اینترنتی تحمیلی. زنده باد آزادی ⁦✌🏻⁩
smnhgh
فوق العاده بود بی برو برگرد از خوندن این کتاب لذت میبرین داستان هایی از شرح حال زنان در بلوک شرق هست و بخ شدت خواندنب مطمئنا باهاش همذات پنداری میکنین و یه جاهایی زمان و مکانو گم میکنین ! انگار وضعیت ایران تو همین سالهاست
sahar
من متولد شصت و پنجم. با این که حکومت ایران با آرمانهای سوسیالیستی میانه‌ای نداشت و مخالف بود، ولی دوره کودکی من دوره جنگ و کمبود همه چی بود و خیلی از شرایطی که در کشورهای اروپای شرقی از نظر معیشتی حاکم بود از کودکیم به یاد میارم یا این که از بزرگترا شنیدم. از جمله لوکس بودن بعضی غذاها و میوه‌ها-موز معروفه دیگه- در درجه دوم قرار گرفتن کالاهایی مثل عطر و پوشک و این جور چیزها. بزای همین خیلی از مطالب فصل‌های ابتدایی این کتاب برام آشنا بود.
1984
همه ۶۵ ای ها. آفرین تعداد خوبی هم خوندی. مردمان مشوش بکمن هم بخون عالیه.
S
ان شاء الله عمری طولانی همراه با عزتمندی نصیب شما عزیز بشود و هیچگاه سایه شوم جنگ و سختی و کمبود را در زندگی احساس نکنید. جنگ علاوه بر کمبودها و سختیها واضطرابها ،جوانهای دست گلمون را هم از ما گرفت.
Zahra Taa
این یک کتاب سیاسی در مورد کمونیسم نبود، بلکه در مورد گوشه و کنار های زندگی مردم کشور های اروپای شرقی در زمان حکومت کمونیست هاست. گوشه و کناری که از اشاره ی کتاب های سیاسی به دور میمونه. گوشه و کنار زندگی شخصی مردمانشون و به طور خاص زنان اروپای شرقی و آنچه در خونه هاشون میگذره، فقر و محدودیت و حسرت هایی که برای ساده ترین نیازهای زندگیشون می‌کشیدند. زندگی رنگ و رو باخته ای که قلب آدم رو فشار میده. و اینها زندگی مردم کشور دور افتاده ای نیستن! بلکه همین اروپایی ها هستند که فکر میکنیم در ناز و نعمت بزرگ شدن! کتاب به زبان ساده ای نوشته شده، با این وجود منظور نویسنده رو حتی وقتی که داره احساسات پیچیده اش رو توصیف می‌کنه ، از دست نمیدین. قطعا ارزش خوندن داره، بی تفاوت از کنارش رد نشین. 🌞
lham
اما دیگه هیچ خبری از این دنیای تار تو اروپا نیست چیزی هم نیست که برای من و تو عجیب باشه...وقتی که یه مامور میذارن سر راه که لچک روی سرت رو چک کنه یعنی هنوز هم ما برای ساده ترین حقوق بشری حسرت میخوریم...وقتی هم این حرفارو تو جامعه بزنیم یطور دیگه بازخواست میشیم
Mr.Sep
دوست عزیز هیچ وقت شرق اروپا به اندازه غرب اروپا پیشرفت نکرده اگر بخوایم میزان اهمیت شرق اروپا رو با منطقه ای مقایسه کنیم تفاوت غرب و شرق اروپا مثل تفاوت منطقه خاورمیانه و آسیای میانه هست از نظر فرهنگی و اجتماعی کسب اطلاعات از هر دو منطقه خوبه اما از نظر اقتصاد و مولفه های پیشرفت قابل قیاس باهم نیستند از نظری که گذاشتید سپاس گزارم
کاربر ۱۶۳۶۳۲۹
چه کلاهی سر ما رفت روزگاری مدینه فاضله ما بود چه جوانهایی جان خود را فدا کردن برای کمونیست پوشالی چون من ۶۲ سال دارم
جواد
کتاب عالی بود به خصوص اگاهی ما را نسبت به جامعه بسته و فاقد ازادی و اختیار و حاکمیت استبدادی که همه چیز را در قبضه دارد بیشتر می کند به خصوص اینکه حاکمیت آرمانی میلیون انسان ها نه تنها آزادی عدالت و نان را برآورده نکرده بلکه حتی کوچک ترین عمل انسان مانند سفر رفتن و یا حتی داشتن یک قفسه را سلب کرده است حکومت های خودکامه و تمامیت خواه که بر زندگی انسان ها چنبره می زنند و با ایدئولوژی که در درون اش استثمار است ذهن ها را شست و شو می دهند و در جهت حاکمیت سوق می دهند
soodi.saeidi
چه حکایت غریبی ست زندگی در این عصر😔
fateme
لطفا داخل طاقچه بی نهایت قرار بدینش
Maryam
خوندن این کتاب تجربه جالبی بود، شباهت‌های زندگی افراد در جوامع کمونیستی با جامعه‌ای که ما در اون زندگی می‌کنیم به خوبی تو این کتاب توصیف شده: محدودیت‌ها، محرومیت‌ها، سانسورها، حسرتها
Reza.golshan
اولین کتابی که سال 98 شروع کردم به شدت پیشنهاد میکنم بخونید روایتی از مردمی که زندگی نکردن مثل ما
محمدپور
👏👏
❤ محمد حسین ❤
