نظرات کاربران درباره کتاب النور و پارک

النور و پارک....عنوانی بدور از تعارف و ایهام...زندگی در دنیایی دو وجهی و تجربه ی ساده ی دوست داشتن. خالص.... قوی و البته پر از مشقت....پاک و تمیز... کتاب رو سالها پیش خوندم و راستش دلم میخواست یک نظر صادقانه روش بذار....با وجودیکه از آثار کلاسیک و پر طمطراق لذت میبرم اما چیزی که پازل گمشده ی خوانش منه یک کتاب ساده ست. ساده بمعنای کلمات و داستانی روان و بی افت و خیز نیست، ساده بمعنای راکد...آرامش بخش و سرشار از طمأنینه ست... دنیایی معطوف به یک یا دو نفر...واگویه وار...و البته پر از احساسات آشنا. همذات پنداری ای که با تو همراهی میکنه حتی اگر خودت حسی رو تجربه نکرده باشی....چند تا نویسنده میشناسین که بتونه اینکارو تا این حد ماهرانه انجام بده؟! و اما موضوع.... اثر تینبجریه؟! من فکر نمیکنم.... شاید یک تجربه ی خام باشه اما ارزش جنگیدن داره. ارزش اینکه بهش شانس اینو بدی تو رو همراه کنه داره.... شخصیت النور و پارک هیچکدوم خام نیستن، بخوبی پرداخته شدن و انگار از دل یه ژانر کلاسیک اومدن بیرون و امروزی شدن.... و خود کتاب...بیشترش مکالمه ست که بینهایت حس خوبی بهم میده. باقیش هم سوم شخصیه که داره درون مغز این دو رو واکاوی میکنه و جمله بندی شده تحویل میده(دستش درد نکنه!) جمله ها خنده دار و پر کنایه ست....سکوت ها بجا و حرکات و اتفاقات درست در جای خودشون قرار گرفتن. تنها اشکالی که میشه ازش گرفت، اصطلاحات کتابهای کمیک و پلی لیست آهنگ ها و اسامیه....اون هم با اندکی خوش بینی، قابل اغماضه. یادمه تو کتابی خوندم اگر بتونی وقتت رو با کسی بگذرونی و لذت ببری قطعا عشق رو تجربه کردی، فارغ از اینکه اون شخص چقدر متفاوت و غیرنرماله.... و این چکیده ی کتابه.... در نهایت، النور و پارک رو پیشنهادش میکنم در دورانی که حتی علاقه ها هم وابسته به ظاهره.... شما رو امیدوار میکنه یه جور که فکر میکنین هنوزم عشق وجود داره.

کتاب خوبی بود.النور یک دختری نبود که جهان امروز خوشگل معرفی میکنه! النور خودش بود...و این تابو شکنی رو خیلی دوست داشتم!!! پارک حس تنفرش رو چطور به محبت و عشق تبدیل کرد و جالب اینکه میگفت یادم نمیاد روز اول که النور رو دیدم چطوری فکر میکردم!! عشق نفرت رو پاک میکنه و تو حتی نمیدونی قبل اون زندگی چطوری بود! یادت میاد؟؟ پایانش باز بود...ولی من چندبار دلم غنج رفت از جملات و حرکات نابشون و مسلما اشکم دراومد از رفتار پدر و مادر پارک...

