نظرات درباره کتاب آریزونا و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب آریزونا اثر امیرعباس میثمی

نظرات کاربران درباره کتاب آریزونا

۴٫۳
(۶)
Mahtab
قبل از خوندنش اصلا فکر نمی‌کردم کار تالیفی هم تا این حد جالب و قشنگ باشه. پیشنها. می‌دم حتما بخونیدش. به بی‌نهایت خوش آمدید...
رابرت
من همیشه از نویسندگان ایرانی که سمت علمی تخیلی و ژانری میروند ایراد میگیرم چون نمی تونن یه داستان رو درست در بیاورند یک واقعیتی هستش اما آریزونا یک کتاب ایرانی نیست ، چارچوب تین کتاب تخیل و عرصه ی اون مربوط به ایران نیست یعنی هیچ گونه تعلق وطنی داخلش وجود نداره داستان اساسا میتونه برای نویسنده خارجی باشه که امیرعباس میثمی ترجمه اش کرده باشه در این حد داستان گیراو جذابه البته نقاط ضعفی هم داره مثل اسم یه سری از کاراکترا که ایرانی ان بقیه خارجی و.... در کل من داخل همخوانی با دوستان مطالعه اش کردم و به همه دوست داران ژانری پیشنهاد میدم
نیک
آریزونا مقدمه: این اولین کتاب تالیفی هست که در سال 2022 میخوانم و جزو کتاب های محبوبم شد که فکر کنم اگر کسی به من بگوید چه کتاب تالیفی در این 20 سال معرفی میکنی؟ انتخاب اولم این کتاب است. کتاب را از 2 بهمن تا 9 بهمن 1400 با حضور چند نویسنده و نویسنده کتاب و 15 نفر دیگر همخوانی کردیم متن: الف)آشنایی با کتاب: در گروه "ادبیات ژانری" با این کتاب آشنا شدم، در گروه از کیفیت کتاب ها میگوییم و گفتیم تندیس به زودی کتاب تالیفی منتشر میکنه و معرفی کتاب این هست، قیمت کتاب دلم را زد و واقعا سخت بود برایم کتاب را تهیه کنم. معرفی که تندیس گذاشت را خواندم دقیقا همان متن را اینجا میگذارم و بعد جوابم به متن را: متن معرفی تندیس: "بچه که بودم، فکر می کردم زندان جای بسیار بزرگی است؛ آن قدر که حتی اگر تمام دوران محکومیتم را هم صرف دیدن بندها و راهروها و سلول ها کنم، باز نمی توانم همه جای آن را ببینم، چندان هم در اشتباه نبودم، زیرا گشتن در بند خودمان هم سالها وقت می گرفت، چه برسد به کل بندهای دیگر. شاید به خاطر همین هم بود که هیچ وقت تصور نمی کردم جایی غیر از زندان وجود داشته باشد، اما بالاخره برای هر زندانی، اتفاقی می افتد که مجبور می شود به چیزهای دیگری هم فکر کند. برای من، همه چیز از اولین هواخوری ام شروع شد و شاید اگر کمی باهوش تر بودم، می توانستم خطی را که از میان اتفاقات می گذشت ببینم، اما من فقط یک پسربچه ی نه ساله بودم و در آن شن والیبال، نمی توانستم همه چیز را به خوبی درک کنم.. حالا، پانزده سال از آن ماجرا می گذرد و من تبدیل به یک زندانی معمولی شده ام. زندانی ای که روزها بیگاری می کند تا بتواند هزینه ی خوش گذرانیهای شبانه در مرکز تفریحات را بپردازد، آن هم بدون این که بداند به زودی، وارد مسیری می شود که او را مجبور به فکر کردن به چیزهای عمیق تری می کند. چیزهایی که به او می فهماند، زندان چقدر جای کوچکی است." جواب یکهویی من به این معرفی کتاب: "ببین یک ایده جذابی رو داره میگه ولی خب؟! چی؟ دلیل وجود معرفی اینه که برو بخر و محتوای خاص و قشنگی رو داره ولی نتونسته خوب معرفی کنه و وقتی نتونسته معرفی کنه پس خوب هم نتونسته گسترشش بده" پس هیچ وقت فکر نمیکردم این کتاب را تهیه کنم در ادامه نویسنده(که در گروه بود) یک معرفی از کتاب گذاشت (که آن را در پایین معرفی خودم قرار میدهم) و من کاملا نظرم راجع به کتاب برگشت و با خواندن فصل اول کتاب(که نویسنده کتاب در گروه قرار داد) مطمئن میشوم که کتاب را باید خواند و در همخوانی کتاب را خواندیم. ب)معرفی کتاب: دنیا را یک زندان در نظر بگیرید، همه ما در زندانیم و از نعمت آزادی محرومیم به نحوی که حتی دیگر نمیدانیم آزادی چیست و معنای مرگ را با آزادی یکی میکنیم. داستان درباره آراد 9 ساله است که برای اولین بار باید به "هواخوری" برود، هواخوری نزدیک ترین مکان به آزادیست و 14 سال بعد آراد جوان ما وارد ماجراجویی خاص خود میشود و در کنار این ماجراجویی ترس، نفرت، غم و از همه مهم تر عشق را تجربه میکند این کتاب، جلد اول 3 گانه بی‌نهایت است ولی نگران نباشید جلد ها از هم جدا هست. آرزویم برای همه انسان ها این است که حداقل یک روز سعی کنین آزاد باشید. و اگر میخواهید کتاب را تهیه کنید میگویم به بینهایت خوش آمدید و بدانید با یک اثر خوب گمانه زن تالیفی مواجه میشوید. در پایان از معرفی خود نویسنده استفاده میکنم امیدوارم لذت ببرید: "سلام دوستان. وقتتون بخیر. آریزونا، درباره یه زندانه که به‌اندازه کل کره زمین وسعت داره. زندانی که همه‌ آدم‌ها توش به حبس ابد محکوم شدن، یعنی داخل این زندان به دنیا می‌آن، بزرگ می‌شن و درنهایت ازش "آزاد" می‌شن. اما چون هیچ‌وقت در آزادی زندگی نکردن و همیشه پشت دیوارها، حصارها و میله‌ها بودن، دیگه آزادی براشون معنای خاصی نداره! البته بیشتر زندانی‌ها وقتی که نوجوون هستن، خیلی کوتاه طعم آزادی رو می‌چشن، درواقع می‌رن هواخوری. اما نه مثل هواخوری‌های معمولی، بلکه این هواخوری آدم رو زهره‌ترک می‌کنه و برای همینه که زندانی‌ها از هواخوری وحشت دارن!‌ دلیل خوبی هم برای این همه ترس وجود داره... دلیلی که آراد، شخصیت اصلی آریزونا، بهتر از همه ازش خبر داره. چون خیلی زودتر از موقعی که باید به هواخوری می‌ره و به همین خاطر، این تجربه تأثیر خیلی بیشتری روش می‌ذاره. اما سال‌ها می‌گذره و آراد بزرگ می‌شه و یه شب، با کسی آشنا می‌شه که باهاش درباره آزادی حرف می‌زنه و بهش می‌گه این فرصت رو داره که برای آزادی بجنگه و خودش رو به خطر بندازه. اینجاست که آراد مجبور می‌شه یه تصمیم مهم بگیره و بین اسارت و آزادی، یکی رو انتخاب کنه، حتی اگه این تصمیم خیلی سخت باشه! داستان آریزونا درباره این انتخابه! جا داره این رو هم اضافه کنم که کتاب آریزونا تو ژانر New Weird Fiction یا ادبیات نوغریب جا می‌گیره که ترکیبی از ادبیات بدنه اصلی همراه با ویژگی‌های ژانری (مثل علمی‌تخیلی و دیستوپیایی) هست." ج)قسمتی از کتاب(بدون اسپویل): آخرسر با صدایی که انگار از اعماق چاه بیرون می آید اعتراف می کنم: من میترسم. خیلی جدی می گوید: «باید هم بترسی، چون واقعا ترسناکه. اصلا اگه نترسی که فایده ای نداره. اون قدر که اگه من الان جات بودم، بلند میشدم