کتاب شامل چندین بخش هست و درباره کشورهای اروپای شرقی ک حکومت کمونیستی دارن و نحوه زندگی مردمش میپردازه و از همه جنبه‌ها بهش نگاه میکنه. کشورهایی مثل شوروی، مجارستان، لهستان، یوگوسلاوی، آلمان شرقی، ... بخشها شامل همه مسائلی میشه ک ممکنه توی زندگی آدمها اتفاق بیفته، مثلا اینکه یه نفر ک بر خلاف منافع حزب، کاری انجام داده یا حرفی زده، ممکنه از طرف حکومت انقدر تحت فشار قرار بگیره ک خودکشی کنه. مواد غذایی و مایحتاج اولیه زندگی گیر نمیاد و مردم آرزوی خیلی چیزا رو دارن. خانومها در تهیه لوازم ارایشی و بهداشتی مشکل دارن. مشکل جا به جا شدن از یه کشور به کشور دیگه هست، نبود وسایل خانگی برای اسایش بیشتر، یا حتی نبود اسباب بازی واسه بچه‌ها, کنترل شدید بر مطبوعات و سانسور کردن مطالبش، استفاده از خونه‌های مشترک، نبود حریم خصوصی و ازادی بیان، جاسوسی از مردم توسطِ مخابرات و ... وقتی کتاب رو میخونید بعضی بخشها واسه ما هم آشنا هست و انگار واسه ما نوشتن و به نوعی حکومت ما هم پیرو همون راهی هست ک کمونیست رفته، کلا حکومتهایی ک پیرو ایدوئولوژی خاصی هستن، زندگی و روزگار مردم رو بخاطر اون آرمانها و اهدافشون، سیاه و تباه میکنن و در آخر، پایانی جز شکست ندارن، چون در براورده کردن ساده‌ترین مواجب زندگی افراد اون جامعه ناتوان و ذلیل هستن. خیلی وقت بود دلم میخواست این کتاب رو بخونم و از خوندنش لذت بردم😍 این کتاب رو به دوستانی توصیه میکنم ک به موضوعات علوم سیاسی و تاریخی علاقه دارن😊
حسین
شاید یه جاهایی در مقایسه زندگی مردم در بلوک شرق و کشور های غربی،کمی احساسی برخورد شده باشه،ولی در کل کتاب فوق العاده ای هست،به سیاست نگاه پایین به بالا داره(نویسنده از مصاحبه هایی که با زن های خانه دار داشته،به تحلیل ایدئولوژی های کمونیسم میرسه) و نشون میده چطور ممکنه کوچکترین حرکات و تصمیمات و نظرات مردم عوام تحت تاثیر سیاست های حاکمان باشه،کاملا ارزش خوندن داره
Ar.n
بهتر از این نمیشد زندگی تحت حکومت کمونیستی را به تصور کشید .کاملا ملموس و روان ! واقعا لذت بردم .اگر از علاقمندان ادبیات سیاسی هستید از دستش ندید.
fateme
کتاب خیلی خوبیه !به روشن شدن ذهن کمک میکنه ،کتاب های نشر گمان خیلی خوبن اکثرا
alba
فقط یه چیزی، از کی تا حالا کرواسی شده جزو کشور های اسکاندیناوی؟ یه کم سطح سوادت رو بالا ببر :) اون نام کاربریت هم خیلی ضایعست مثل عکس پروفت :)
alba
سوئد کمونیستی :)
🇮🇷💪🏻🇮🇷REZA
نویسنده اهل کشور های اسکاندیناوی هست ولی از آشنایان ما سوئد بودن، سوئد شده کشوری با سیاست خارجه غربی و دولت کمونیست تر از کشورهای کمونیستی
مهرگان
کتاب زیبا و قابل تاملی هست که نشون میده اعتماد به یک شعار و اطمینان به یک فلسفه چطور ملت ها را نابود و انسانیت را به لجن می کشه. توصیه میکنم حتما بخونیدش
MoonRiver
کتاب بشدت زیبا و تاثیرگذار، اگه بخوام به کسی کتاب هدیه بدم گزینه اولمه تنها ایراد در ویراستاری کتاب بود؛ این نکته که میخوام بگم متاسفانه تو خیلی کتاب های دیگه وجود داره: بر علیه، حشوه؛ یعنی یا شما باید بگی بر یا علیه
MediaAsvad
کتاب بسیار زیبا و پر حرفی بود و از انجایی که براستی دوست داشتم اطلاعاتی از یوگسلاوی به دست بیاورم خیلی کمکم کرد و این کتاب نگرانی هایی هم برای من به وجود آورد که چقدر ما شبیه به یوگسلاوی بوده ایم و از آینده تنم میلرزد
ح الف الف
من با یوگسلاوی از طریق ورزش آشنا شدم و آشنایم هم به این صورت بود که وقتی میشنیدم فلان ورزشکار جزء کسانی بوده که هنگام جنگ یوگسلاوی از این کشور به کشور دیگه ایی مهاجرت کرده، به خودم میگفتم اگه یوگسلاوی میموند که توی ورزش کسی حریفش نمیشد، اما من هم مثل شما از احساس وجود شباهت‌هایی که بین ایران و یوگسلاوی هست میترسم
hamed318
کتاب های دراکولیچ فقط خاطره نگاری نیست، تحلیل موشکافانه جامعه ای است محصول حاکمیت کمونیسم. جامعه ای که طی سالهاسوسیالیست شد، و پس از چرخش ساختار حکومت به دموکراتیک، هم چنان سوسیالیسم را در روان و ناخودآگاه خود نگه داشت. کمونیسم رفت، نگاهی به جامعه شناسی بلوک شرق است از منظر زنان آن جامعه. مثلا جایی میگوید: اصلا زن بودن انکار سوسیالیسم است. اکیدا توصیه میکنم

حجم

۲۰۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

حجم

۲۰۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۶صفحه بعد