باید گفت که کتاب قطعا ارزش خوندنشو داره و شکی در این موضوع نیست . از اینکه ترجمه ی کتاب عالی بود و تغییر لحن رو خیلی خوب نمایان کرده بود . در دیالوگ ها هم از لحن عامیانه استفاده کرده بود که واقعا خوندن رو جذاب تر میکنه. دوم اینکه متن کتاب واقعا کار شده س . بر خلاف پایان داستان که شاید همه رو راضی نکرد اما متن خوب کتاب نشان از توانایی خیلی خوب نویسندس. اگر دقت کردید در تمام کتاب شاید حتی یبار هم از یک تمثیل تکراری برای توصیف فرد مقابل استفاده نشد . که این به نظر خودم که یه خورده به نوشتن علاقه دارم واقعا سخته. همچنین روش نویسنده برای بیان موضوع در فضای ذهنی النور و پارک هم واقعا ایده ی جدیدی بود که من کمتر دیدم . نوشتن یک داستان طولانی با زبان سوم شخص خیلی سخته. ینی حداقل سخت تر از اول شخصه. چون گاها سخته تمامی احساسات فرد رو تو متن داستان بروز بده. ولی خلاقیت نویسنده این موضوعو واقعا حلش کرد و یه علت جذبه ی اصلی کتابم شاید همین باشه که شخصیتا حرف دلشونو می زنن . اما علت اصلی قشنگ بودن کتاب بنظرم بیشتر از اینا بود. بر خلاف بعضی از دوستان که اعتقاد دارن این کتاب اصلا نتیجه و بازخوردخاصی نداشت باید گفت عشق بین النور و پارک واقعا خاص بود. به چند علت . تو اکثر کتابایی که با همین سبک و سیاق می بینیم همیشه شخصیتای اصلی داستان زیبان و حداقل یکیشونو همه ی مدرسه دوسش دارن مثل بلا و ادوارد(توایلات) که هردو در متن کتاب هم خوشگل بودند . مثل الینا و استفن یا دیمن (خاطرات خون آشام ) . یا حتی خطای ستارگان بخت ماکه با اینکه هزل مریض بود اما خوشگل بود و همچنین گاس . نکته ای که تو این کتاب هس اینه که النور تو دیدار اولش با پارک واقعا زشت تعریف میشه که به نظرم دقیق ترین تعریف همون می تونه باشه چون بعد از اون عاشقش میشه و تعریفای یک عاشق هم از معشوق هیچ وقت واقعی نیستند . پارک هم همینطوره.یه پسر آسیایی که تنها از جانب النور اونم بعد عاشق شدنش توصیف میشه که اونم نباید اعتنایی کرد . پس واقعا اگه عشقی پیش میاد نه به خاطر زیبایی بلکه به خاطر علایق مشترک و دل پاک صورت میگیره . چه نتبجه ای بالاتر از این واقعا. اما واقعا اشکالات زیادیم داشت . تعدادیشو بقیه گفتن منم یه چنتایی میگم جریان داستان بعد از اواسط داستان با شیب کاملا غیر ملایم سرعت میگیرن. تو متن بارها می بینیم که قسمتی رو کاملا تموم نکرده وارد قسمت بعد میشه . البته این خودش یه نوع سبکه اما به نظر من نویسنده دیگه زیاده روی کرده بود . گاهی این موضوع واقعا کلافه کننده بود و خواننده رو اذیت میکرد . مثل اینکه نویسنده می خواست داستانو هر چه زودتر تموم کنه و تو همون چند صد صفحه جاش بده دوم اینکه دیالوگ ها خیلی کوتاه بودن . این مورد هم واقعا کلافه کننده س . چونکه تو داری سریع یه حجم زیادی از اطلاعتو پشت سر هم به جریان اتفاقات داستان در ذهنت اضافه میکنی که گاهی واقعا سردرگم کنندس. یه نکته ای هم که شاید باید به ترجمه ایراد گرفت اینه که یه جاهایی واقعا ادم نمی فهمید اینجا سانسور شده یا نه خوده متن اصلی اینجوره در مورد پایان داستانم باید بگم با این همه خلاقیت از نویسنده در طول کتاب ، انتظار خیلی بیشتری از پایانش داشتم . که به نظرم بازهم همون علت عجله کارو خراب کرده . چون می تونست واقعا بهتر تموم بشه و نویسنده می تونست بیشتر خلاق باشه . با این حال خوده این پایان هم در کل واقعا دراماتیک بود اما شیوه ی بیانش اصلا خوب نبود واقعا نیاز به کار بیشتری داشت. اخرین جمله کتابم که نوشته بود فقط سه کلمه به نظرم I love you بوده که حدس زدنش کار سختی نبود اما اگه خودش می نوشتش خیلی قسنگ تر میشد در کل کتاب واقعا خوبیه و من واقعا از خوندنش لذت بردم و خیلیم دلم برا خودشونو عشقشون تنگ میشه اگه کسی تا آخر می خونه ممنون ❤

داستان دختری عجیب و غریب و پسر آسیایی که قدم به قدم عاشق هم می شوند... داستان قشنگی بود ، و به نظرم بهتر از هر داستانی عشق واقعی رو نشون می داد چون شخصیتهای اصلی داستان عاشق منش هم شدند و نه قیافه و پول و ... فقط استفاده ی بیش از اندازه از اسم خواننده ها و آلبوم های اونها و برنامه های آمریکایی که بسیار رو مخ بود و برخی مسائل مربوط به بزرگسالان وارد ماجرا شد که پاکی و معصومانه بودن داستان رو تا حدی خدشه دار کرد...