و میزدم زیر میز و راهم رو می کشیدم و می رفتم، با وجود این، بهت میگم که باید حتما بری هواخوری» چپ چپ نگاهش میکنم: همیشه میدونستم که زندانی هایی که میرن هواخوری یه طوری هستن، اما دیگه فکر نمی کردم این قدر دیوونه باشن. اریک بدون هیچ ناراحتی ای می خندد: ماها دیوونه نیستیم، فقط تعدادمون کمه. اگه بیشتر بودیم، اون وقت شماها دیوونه بودین. حرفش لجم را در می آورد. برای تلافی می گویم: «بعید میدونم هیچ وقت تعدادتون اون قدر زیاد بشه.)) اما اریک با خونسردی جوابم را می دهد: «بهتر، نمی خوام اون بیرون خیلی شلوغ بشه.) طوری می گوید آن بیرون، انگار دارد به محوطه ی باز مرکز تفریحات اشاره می کند. به بی خیالی اش و به تسلطی که نسبت به همه چیز دارد، حسودی میکنم. یعنی ممکنه من هم... نه. نمی تونم. اریک متوجه تغییر حالت من می شود. می گوید: «می دونی، یه جور دیگه هم میشه به همه این قضایا نگاه کرد. شاید تو اون زندانی خاصی که من فکر می کردم نیستی، شاید اون کارتی که در نه سالگی گرفتی صرفا یه اشتباه اداری بوده، یه بدشانسی بی دلیل که بر اثر بی دقتی به کارمند تو سازمان هواخوری رخ داده. شاید همه ی این اتفاقاتی که تو این پونزده سال رخ داده، فقط یه سری تصادف بی معنیه.) کمی مکث می کند، انگار می خواهد به من زمان بدهد تا به حرفش فکر کنم. بعد ادامه می دهد: «ولی یه لحظه فکر کن که این طوری نباشه" پیام ها: نکته: به خاطر گنگ بودن کتاب ممکن است هر فردی پیام خودش را دریافت کرده باشد و پیامی که من دریافت کردم با بقیه دوستان متفاوت باشد. آزادی در خانه تان را نمیزند باید برایش یک چیز هایی را از دست بدهید. رها شدن از زندان ها(چه واقعی و چه ذهنی) راحت نیست ولی رها شدن لازم است! عشق و دوستی هم راه نجات هست هم نیست!!! دیوانگی و آزادی به هم نزدیکند پس دیوانه باشید و لذت ببرید نقد کتاب: ایرادات ویراستاری در کتاب وجود داشت و یک سوتی از شخصیت بود که در چاپ بعدی به گفته نویسنده کتاب برطرف میشود. ایراد دیگر شروع داستان کمی کند تر از حد عادی بود ولی بدنه داستان عالی و پایان خوب و مناسبی داشت نباید دریغ کرد که اقتباس های عالی را ما در کتاب میبینیم چه آهنگ های زیبا چه کتاب های جذاب. ویژگی دیگر کتاب کشش بالا بود طوری که اجازه زمین گذاشتن کتاب را به شما نمیدهد. درباره نمره خیلی باید صحبت کرد چون من خیلی کتاب نخوانده ام و احتمال تغییر نمرات در خیلی از کتاب ها بسیار هست، کتاب جذابی ست و بعنوان تالیفی با دیدگاه نسبتا منفی بهش نگاه کردم و در ذهنم گفتم اگر خوب نبود باید به نویسنده بگی. اگر ایرادات ویراستاری رفع شود قطعا جزو آثار خوب گمانه زن هست و چه بسا اگر ترجمه شود میتواند طرفداران زیاد تری در سراسر جهان پیدا کند نمره من به کتاب جذاب "آریزونا" 5 از 5 است. محمدحسین راه‌نورد بهمن 1400
Melika
از بهترین تالیفی های ژانری محسوب میشه با یه سوژه‌ی متفاوت

حجم

۳۸۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۳۸۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۷۲,۰۰۰
۱۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد