نظرات کاربران درباره کتاب لبخند مسیح

لبخند مسیح کتابیه که یکی دوسال پیش خوندم و بعد فهمیدم چرا خیلی ها جذبش میشن در ابتدا و بعد نظرشون عوض میشه. در یک کلام: یک نسخه ی بسیار تا بسیار ضعیف تر از "روی ماه خدا را ببوس مصطفی مستور" ! چالش های شخصیت اول داستان بی هدف بود و بیشتر از اینکه دین و مذهب در اون بولد باشه، از هم گسیختگی درش دیده میشد. شعارزدگی این اثر، ابهام فراوان، قلم سطحی و غیرمنطقی از جمله ایرادهای اصلی کتاب بود که خواننده را بعد از مدتی خسته میکنه و فقط حجم کم کتاب شما رو مجبور به ادامه میکنه!

نسبت به کار های دیگه ی نویسنده واقعا ضعیف بود و در اصل کتاب حرفی برای گفتن نداشت مثلا بر روی پایه های اعتقادی کتاب نوشته شده بود ولی با رفتن به حواشی نادرست ، کتاب ، ازمسیر اصلی منحرف شده بود و نکته ی بعد اینکه ، درسته که در جامعه اذیت و ازار ها هست ولی نه در حدی که این دختر در عرض چند دقیقه ی کوتاه چند نفر آزارش دهند به حدی که با خود چاقو حمل کند اگر مثلا این کتاب به دست فردی خارج از ایران برسد ؛ تصورات منفی و بدی از ایران و اسلام در ذهنش شکل می گیرد .

قشنگ بود

کتاب از لحاظ ساختار داستانی قوی نیست شخصیت ها خوب ساخته نشدن و فقط یه سری اسم می بینیم کتاب خوبی نبود

کتاب دوست داشتی هست، ولی تخلیه. نه اینکه اصلا همچین چیزی هیچ وقت اتفاق نیوفته، ولی روند داستان رو خوب بهش نپرداخته بود. با این حال ، احساس کتابو دوست داشتم.

لبخند مسیح در زندگی ام جریان دارد. آنجا که کسی دستت را می گیرد، بلند می کند، سوالات فراوان می پرسد، تو را حرکت می دهد، به نزد تو می آید،تو را می خواهد. ... و تو می گویی صبر کن... صبر کند و صبر کند و صبر کند . و تو با او خدا را و مسیح را و مهدی را برای تمام لحظات زندگی پیش رویت حاضر و ناظر می بینی.... اما تو هستی که اشتباه می کنی. و تو از آنچه می خواستی؛ همان لبخند مسیح می گذری... 15 سال است لبخند مسیح در تمام لحظات زندگی ام موج می زند. از آن روز که فهمانده شدم در رابطه ام با خدا در کجا هستم. صبر را حواله به استانه بهشت است. و مسیح من در آستانه بهشت از زمین بلندم می کند... ان شاءالله

کتاب خوبی بود بنظرمن، من خیلی دوس داشتم مترجم زبان بشم کلا شخصیت دختر داستانو دوس داشتم کارایی میکرد ک من نتونستم تو زندگیم انجام بدم شایدم بخاطر همین برام جالب بود

نسبت به سایر کتبی که در این زمینه خوندم بسیار ضعیف و مبتدی بود و همچنین برای زمان حال اصلا مناسب نبود .نگار یجورایی ثبات شخصیتی نداشت و غیر واقعی بود... متاسفانه ذره ای در وجود من با خوندنش تکان نخورد .همه حرف ها شعارگونه بودند . شخصیت های لیلا و... به نظرم نقش خاص و مثبتی نداشتن و وجودشون در روند داستان بی فایده بود .

این کتاب یکی از بهترین کتاب های دوران نوجونیم بود راستش جای تک تک کارکتر ها خودم رو میتونستم تصور کنم

فقط میتونم بگم عالی بود

خیلی کتاب بدی بود با شخصیت های بی منطق

وقتی درنوشتن رمان تصمیم میگیریم باید یک تم و یک موضوع داشته باشیم. من فکر کردم نویسنده هیچ موضوعی ندارد . چرا که اصلا آن نتیجه ای که خودش در ذهن خودش رو ساخته نتوانسته روی کاغذ و در قالب یک رمان دربیاره. بسیار وارد حواشی های بیجا شده.و در آخر هم نتیجه را به دست نیاورده.بسیار قلم ضعیف و مهم تر بسیار ایده و پرداختن به آن ضعیف بود.

از نظرمن این کتاب خیلی ضعیف شروع شد خب شاید میشد گفت میشد بهتر این داستان رو نوشت و یه سری شخصیت ها رو حذف کرد ولی اینکه تقریبا از صفحات آخر کتاب مثل صفحه۶۰ به بعد کتاب روحیه میگیره و تازه به موضوع میپردازه داستان جالب میشه و خب واقعا حرفایی که میگذره بین نگار و نیکلاس در مورد دین خیلی زیبا و دلنشین هست و خوندنش واقعا آدم رو غرق در یک سری مسائلی میکند و به خیلی از سوال ها پاسخ میده

متاسفانه اصلا خوب نبود خیلی تو دوقم خورد

بی نظیر

داستان واقعا ضعیفی داره. متاسفانه نویسنده هیچ تلاشی برای آشنا شدن با طرز تفکر یک مسیحی آمریکایی که در تردید هست نکرده. حتی با سبک زندگی و تفکر خانواده های آزاد دهه هفتاد ایران هم نداشته. به همین دلیل داستان کاملا غیرقابل باور هست. به عنوان مثال هیچ توصیفی از شخصیت نگار نمیشه که خواننده متوجه بشه چرا این خانم اینقدر برای مردها جذابنه که هر کسی سر راهش ظاهر میشه بهش پیشنهاد ازدواج میده! مورد دیگه اینکه در کل تاریخ بعد از انقلاب چند شرکت طراحی ماشین آمریکایی به ایران مشاوره دادن؟ اگر شخص انگلیسی یا فرانسوی بود قابل باورتر بود. بیشتر شبیه سخنرانی هست تا داستان.

موضوع مورد بحث جالب بود اما یک مقداری حوادث تکراری اش زیاد بود که البته به خاطر ترسیم روزمرگی اجتناب ناپذیر است

کتاب برای نوجوان ها شاید مناسب باشه. چندسال پیش خوندم؛ کتاب سطح بالایی نیست

حس خیلی خوبی گرفتم ازش. اونقدری که بعد از چندسال دوباره اومدم خوندمش

سطحی بود