🐉_ النور و پارک یه عاشقانه ی لطیفه و جمله ی : ما عاشق چیز های زیبا نمی شیم ، چیزی که عاشقش می شیم رو زیبا می بینیم به بهترین شکل درش معنا شده ... النور و پارک از اون هاییه که ممکنه به شماره صفحه نگاه کنی که : هنوز تموم نشده؟ ولی در عین حال از تموم نشدنش خوشحال می شی‌. خیلی زیبا بود ...

لذت بردم لذت بردم و حسادت کردم که کاش من هم شونزده سالگی عاشق میشدم یا حتی نوجوانی

خدای من لحظه لحظه اش پر از عشق و احساس بود ، میشه گفت این داستان یه عشق پاک و حقیقیه 😢 این کتاب رو نخونید که ببینید پایانش چی میشه ، چون از اون کتاباست که باید از هر صفحه ش لذت برد و من خودم اینطور بودم که خدا خدا می کردم تموم نشه و هر صفحه رو که می خوندم می گفتم کاش تعداد صفحات کتاب بیشتر بودن 😭

عاشقانه ای آرام و شیرین؛اما متاسفانه هرچه بیشتر به آخرش نزدیک میشدم داستان جذابیت کمتری پیدا میکرد. و مثبت ترین نکته این کتاب این بود که روابط عاشقانه نوجوونا رو از نظر هر دو طرف مطرح کرده بود و این کار نشون داد که پسرا هم به اندازه ما دخترا و چه بسا بیشتر احساسی عمل میکنند.

دوستش داشتم اما... النور و پارک خیلی منو یاده هانا و کلی(رمان سیزده دلیل برای اینکه...) و هزل و گاس(خطای ستارگان بخت ما) مینداخت، حالا تو وضعیت متفاوت برای همین خیلی رمان فوق العاده و عجیب غریبی نبود که بگم احسنت به ذهن خلاق نویسنده بنظرم همون هانا و کلی حالا در قالب النور و پارک بود. ترجمه خوبی داشت نسبتا، رمان پر از اسم بود که فک کنم مترجم فک کرده خواننده هاش ایرانیای ساکن آمریکان،پس دلیلی برای توضیح این اسامی وجود نداره.

عشق... عجب چیز عجیب و در عین حال آشنایی! :) چقدر خوب بود این کتاب... چقدر زیبا لحظه هارو توصیف کرده بود! تموم روحمو تازه کرد :") "عشق"کلا چیز خوبیه... حرمت داره... بزرگه،مقدسه... ایشالا زندگی هممون پر از یه عشق«واقعی»باشه که به امیدش صبحا چشمامونو باز کنیم!

عاشقانه ساده و قشنگی بود. از اونجایی که شخصیت های داستان نوجوان بودن فکر میکردم داستان جذبم نمیکنه (مثل کتاب "جایی که عاشق بودیم" که جدا از داستان قشنگش بیشتر ترجیح میدادم شخصیت های داستان بزرگ تر از سن مدرسه باشن) ولی وقتی شروع به خوندن کردم حس خوبی از داستان گرفتم.ترجمه روان و خوب بود. چند جایی رو با نسخه انگلیسی کتاب هم مقایسه کردم نتیجه گرفتم ترجمه خوبی داره. چند جای کوچیک حذف شده بود ولی به اصل داستان لطمه ای نمیزد و خیلی هم مهم نبود. ( البته کل کتاب رو مقایسه نکردم فقط رندوم بعضی قسمت هارو از هردو متن خوندم). در کل با اینکه کتاب ساده و بدون پیچیدگی بود ولی حس قشنگی داشت.

