نظرات کاربران درباره کتاب خانه افعی

داستان سرایی عالیی داشت و به نظرم به کتاب رویاهای خطرناک هم شباهت داشت 🥰👌 گاهی بعضی از تصمیم ها منجر به رویداد های بزرگی میشن .

کتاب خوب و جذب کننده ای بود. حتما توصیه میکنم(بیشتر به نوجوان ها) بدتون نمیاد از خوندنش‌.

(اسپویلر)پایان کتاب اون پایانی نبود که انتظار داشتم باشه!وقتی اواسط کتاب بودم میخواستم رهاش کنم و برم سراغ ی کتاب دیگه چون اصلا جذبم نمی‌کرد . آخرش چرا باید اینطوری تموم بشه ؟ دکتر هاکسور مار خودش باید بخوره و خانوم هکسر هم تو آتیش بسوزه این دو تا شخصیت خاکستری کتاب بودن و حقشون چنین پایانی نبود حتی توی پایانم نشون داد درمان های دکتر واقعا جواب میداده . پیشنهادش نمیکنم .

📓عالی بود من شخصیت مگ و خیلی دوس داشتم ولی خیلی غم انگیز مرد :(

(اگر کتاب رو نخوندید این نظر رو نخونید) روایت کتاب بشدت جذاب بود، عناصر داستان به خوبی کنار هم چیده شده بودن و لحظات هیجان انگیزِ کتاب خوب کار خودشونو انجام داده بودند. ولی ایرادی که به خودِ داستان وارده، اینه که داستان هر چند جذاب بود، ولی معنی و مفهومی که باید رو روایت نکرده بود. مرگ هاکسور، مرگ مگ، درمانِ جینی، مرگِ خانومِ هکسور، همه به جا بودند. ولی دلیلی نداشتند، البته به جز مرگِ هکسور که بخاطر طمعش بود. ولی شخصیتی که ما توی داستان دیدیم شخصیت طمع کاری نبود که آخرِ نمایش دیدیم. ک خب اینو میزارم به پای تغییر یهویی که اوکی هس. و مرگ هگستون. کلا مرگ ها بیشتر از سر تلافی کردنِ داستان سرِ آدم بدا بود تا معنا و مفهوم دار. ولی ارزشِ یک بار خوندن رو داره. ولی دنبالِ یک مفهومِ عمیق در کتاب نباشید. و البته پایانِ باز کتاب که نفهمیدیم هاکسور بد بود یا خوب از جذابیت های کتاب بود. و همگنی کاخ هکسور و بیمارستانِ هاکسور و اتفاقاتش، جذاب بود.

یه کتاب فانتزی روان و خواندنی من که دوستش داشتم اما یه کم پایان غمگینی داشت

هر چقدر بگم کم گفتم... خیلی خوب بود..خیلی! واقعا عالی داستان پردازی شده بود و موضوع بسیار جذابی هم داشت ، قبل از خوندن فکر نمیکردم تا این حد خوب باشه و حالا در حالی که شگفت زده شدم اونو به همه نوجوان های فانتزی خون معرفی میکنم.

واقعا واقعا واقعا بینظیر بوددددد فوق العاده ترین کتابی که تاحالا خوندممممممممممممممم به همه پیشنهاد میکنم بخونن 🥺😍واقعا عالی و هیجانی بود و من تو دو روز تمومش کردم از بس قشنگ بود🥺ولی کاش مگ نمیمرد من واقعا ناراحت شدم🥺❤️به هرحال واقعا قشنگ بود🥺🥺💕

بسیار کتاب فوق العاده و قشنگی بود و داستان جذاب و متفاوتی داشت واقعأ که لذت بردم❤ دست مریزاد خانم بی دیون پورت اجب کتاب زیبایی نوشتید با احساسات آدم بازی میکنه👩 این کتاب هم خیلی زیبا و جذاب بود و هم پر از عبرت و از مگ یاد گرفتم که آدم باید گاهی جون خودش رو به خطر بندازه تا به همنوعان خودش کمک بکنه واقعأ آنی حق داره که به خاطره از دست دادن مگ ناراحت باشه اون جونشو برای دوستانش فدا کرد 😔 و مطلب دیگه بعضی از دوستان گفته بودن که پایان کتاب رو دوست نداشتن اما من هم خود کتاب و هم پایانش رو خیلی دوست داشتم😉😉😉☺☺☺ به هر حال نظر هر کسی محترمه

اول از همه بگم که متاسفانه با خوندن نظر های بعضی دوستان داستان لو رفت اما خب به هر حال لذت بردم یجورایی پایان جالبی داشت

جذاب بود

خیلی کتاب زیبایی بود من با مرگ مگ تا یکهفته افسردگی گرفتم خیلی گریه کردم

کتابو به صورت چاپی خوندم و یه خورده ای بعضی جا ها گیج شدم ولی کتابی دوست داشتنی بود

قلم خوبی داشت کتاب.داستان بطور کلی ازجذابیت خوبی برخوردار بود ولی پایان بی نهایت ضعیف:|||فقط ارزش لذت بردن ازیه داستان روداشت همین! البته حس تاریک گونه شو دوست داشتم وهمینطور توصیفات ترسناک وجادوییشو.

خیلی خوب است نمیشه گفت ترسناک است البته برای من ترسناک نیست شاید برای کسانی که میترسند خوب نباشه البته باید به ترس هاشون غلبه کنند باز هم با این حرف ها عالی است 🤗👌

این کتاب از نظرم من کتاب زیبایی بود و انگار ادم باهاش زندگی میکرد و اینکه در این داستان وفاداری به دوستان و نقابله با سختی ها و سپس به ارامش رسیدن با کلی غم که با خودت میبری رو واقعا به تصویر کشیده بود ای کاش هیچ وقت این کتاب تموم نمی شد و دوست انی مگ هیچ وقت نمیمرد و به این میگن دوستس که یک دوست به خاطر دوستش خودش رو به کشتن داد

کجا باید کتابو بخونیم

جذاب بود اما نمیشه از تاریک و افسرده بودنش چشم پوشی کرد

به نظر من کتاب عالی ای بود❤️ درباره ی دختریه به اسم انی که با برادرش تام پیش خالش زندگی میکنه تا یک روز که برادرش ی کار خوب در ی امارت بزرگ پیدا میکنه و اونو با خودش میبره... من تا حالا رمان زیاد خوندم و اصلا موضوع تکراری ای نداشت و پایان خوبی و تقریبا غمگینی داشت🙂✨

۱۴۶. برای طرفداران ژانر فانتزی انتخاب بینظیریه و ترجمه روانش لذت خواندن رو دو چندان میکنه. آنی و تام خواهر برادری هستن که به تازگی مادرشون رو از دست دادن. تام بعنوان باغبان قصر مادام هکسر که آوازه خوبی هم نداره استخدام میشه و به پیشنهاد مادام، خواهرش رو هم برای کار به قصر میاره. اما این یک قصر معمولی نیست. تقریبا همه‌جاش مارهای بزرگی سنگی به چشم میخوره و با الگوی خاصی ساخته شده. چیزی که تام ازش بی اطلاعه قدرت عجیب و باورنکردنی خواهرشه و نقشه‌ای که مادام داره. ایده کتاب و حس و حالش به شدت برام جذاب بود.