کتاب رو مطالعه کردم از شیوه قصه گویی خوشم اومد در این مدل قصه گویی ما از احساسات و افکار هر دو طرف خبردار میشیم پس هیچ چیز مبهمی وجود نداره چیزی که برام جذاب نبود تعداد زیاد شخصیتهای داستانی کمیک ها و اشخاص مشهور دهه هشتادی امریکایی بود که راجع بهشون بحث میکردن و چون من دقیقا نمیدونستم اونا راجع به کی صحبت می کنن یکمی گیج میشدم که به نظر میاد این قضبه تو داستان های امریکایی زیاد هست ( توی کتاب بخت پریشان هم وجود داشت البته نه اینقدر زیاد ) در هر صورت کتاب خوبی بود برای سرگرمی توصیه می کنم ترجمه هم خوب بود

کتاب جالبی بود اما انگار نیمه تموم بود و باید آخر داستان کمی بیشتر معلوم میشد چه اتفاقی میفته

بعد از یه سال پشت گوش انداختن بالاخره این کتاب هم تموم شد🚶🏻‍♂️ نیمه اولش برام جذابیتی نداشت جوری که پارسال که کتابو شروع کردم و تا نیمه رسیدم ، دیگه سراغش نیومدم و داشت توی کتابخونم خاک میخورد تا امسال! ولی دیشب که باز کتابو شروع کردم به خوندن نیمه دومش یه کشش خاصی برام داشت و یه نفس تا انتها خوندمش … نمیخوام بگم فوق العاده بود یا خیلی تاثیر گذار بود ولی بی انصافیه اگه بخوام بگم(بد)بود یه سری تابو شکنی هایی داشت که اونا رو دوست داشتم شاید اگه اول کتابای جان گرین و سیزده دلیل برای اینکه و کلمه های آبی تیره و … رو نخونده بودم این کتاب بیشتر به دلم مینشست ولی خب اونا واقعا یه سرو گردن بالاتر از النور و پارک هستن…

با اینکه طرفدار رمان های عاشقانه نیستم اما از این کتاب خوشم اومد خیلی حس لطیف و ملایمی داشت. در نظر من بیشتر احساسات پاک دوران نوجوانی و زیبایی اولین عشق جلوه بیشتری داشت. مهم تر از همه درک احساسات یک نوجوان و بها دادن به اون و حل مشکلات از طرف والدین از نکته های مثبت کتاب بود. کتاب کمک می کنه تا با دغدغه های نوجوانان بیشتر آشنا بشیم.

این کتاب رو در عرض یک روز تموم کردم و بعد سرشار از احساست متضاد بودم ، از طرفی ، احساس خوبی که از عشق و دوست داشتن بهم داده بود رو احساس می کردم و از طرفی دیگه ، میتونستم تمام اون لحظاتی که برای خداحافظی بود رو با تمام قلبم احساس کنم و دلم بخواد گریه کنم ...

نویسنده خیلی قشنگ دنیای نوجوونا رو به نمایش گذاشته؛ به نظرم برای افرادی که به این ژانر علاقه دارند کتابِ مناسبیه! پایانِ کتاب به شدت باز بود و یهو تموم شد و من انتظار داشتم بهتر تموم بشه اما جمله‌های آخر رو دوست داشتم. این کتاب به من یاد داد که عشق و عاشقی برای همه هست و فقط خوشگلا حقِ عاشق شدن رو ندارند؛ به نظرم ما آدما همه‌مون یه تابلوی نقاشی هستیم و افرادِ کمی قادر به دیدنِ تمومِ رنگ‌ها و زیبایی‌های ما هستند و اگه کسی تواناییِ دیدنِ شما رو نداره دلیل نمیشه که شما یه اثرِ به دردنخور باشید! پس همیشه دنبالِ کسایی بگردین که نه تنها تواناییِ دیدنِ شما بلکه تواناییِ کشفِ شما رو نیز داشته باشند.

یه داستان آروم و ساده خوب بود 78.

کتاب درمورد عشق یک پسرودختر بود گاهی از خوندنش خسته میشدم آخه اون کشش که باید داشته باشه رو نداشت ودرضمن برای من غیرقابل درک بود آخه با جامعه ما تناقض های زیادی داشت پس نتونستم درکش کنم واینکه آخرش باز بود که جزء کتابای موردعلاقه من نیست وبعضی جاهارو خیلی سانسور کرده بودن که نمیتونستی حس بین این دونفر را بفهمی واصلا گیج میشدی.

بهترین کتابی بود که خوندم 😍😍👌👌